سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانلود ، آموزش ، فول آلبوم، نرم افزار، مباحث شیعه وسنی،عکس وتصویر، با انواع خواندنی های جذاب ومطالب متفرقه دیگر

آمار
امروز 786
 دیروز 54
 کل  1172659
لینک دوستان
فرزانگان امیدوار
شقایقهای کالپوش
TOWER SIAH POOSH
کانون فرهنگی شهدا
****شهرستان بجنورد****
.: شهر عشق :.
بوی سیب
منطقه آزاد
انسان جاری
برادران شهید هاشمی
اواز قطره
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
کلبه تنهایی
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
این نیز بگذرد ...
xXx عکسدونی xXx
نمی دونم بخدا موندم
آرمان
گرگ و میش
از فرش تا عرش
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
چاهورز اسپورت و دیدنیهای ان
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
.:؛ حقوق و حقوقدانان ؛:.
جیگر نامه
صدفم چشم به راهتم برگرد
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
همه رقم مفت!!!!!
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
مدیا ای آر
تسنیم
عشق نردبانی برای لمس رویا ها
شاخه شکسته
تنهایی من
حروفهای زیبای انگلیسی
عشق طلاست
موج سوم
فقط به عشق تو سمیرا من این دنیا را دوست دارم
عشق بی انتها
صفاسیتی
دکتر علی حاجی ستوده
پسران جوان
آموزش های لینوکس
آموزش های مایکروسافت
سیسکو
آموزش انتقال صدا و تصویر
آموزش ستاره شناسی
موبایل مجانی
دفاع مقدس
آموزش وبلاگ نویسی
آموزشی
مرکز دانلود مهندسی عمران
بهترین دانلود ها
دانلود بهترین فیلم های 2008
آموزش خیاطی
آموزش آشپزی
آموزش داستان نویسی
آموزش برق
آموزش رانندگی
آموزش آرایشگری
آموزش تعمیر موبایل
آموزش بازیگری
آموزش مکانیک خودرو
مجله اینترنتی خانواده گی
سایت کودک و نوجوان شبکه آموزش -آموزش نقاشی
آموزش قرآن
آموزش عربی
آموزش انگلیس
آموزش فرانسه
مجموعه آموزش چینی
آموزش در ورزش
آموزش شوهرداری
برنامه نود90
ایسنا ورزشی
پخش زنده فوتبال
اخبار دانشگاه ازاد - ازمون
دانشگاه خلیج فارس بوشهر
دانشگاه پیام نور بوشهر - همه واحد ها
دانشگاه پیام نور واحد بوشهر
انتخاب رشته پیام نور
نمرات پیام نور
مجازی و غیر مجازی
کتابهای پیام نور
بازارکار
ثبت نام کارت هوشمند سوخت - موتور سیکلت
رهگیری کارت هوشمند ماشین - پست
گاز سوز کردن ماشین
کارت سوخت گازوییل
بانک الکترونیک صادرات
همراه اول
ایرانسل
پخش زنده تلویزیون
سروش سیما
نظر سنجی صدا و سیما
تیتراژ تلویزی.ن
تیتراژ تلویزیون
اس ام اس
مجلس
شیخ انصاریان
شهید آوینی
مهدویت
سازمان شنجش
دیکشنری آنلاین
مقالات | خدمات مهندسی و صنایع برق ایران
بانک بان
مرکز عمران ایران
دانلود نرم افزار های حسابداری
استاندارهای حسابداری
وام
گروه مستند سراج
دایرکتوری وبلاگ های ایرانی
ورزش بانوان یا خیابانگردی
سامانه ارسال ایمیل تبلیغاتی
تک شاخ
طراح وب سایت
«چی شد چادری شدم؟»
سایت حمایه الشعب البحرینی
یک فتوایجنجالی دیگر در عربستان؛وضو برای‎لمس تلفن همراه!
یک فتوای‌جنجالی دیگر در عربستان؛وضو برای‎لمس تلفن همراه!

درحالیکه جدال سعودی ها درباره رؤیت هلال ماه شوال و عید سعید فطر هنوز ادامه دارد، صدور فتوایی جدید درباره ضرورت طهارت قبل از لمس دستگاه های الکترونیکی حاوی قرآن، جنجالی جدید در این کشور به پا کرده است.

به گزارش العالم، "شیخ محمد بن صالح المنجد" درفتوایی عجیب تاکید کرد که قبل از دست زدن به تلفن همراه یا دستگاه های الکترونیکی حاوی قرآن کریم، باید وضو گرفت.

شیخ المنجد در صفحه خود در شبکه های اجتماعی تاکید کرد که پس از بحث های صورت گرفته با "شیخ عبدالرحمن البراک" به این نتیجه رسیدند که در صورت به نمایش در آمدن قرآن روی صفحه دستگاه الکترونیکی، آن دستگاه حکم کتاب قرآن را پیدا می کند، و در صورت محو شدن آن این حکم نیز لغو می شود.

پایگاه الوطن دراینباره نوشت، با انتشار این فتوا، بحث و جدل های بسیاری بین سعودی ها در ارتباط با این موضوع آغاز شد، بصورتیکه برخی تاکید کرده اند که با توجه به این فتوا اگر تصویر قرآن روی صفحه تلویزیون به نمایش در آمد، تلویزیون نیز حکم کتاب قرآن را پیدا می کند و فقط افراد با وضو می توانند به آن دست بزنند.


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
وضو، یک فتوای‌جنجالی، در عربستان، برای‎لمس تلفن همراه
عبدالله زبیر یا موجود شوم

عبدالله زبیر یا موجود شوم

این شخص سالها بود که هوس سلطنت داشت عام مهم بر انحراف پدرش زبیر از پیروى على (علیه السلام) همان پسر بود زبیر را با شدت تمام تحریک به جنگ على مى‏نمود روز جمل کاربجائى رسید که زبیر بوى گفت چقدر فرزند شوم و بدفطرت هستى مرا به جنگ و امیدوارى و پس از فرار پدر با مسئولیت خود با على بجنگید همون بود که مقدمات جمل را فراهم آورد، (اگر او شهادت دروغ نمى‏کرد و پنجاه نفر از پیرمردان را براى شهادت پیش عایشه نمى‏برد که همه شهادت نمودند این محل حوئب نیست و هر که گفته حوئب است دروغ گفته، عایشه احتمال داشت بر گردد و جنگ جمل اتفاق نیافتد.
زیرا از پیغمبر (صلى‏الله علیه وآله) شنیده بود به یکى از زنان من سگهاى حوئب حمله مى‏کند و هر کدام باشد از صراط واژگون به آتش خواهد شد وقتى از ساربان شنید که این محل حوئب است صدا زد و ناله بر آورد که مرا برگردانید این سفر نامبارک است.
همان عبدالله بود که سب امیرالمؤمنین را رواج مى‏کرد: روزى در اثناى خطبه على را سب نمود این خبر به محمد حنفیه رسید با تعجیل آمد و از براى او کرسى آمده کردند و در برابر عبدالله بروى کرسى نشست و از قریش توبیخ نمود که در حضور شما على را سب مى‏کنند و شماها جلوگیرى نمى‏کنید
و همو بود که چهل روز در خطبه خود بر پیغمبر اکرم صلواة نفرستاد و عذر او این بود که بنى هاشم بوسیله او بر ما بزرگى نموده و فخر فروشى مى‏کنند
ابن ابى الحدید گوید ابن زبیر دشمنى را با بنى هاشم آشکار و علنى نمود و از آنان بدگوئى کرد و به این فکر شد که آنان را بکشد و بسوزاند و عقیده خود را اظهار مى‏کرد اگر تمامى آل هاشم را بکشم در واقع کفار سحار را کشته‏ام این خانواده نه اول دارد نه آخر و از همه دروغگوتر هستند محمد بن سعد بن وقاص عمل او را تحسین کرد و ابراز همکارى نمود و عبدالله بن صفوان بن امیه به آنها گفت نه این تصمیم صلاح است و نه سخن تو راست


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
عبدالله زبیر یا موجود شوم
روز جمل على سر برهنه با زبیر سخن مى‏گوید

روز جمل على سر برهنه با زبیر سخن مى‏گوید

روز جمل نوزدهم جمادى الاول سال سى و ششم هجرى بعد از آنکه نصیحت على (علیه السلام) را عایشه و طلحه گوش ندادند و زبیر را هم وادار کردند به وقوع جنگ، اول صبح قبل از شروع به نبرد على (علیه السلام) با سر برهنه و عارى از سلاح جنگ در حالى که پیراهن پیغمبر در تن داشت و رداى رسول خدا را بدوش انداخته بود بر استر پیغمبر که دلدل نام داشت سوار شده در جلو سپاه دشمن قرار گرفت و فرمود کدام کس زبیر است بگوئید پیش منم آید زبیر بمجرد شنیدن شرفیاب حضور على (علیه السلام) گردید بقدرى نزدیک هم شدند که گردن مرکبهاى‏شان در هم پیچید عایشه با خبر شد ناله کرد که خواهرم اسماء بى شوهر ماند، بوى گفتند على (علیه السلام) سر برهنه و خالى از سلاح آمده است عایشه آسوده خاطر گشت.
على و زبیر یکدیگر را بغل گرفته و معانقه نمودند، حضرت بوى فرمود واى بر تو اى زبیر براى چه آمده‏اى گفت براى مطالبه خون عثمان.
على (علیه السلام) فرمود خداوند بکشد از ما آنکس را که بخون عثمان نزدیک است. اگر قول تو صادقست باید دست بگردن بسته بوراث عثمان جانت را بسپارى تا قصاصت کنند.
آیا بخاطر ندارى آن روز را که رسول خدا از خانه بنى عمرو بن عوف باز مى‏شد و دست تو در دست داشت چون بمن رسید بر من سلام کرد و بر روى من بخندید، من جواب داده و بر روى او بخندیدم و چیزى مى‏فرمود توگفتى یا رسول‏الله على از تکبر باز بر نمیدارد او فرمود ساکت باش، زود باشد که با على جنگ کنى و تو ظالم باشى. و یاد دارى روزى را که پیغمبر سوار الاغ بود و از بن بیاضه مى‏آمد بتو فرمود آیا دوست مى‏دارى على (علیه السلام) را گفتى چگونه دوست نمیدارم على برادر و پسر خال من است فرمود زود است که با او جنگ بر پا کنى و تو ظالم هستى زبیر گفت یا ابا الحسن چیزى بیادم آوردى که روزگار فراموشم کرده بود و اگر حدیث را بیاد داشتم هرگز بیرون نمى‏آمدم.
حضرت فرمود حالا برگرد گفت چگونه برگردم و حال آنکه جنگ شروع شده است این عارى است که شسته نخواهد شد. امام فرمود با عار برگرد پیش از آنکه عار و آتش را جمع کنى پس زبیر برگشت و پشیمانى خود را به عایشه و پسر خود عبدالله ابراز نمود و گفت على (علیه السلام) بیادم آورد چیزى را که روزگار فراموشم کرده بود عایشه هر چه اصرار کرد فائده نبخشید پسرش عبدالله1 گفت پدر کجا ما را میگذارى و میگذرى از شمشیر على ترسیدى و پشت بجنگ کردى و زنان عرب عذر تو را قبول نخواهند کرد جز آنکه بگویند فارس عرب از هول جنگ و ترس شمشیر على (علیه السلام) زهره بشکافت.
زبیر از سخنان پسرش در خشم شد و گفت من پسرى مشئوم‏تر از تو ندیده‏ام مرا بجنگ على تحریک و با ترس سرزنش مى‏کنى و حال آنکه سوگند یاد کرده‏ام که با اباالحسن جنگ نکنم.
عبدالله گفت کفاره سوگندت را بده زبیر غلام خود مکحول را آزاد کرد سپس به جناح راست سپاه على (علیه السلام) حمله کرد امام فرمود باو راه باز کنید.
با کسى کارى نیست زبیر رفت و برگشت و باز به جناح چپ لشکر حمله برد و برگشت بار سوم بقلب قشون حمله انداخت و برگشت و بعبدالله گفت پسر مرد جبون چنین کارى مى‏تواند انجام دهد.
سپس لشکر را ترک نمود و خود بسوى مدینه شتافت و این اشعار را مى‏خواند:

اخترت عاراً على نار مؤحجه نادى على بامر لست انکره فقلت حسبک من عدل اباحسن   ما ان یقوم لها حلى من الطین عار لعمرک فى الدنیا و فى الدین فبعض هذا الذى قد قلت یکفنى

ترجمه
1 - اختیار نمودم عار دنیا را بر آتش جهنم که زبانه مى‏کشد تا حدیکه از خاک براى او زینت حاصل شود. کنایه از سرخ شدن خاک است.
2 - على به یادم آورد چیزى را که انکار نداشتم قسم به جانت عار است در دنیا و در آخرت.
3 - به خود گفتم عدالت على بر من کفایت مى‏کند و نصایحى به من کرد که مرا بس بود و تا وادى‏السباع رسید عمر بن جرموز بخدمت او رسید و بناى دوستى گذاشت و شیر و سایر خوردنیها حاضر نمود چون زبیر از طعام فارغ شد وضوء ساخت و نماز خواند و خوابید.


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
روز جمل، على سر برهنه، زبیر
امامان دوازده گانه در تورات‏

امامان دوازده گانه در تورات‏
ابن کثیر گوید: در توراتى که در دست اهل کتاب است موضوعى آمده معناى آن چنین است:
خداوند متعال ابراهیم (علیه السلام) را به وجود اسماعیل (علیه السلام) بشارت داد و فرمود: اسماعیل را زیادتى بخشم و نسل او را گسترده گردانم و در بین آنان دوازده نفر را از بزرگان و فرزانگان قرار دهم.
و گوید: ابن تیمیه گوید: اینان که به وجودشان بشارت داده شده، همان است که در حدیث جابربن سمره آمده و مقرر گردیده تا در میان امت پراکنده باشند، و اینکه قیامت بر پا نگردد مگر آنکه موجود شده باشند، و بسیارى از یهودیانى که به اسلام مشرف شده‏اند، اشتباه کرده و پنداشته‏اند آنان همان کسانى اند که فرقه را فضه (= شیعیان دوازده امامى) به سوى آنان دعوت کرده و از ایشان پیروى مى‏کنند
مولف گوید: بشارت مورد اشاره در سفر پیدایشتورات امروزین، باب: (17 شماره 18 - 20) اصل عبرى چنین است:
قى لیشماعیل بیرختى اوتو قى هفریتى اوتو قى هربیتى بمئود شنیم عسار نسیئیم یولید قى نتتیف لگوى گدول‏
ترجمه: اسماعیل را مبارک ساخته و جدا او را بهره‏مند و پر بار و کثیر و گسترده گردانم، دوازده عدد امام از او پدید آید و او را به امت بزرگ و عظیمى تبدیل خواهم کرد.
این بخش از تورات اشاره به آن دارد که، مبارکى و پربارى و کثرت افراد تنها در نسل اسماعیل (علیه السلام) است.
واژه شنیم عسار یعنى: دوازده نفر، که لفظ عسار اعداد ترکیبى که معدود آن مذکر باشد، مى‏آید  و معدود در اینجا نسیئیم و مذکر است و با اضافه شدن یم در آخر آن معناى جمع مى‏دهد. مفرد آن ناسى یعنى: امام و پیشوا و رئیس است‏(
و اما سخن خداوند به ابراهیم (علیه السلام) در همان بخش نیز، یعنى عبارت فى نتنیف لگوى گدول، واژه فى نتنیف مرکب است از فى که حرف عطف است، و ناتن که فعل است و به معناى: قرار مى‏دهم، و یف که ضمیر است و در آخر فعل آمده به اسماعیل (علیه السلام) باز مى‏گردد، یعنى: او را (چنین) قرار مى‏دهم). و اما لفظ گوى به معناى امت و مردم است‏(، و گدول به معناى کبیر و عظیم و تمام جمله یعنى: او را امت کبیر و بزرگى گردانم.
از مجموع این فقره روشن مى‏گردد که مقصود از کثرت و برکت در نسل اسماعیل (علیه السلام) دقیقا رسول خدا محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت آن حضرت (علیه السلام) مى‏باشند، و آنانند که دنباله و امتداد نسل اسماعیل (علیه السلام) هستند. زیرا، خداوند متعال به ابراهیم (علیه السلام) فرمود: از سرزمین نمرود خارج شده و به شام برود. آن حضرت نیز، همراه با همسرش ساره و لوط به فرمان خدا هجرت کردند و در سرزمین فلسطین فرود آمدند.
خداوند متعال ثروت ابراهیم (علیه السلام) را بسیار فزونى بخشید. ابراهیم گفت: خداوند! من با این مال بدون اولاد چه کنم؟ خداى متعال به او وحى کرد: من فرزندان تو را به قدرى کثیر وبسیار گردانم که به تعداد ستارگان باشند در آن زمان هاجر کنیزک ساره بود و او را به ابراهیم (علیه السلام) بخشد، هاجر از ابراهیم (علیه السلام) باردار شد و اسماعیل (علیه السلام) را براى او به دنیا آورد. سن ابراهیم (علیه السلام) در آن حال 86 سال بود(
قرآن کریم در ضمن دعاى ابراهیم (علیه السلام) و در خواست او از خداى متعال، به این حقیقت روشن اشاره کرده و مى‏فرماید: ابراهیم گفت:
ربنا انى اسکنت من ذریتى بواد غیر ذى زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلاه فاجعل افئده من الناس تهوى الیهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون پروردگارا! من برخى از ذریه خود را در بیابانى خشک، در کنار خانه محترم تو جاى دادم تا نماز را به پاى دارند. پروردگارا! دلهائى از مردمان را به سوى آنان بگردان و آنان را از ثمرات ده باشد که سپاس گویند. ابراهیم
این آیه کریمه تاکید مى‏کند که ابراهیم (علیه السلام) برخى از ذریه و نسل خود را که اسماعیل و فرزندان متولد او در مکه بودند، در کنار خانه خدا جاى داد متعال در خواست کرد تا رحمت و هدایت بشر در طول تایخ را بر عهده ذریه و فرزندان او قرار دهد، خداوند نیز دعوتش را پذیرفته و آن را در نسل او، محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) و دوازده امام (علیه السلام) قرار است.
امام باقر (علیه السلام) دراین باره فرموده است: نحن بقیه تلک العتره و کانت دعوه ابراهیم لنا مائیم بقیه آن (ذریه و) عترت و دعایى ابراهیم (علیه السلام) براى ما بود


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
امامان دوازده گانه در تورات‏
حدیث عدد امامان

حدیث عدد امامان:
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) خبر داده است که، امامانى که بعد از او مى‏آیند، دوازده نفرند. این موضوعى است که صاحبان کتب صحیح و مسند که در زیر مى‏آید، از آن حضرت روایت کرده‏اند:
الف - مسلم در صحیح خود از جابربن سمره روایت کند که گفت: شنیدم رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مى‏فرمود: این دین همیشه، تا قیام قیامت و تا هنگامى که دوازده نفر خلیفه بر سر شما باشند، استوار وبر پاست. این خلفا همگى از قریش اند.
در روایت دیگرى آمده است: همیشه کار مردم روبراه است...
در دو روایت دیگر آمده است: تا آنکه دوازده نفر خلیفه بر سر شما باشند.
در حدیث دیگرى است که فرموند: تا پایان دوازده نفر
و در صحیح بخارى گوید: از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) شنیدم که مى‏فرمود: دوازده نفر امیر و فرمانده‏اند. راوى گوید: پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) پس از آن سخنانى فرمود که من نفهمیدم، پدرم گفت: فرمود: همگى آنان از قریش اند.
در روایت دیگرى مى‏گوید: سپس رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) سخنانى فرمود که بر من پوشیده ماند، از پدرم پرسیدم: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) چه فرمود؟ پدرم گفت: فرمود: همگى آنان از قریش اند
در روایت دیگرى است که فرمود: دشمنى کسانى که با آنان دشمنى کنند، زیانى به ایشان نمى‏رساند
ب - در روایت دیگرى است که رسول خدا فرمود:
لا تزال هذه الامه مستقیما امرها، ظاهره على عدوها، حتى یمضى منهم اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش، ثم یکون المرج او الهرج
کار این امت همیشه به سامان است و پیوسته بر دشمنانشان پیروزند تا آنگاه که دوازده نفر خلیفه، همگى از قریش، در گذرند. پس از آن فساد و خرابى یا فتنه و آشوب خواهد بود
ج - در روایت دیگرى آمده است که فرمود:
این امت دوازده نفر قیم دارد که هر کس آنان نکند، زیانى به ایشان نرساند، همگى آنان از قریش اند
د - در روایت دیگرى فرمود:
کار این مردم تا هنگامى که دوازده مرد بر آنان ولایت داشته باشند، همواره در جریان است‏
ه - از قول انس روایت کنند که آن حضرت فرمود:
این دین تا دوازده نفر از قریش باشند، به هیچ روى نابود نگردد، و چون از دنیا برومند، زمین نیز، اهل خود را فرو مى‏برد
و - در روایت دیگرى فرمود:
کار این است، تا هنگامى که همه آن دوازده نفر قیام کنند، همیشه قرین پیروزى است. آنان همگى از قریش اند
ز - احمد بن حنبل و حاکم و دیگران از مسروق روایت کنند که گفت: شبى نزد عبد الله بن مسعود نشسته بودیم و او قرآن به ما مى‏آموخت که مردى پرسید: اى ابا عبد الرحمان!آیا از رسول خدا پرسیدید چه تعداد از این امت به خلافت مى‏رسند؟ عبدالله گفت: از هنگامى که به عراق آمده‏ام، هیچ کس پیش از تو، چنین سوالى از من نکرده است. بعد گفت: ما این موضوع را (از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم)) پرسیدیم و آن حضرت فرمود: آنان دوازده نفرند، به تعداد نقباى بنى اسرائیل‏
ح - در روایت دیگرى ابن مسعود گوید: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:
خلفاى بعد از من به تعدا اصحاب موسى هستند
ابن اثیر گوید: همانند این از عبد الله بن عمر و حذیفه و ابن عباس نیز، روایت شده است‏
مولف گوید: نمى‏دانم مقصود ابن کثیر از روایت ابن عباس، همان است که حاکم حسکانى از ابن عباس روایت کرده یا غیر آن است.
روایات گذشته صریحا مى‏گوید: عدد والیان دوازده نفر و همگى از قریش اند. و امام على (علیه السلام) در سخن خود مقصود از قریش در این روایات را بیان کرده و مى‏فرماید:
همه امامان از قریش اند و در این تیره از هاشم (= اهل البیت (علیه السلام)) جایگزین شده‏اند، (ولایت) براى غیر آنان روانیست و والیان جز ایشان شایسته (ولایت) نباشند. و نیز فرمود:
اللهم بلى لا تخلوا الارض من قائم لله بحجه اما ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا لئلا تبطل حجج الله و بیناته...
خداوندا! آرى، زمین هرگز از قیام کننده به حق براى خدا خالى نخواهد شد، (این امام قائم) یا پیروز است و نمایان و یا خائف است و پنهان، تا حجتها خدا و نشانه‏هاى روشن الهى نابود نگردد


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
حدیث عدد امامان
اکثر جمعیت بلوچستان در گذشته پیرو مذهب اهل بیت (علیهم السلام) و

از شواهد و قرائن فروان به دست می آید که اکثر جمعیت بلوچستان در گذشته پیرو مذهب اهل بیت (علیهم السلام) و شیعه مذهب بودند
بلوچستان ایران پس ازظهور دین مبین  اسلام و پس از به پایان رسیدن خلافت ، خلفای راشدین  با توجه به اینکه منطقه ای دور افتاده و سخت گذر ، با شرایط بد آب و هوائی بود ،  محل پناه گرفتن افرادی که از مرکز حکومت امویان و عباسیان و دیگر حکام مسلط بر مملکت گسترده اسلامی بودند و به شدت با علویان و پیروان اهل بیت پیامبر اسلام (ص) دشمنی می نمودند متواری شده و به مناطق دور از دسترس حکومتهای جور پناه می بردند ، بود .  مانند : تعدادی از علویان و... ،که پس از پناه گرفتن آنان در این محل عقاید آنها ( مخصوصاً شیعیان ) هم در این سرزمین رواج پیدا کرد . خاصاً با توجه به افسانه ای که می گوید بلوچ ها در اوایل اسلام در مناطقی از شامات سکونت داشتند و پس از شهادت حضرت امام حسین ( ع ) سرور و سالار شهیدان  بعلت ناراحتی از این حادثه عظیم و در مخالفت با حکومت جور یزید (که لعنت خدا بر او باد ) از شامات به بلوچستان فعلی مهاجرت نموده اند که این خود دلیلی بر طرفداری بلوچها از اهل البیت پیامبر(ص) و تمایل آنها به مذهب تشیع بوده و می باشد ، این منطقه تقریباً هیچگاه بطور مستقیم تحت تسلط هیچ حکومت مرکزی نبوده است و اکثرمواقع در روزگاران قدیم  بصورت ملوک طایفی و قبیله ای  اداره می شده است  و بزرگان و حکام  بیشتر  افرادی شیعه مذهب بوده اند یا گرایش زیادی به مذهب تشیع داشته اند ( مانند : ملک ها ی بازمانده از حکومت صفاریان  و شیرخانزهی های مسلط بر مکران و اکراد مسلط بر سرحد ) و این شرایط عقیدتی  تقریباً تا زمان تسلط طایفه بارک زهی بر بلوچستان(مکران ) ادامه داشت . طایفه مذکور (بارک زهی )  که اصالتاً از کشور افغانستان به بلوچستان آمده اند حنفی مذهب  بودند و پس از تسلط بر بلوچستان با دعوت از مبلغان این مذهب(حنفی) از افغانستان به بلوچستان نسبت به گسترش آن اقدام کردند و اکثریت بلوچ های را پیرو مذهب حنفی  نمودند. همینطور در منطقه سرحد نیز پس از گسترش نفوذ طایفه ریگی (شاخه نتوزهی ) دراین  منطقه در اواخر حکومت قاجار و اوایل حکومت پهلوی  با توجه به اینکه اکثریت طایفه مذکور قبلاً ،  مذهب حنفی را قبول نموده بودند ، به این مذهب گرایش پیدا کردند و آنرا پذیرفتند البته نقل است احدی از بزرگان سرحد در حدود بیش از یک قرن پیش ، جهت حج تمتع عازم عربستان شده بود  به مذهب اهل سنت گرایش پیدا کرده و سنی می گردد و پس از بازگشت به بلوچستان نسبت به نشر و ترویج مذهب اهل سنت اقدام می کند و با توجه به اینکه از بزرگان منطقه بوده باعث نشر این مذهب میگردد.. به هر حال با توجه به اینکه تاریخ بلوچستان شفاهی بوده و تاریخ های مکتوبی که در این چند دهه به رشته تحریر درآمده متأسفانه یا با تحقیات کم و یا با تعصبات خاص قومی و مذهبی تهیه شده اند و بسیاری از حقایق این منطقه از ایران ( مخصوصاً سابقه تشیع اکثریت مردم بلوچ ) را نتوانسته اند بیان نمایند.البته همین حالا هم اگرشخصی محقق و توانا و بی طرف ،  علی رغم اینکه بسیاری از نشانه های  تاریخی از جمله سنگ قبرهای قدیمی که بر روی آنها کلمات الله ، محمد و علی (یا دیگر اشعار شیعی و نشان دهنده محبت متوفی و بستگان وی به  اهل البیت (ع) )حجاری شده تخریب گردیده و از بین رفته اند و بسیاری از افراد مسن  که پس از نمازهای پنجگانه خویش ادعیه مختص شیعیان را می خواندند و همچنین افرادی مسنی که کور سوئی از خاطرات و روایاتی از پدرشان مبنی بر اینکه شیعه بوده اند را به خاطر داشتند مرحوم شده اند باز هم می توان با کمی تحقیق و بررسی در  ادبیات شفاهی و روایات عامیانه مردم  نشانه هایی  مبنی بر رواج مذهب تشیع در زمان های نچندان دور در بلوچستان  بدست خواهد آمد  . ضمناً در بلوچستان حتی تا زمان صفویه و حتی تا زمانی بعد از آن تعدادی از بلوچها به ادیان پیش از اسلام ازجمله زرتشت اعتقاد داشته اند که به تدریج  توسط سایر بلوچ های مسلمان به اسلام گرویده اند یا حتی گفته شده است در زمان های بسیار دور عقایدشیعیان غالی در میان برخی بلوچها رواج داشته است …
امروزه آثار فراوانی از زیارتگاه های شیعه در بلوچستان یافت می شود که نشان دهنده‌ی اعتقاد عموم مردم به این مذهب در گذشته بوده ، هم چنین بسیاری از پیرمردها هنوز هم در خاطره‌ی خود اعتقاد به مذهب تشیع را داشته و به ائمه اطهار (علیهم السلام) و مولا علی (علیه السلام) توسل پیدا می کردند.
اهل سنت بلوجستان از محبان اهل البیت (ع) می باشند و در کنار اهل تشیع بلوچستان  و به صورت برادرانه زندگی می کنند


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
اهل بیت، اکثر جمعیت، بلوچستان در گذشته، پیرو مذهب، و شیعه مذهب بودند
به این سایت مراجعه بفرمایید

به این سایت مراجعه بفرمایید
دوستان علاقمند ومشتاق به مباحث اهل سنت وتشیع  می توانند به این سایت مراجعه نمایند. این سایت جهت بحث وگفتگو بیشتر از کتب خود اهل سنت استفاده می کند. سایتی بسیار فعال که می توانید در مباحث شرکت نموده وطرح سوال نمایید
گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماسایت حضرت ولی عصر علیه السلام    گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
سایت ولیعصر
دانلودکتاب اسرار آل محمد(ص)
معرفی اجمالی کتاب:  اصل سلیم، کتاب سلیم که با عنوان "اسرار آل محمد" ترجمه شده است.

کتاب حاضر اولین کتاب شیعه در زمان امیر المؤمنین علیه السّلام بوده که امام صادق علیه السّلام درباره آن می گوید: «هر کس از شیعیان و دوستان ما کتاب سلیم بن قیس را نداشته باشد، چیزی از مسائل ولایت ما نزد او نیست و از اسباب ما آگاهی ندارد. این کتاب الفبای شیعه و سرّی از اسرار آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است.
امام سجّاد علیه السّلام نیز می فرماید: سلیم راست گفته است، خدا او را رحمت کند همة این احادیث از ماست و از آنها خبر داریم. و چندین حدیث دیگر که همگی در تأیید وثاقت کتاب و سلیم بن قیس وارد شده است. سلیم این کتاب را در طول شصت سال از عمرش به رشته تحریر در آورده است.
موضوع کتاب دربارة فضائل اهل بیت از زبان پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و حوادث بعد از آن حضرت به نقل از شاهدان عینی مثل ماجرای سقیفه از زبان سلمان فارسی و افتخارات و امتیازات علی علیه السّلام و حوادث دوران خلافت آن حضرت و بسیاری از مباحث عقیدتی و تاریخی می باشد.

این کتاب را از لینک زیر دانلود کنید:

http://dl.irpdf.com/ebooks/Part24/www.irpdf.com(8119).pdf

زندگینامه سلیم بن قیس هلالی کوفی:

مولّف از خواصّ اصحاب امام علی علیه السّلام و امام حسن و حسین علیهما السّلام و امام زین العابدین علیه السّلام بوده است. او دو سال قبل از هجرت به دنیا آمده بود و در هنگام رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دوازده سال داشته است. او در پیشگاه معصومین علیهم السّلام مورد وثوق بوده و از علوم سرشار آنها بهره مند شده و از قدمای علمای پیرو اهل بیت و بزرگان اصحاب ائمه علیهم السّلام محسوب می شود و نزد آنان محبوبیّت خاصی داشته است و از ائمه علیهم السلام روایات زیادی نقل کرده است. او در همة اتفاقات و حوادث در کنار حضرت علی علیه السّلام بوده و عضو گروه شرطة الخمیس بوده، و در زمان حجاج یوسف در سال 76 هجری قمری درگذشت.
شهرت سلیم به خاطر این کتاب که با نام های، اصل سلیم، کتاب سلیم و ترجمة آن، اسرار آل محمد، ذکر شده می باشد.

نظرات شما | لینک ثابت مطلب
دانلودکتاب اسرار آل محمد(ص)
چرا امیرالمومنین (علیه السلام) از همسرشان دفاع نکردند؟


طرح شبهه:

علی که شیر خدا و اسد الله الغالب بود و در قلعه خیبر را با یک دست بلند کرد، چگونه حاضر مى‌شود ببیند همسرش را در مقابل چشمانش کتک بزنند؛ اما هیچ واکنشى از خود نشان ندهد؟!
نقد و بررسی:
یکى از مهمترین شبهاتى که وهابی‌ها با تحریک احساسات مردم، به منظور انکار قضیه هجوم عمر بن خطاب و کتک زدن فاطمه زهرا سلام الله علیها مطرح مى‌کنند، این است که چرا امیرمؤمنان علیه السلام از همسرش دفاع نکرد؟ مگر نه این که او اسد الله الغالب و شجاع‌ترین فرد زمان خود بود و...
عالمان شیعه در طول تاریخ از این شبهه‌ پاسخ‌هاى گوناگونى داده‌اند که به اختصار به چند نکته بسنده مى‌کنیم.
عکس العمل تند حضرت در برابر عمر بن خطاب:

امیرمؤمنان علیه السلام در مرحله اول و زمانى که آن‌ها قصد تعرض به همسرش را داشتند، از خود واکنش نشان داد و با عمر برخورد کرد، او را بر زمین زد، با مشت به صورت و گردن او کوبید؛ اما از آن جایى که مأمور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا صلى الله علیه وآله صبر پیشه کرد. در حقیقت با این کار مى‌خواست به آن‌ها بفهماند که اگر مأمور به شکیبائى نبودم و فرمان خدا غیر از این بود، کسى جرأت نمى‌کرد که این فکر را حتى از مخیله‌اش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل همیشه تابع فرمان‌هاى الهى بوده است.

سلیم بن قیس هلالى که از یاران مخلص امیرمؤمنان علیه السلام است، در این باره مى‌نویسد:


عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله‏ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد! حضرت زهرا علیها السّلام به طرف عمر آمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول اللَّه! عمر شمشیر را در حالى که در غلافش بود بلند کرد و بر پهلوى فاطمه زد. آن حضرت ناله کرد: یا ابتاه! عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد:

یا رسول اللَّه، ابوبکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار مى‌کنند»!


علی علیه السّلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید و خواست او را بکشد؛ ولى به یاد سخن پیامبر صلى الله علیه وآله و وصیتى که به او کرده بود افتاد، فرمود: اى پسر صُهاک! قسم به آنکه محمّد را به پیامبرى مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهى و عهدى که پیامبر با من بسته است، نبود، مى‏دانستى که تو نمى‏توانى به خانه من داخل شوى»

الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای80هـ)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص568، ناشر: انتشارات هادى‏ ـ قم‏، الطبعة الأولی، 1405هـ.

همچنین آلوسى مفسر مشهور اهل تسنن به نقل از منابع شیعه این روایت را نقل کرده است:

أنه لما یجب على غضب عمر وأضرم النار بباب على وأحرقه ودخل فاستقبلته فاطمة وصاحت یا أبتاه ویا رسول الله فرفع عمر السیف وهو فى غمده فوجأ به جنبها المبارک ورفع السوط فضرب به ضرعها فصاحت یا أبتاه فأخذ على بتلابیب عمر وهزه ووجأ أنفه ورقبته

عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش کشید و داخل خانه شد، فاطمه سلام الله علیها به طرف عمر آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول الله»! عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوى فاطمه زد، تازیانه را بلند کرد و بر بازوى فاطمه زد، فریاد زد: « یا ابتاه » (با مشاهده این ماجرا) علی (ع) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید.
الآلوسی البغدادی، العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود (متوفای1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج3، ص124، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
آتسلیم وصیت پیامبر اکرم (ص):
امیرمؤمنان علیه السلام در تمام دوران زندگی‌اش، مطیع محض فرمان‌هاى الهى بوده و آن‌چه او را به واکنش وامى‌داشت، فقط و فقط اوامر الهى بود و هرگز به خاطر تعصب، غضب و منافع شخصى از خود واکنش نشان نمى‌داد.
آن حضرت از جانب خدا و رسولش مأمور به صبر و شکیبائى در برابر این مصیبت‌هاى عظیم بوده است و طبق همین فرمان بود که دست به شمشیر نبرد.
مرحوم سید رضى الدین موسوى در کتاب شریف خصائص الأئمه (علیهم السلام) مى‌نویسد:

أَبُو الْحَسَنِ فَقُلْتُ لِأَبِی فَمَا کَانَ بَعْدَ إِفَاقَتِهِ قَالَ دَخَلَ عَلَیْهِ النِّسَاءُ یَبْکِینَ وَارْتَفَعَتِ الْأَصْوَاتُ وَضَجَّ النَّاسُ بِالْبَابِ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ فَبَیْنَا هُمْ کَذَلِکَ إِذْ نُودِیَ أَیْنَ عَلِیٌّ فَأَقْبَلَ حَتَّى دَخَلَ عَلَیْهِ قَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَانْکَبَبْتُ عَلَیْهِ فَقَالَ یَا أَخِی... أَنَّ الْقَوْمَ سَیَشْغَلُهُمْ عَنِّی مَا یَشْغَلُهُمْ فَإِنَّمَا مَثَلُکَ فِی الْأُمَّةِ مَثَلُ الْکَعْبَةِ نَصَبَهَا اللَّهُ لِلنَّاسِ عَلَماً وَإِنَّمَا تُؤْتَى مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ وَنَأْیٍ سَحِیقٍ وَلَا تَأْتِی وَإِنَّمَا أَنْتَ عَلَمُ الْهُدَى وَنُورُ الدِّینِ وَهُوَ نُورُ اللَّهِ یَا أَخِی وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْهِمْ بِالْوَعِیدِ بَعْدَ أَنْ أَخْبَرْتُهُمْ رَجُلًا رَجُلًا مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ حَقِّکَ وَأَلْزَمَهُمْ مِنْ طَاعَتِکَ وَکُلٌّ أَجَابَ وَسَلَّمَ إِلَیْکَ الْأَمْرَ وَإِنِّی لَأَعْلَمُ خِلَافَ قَوْلِهِمْ فَإِذَا قُبِضْتُ وَفَرَغْتَ مِنْ جَمِیعِ مَا أُوصِیکَ بِهِ وَغَیَّبْتَنِی فِی قَبْرِی فَالْزَمْ بَیْتَکَ وَاجْمَعِ الْقُرْآنَ عَلَى تَأْلِیفِهِ وَالْفَرَائِضَ وَالْأَحْکَامَ عَلَى تَنْزِیلِهِ ثُمَّ امْضِ [ذَلِکَ‏] عَلَى غیر لائمة [عَزَائِمِهِ وَ] عَلَى مَا أَمَرْتُکَ بِهِ وَعَلَیْکَ بِالصَّبْرِ عَلَى مَا یَنْزِلُ بِکَ وَبِهَا [یعنی بفاطمة] حَتَّى تَقْدَمُوا عَلَیَّ.

امام کاظم علیه السلام مى‌فرماید: از پدرم امام صادق علیه السلام پرسیدم: پس از به هوش آمدن رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم چه اتفاق افتاد؟ فرمود: زنها داخل شدند و صدا به گریه بلند کردند، مهاجرین و انصار جمع شده و اظهار غم و اندوه مى‌کردند، علی فرمود: ناگهان مرا صدا زدند، وارد شدم و خودم را روى بدن پیغمبر انداختم، فرمود:
برادرم، این مردم مرا رها خواهند کرد و به دنیاى خودشان مشغول خواهند شد؛ ولى تو را از رسیدگى به من باز ندارد، مثل تو در بین این امت مثل کعبه است که خدا آن را نشانه قرار داده است تا از راههاى دور نزد آن بیایند... پس چون از دنیا رفتم و از آنچه به تو وصیت کردم فارغ شدى و بدنم را در قبر گذاشتی، در خانه‌ات بنشین و قرآن را آنگونه که دستور داده‌ام، بر اساس واجبات و احکام و ترتیب نزول جمع آورى کن، تو را به بردبارى در برابر آنچه که از این گروه به تو و فاطمه زهرا سلام الله علیها خواهد رسید سفارش مى‌کنم، صبر کن تا بر من وارد شوی.

الشریف الرضی، أبی الحسن محمد بن الحسین بن موسى الموسوی البغدادی (متوفای406هـ) خصائص‏الأئمة (علیهم السلام)، ص73، تحقیق وتعلیق: الدکتور محمد هادی الأمینی، ناشر: مجمع البحوث الإسلامیة الآستانة الرضویة المقدسة مشهد – إیران، 1406هـ
المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 22، ص 484، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983 م.

در روایت دیگرى سلیم بن قیس هلالى نقل مى‌کند:

ثُمَّ نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) إِلَى فَاطِمَةَ وَإِلَى بَعْلِهَا وَإِلَى ابْنَیْهَا فَقَالَ یَا سَلْمَانُ أُشْهِدُ اللَّهَ أَنِّی حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ أَمَا إِنَّهُمْ مَعِی فِی الْجَنَّةِ ثُمَّ أَقْبَلَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه وآله) عَلَى عَلِیٍّ (علیه السلام) فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّکَ سَتَلْقَى [بَعْدِی‏] مِنْ قُرَیْشٍ شِدَّةً مِنْ تَظَاهُرِهِمْ عَلَیْکَ وَظُلْمِهِمْ لَکَ فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً [عَلَیْهِمْ‏] فَجَاهِدْهُمْ وَقَاتِلْ مَنْ خَالَفَکَ بِمَنْ وَافَقَکَ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاصْبِرْ وَکُفَّ یَدَکَ وَلا تُلْقِ بِیَدِکَ إِلَى التَّهْلُکَةِ فَإِنَّکَ [مِنِّی‏] بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَلَکَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ إِنَّهُ قَالَ لِأَخِیهِ مُوسَى إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی‏.

پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم به فاطمه و همسر او و دو پسرش نگاهى کرد و فرمود: اى سلمان! خدا را شاهد مى‏گیرم افرادى که با اینان بجنگند با من جنگیده‌اند، افرادى که با اینان روى صلح داشته باشند با من صلح کرده‌اند، بدانید که اینان در بهشت همراه منند.

سپس پیامبر صلى الله علیه وآله نگاهى به علی علیه السلام کرد و فرمود: اى علی! تو به زودى پس از من، از قریش و متحد شدنشان علیه خودت و ستمشان سختى خواهى کشید. اگر یارانى یافتى با آنان جهاد کن و به وسیله موافقینت با آنان بجنگ، و اگر کمک کار و یاورى نیافتى صبر کن و دست نگهدار و با دست خویش خود را به نابودى مینداز. تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى هستى، هارون براى تو اسوه خوبى است، به برادرش موسى گفت: إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِى وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی؛ این قوم مرا ضعیف شمردند و نزدیک بود مرا بکشند.
الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای80هـ)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص569، ناشر: انتشارات هادى‏ ـ قم‏، الطبعة الأولی، 1405هـ.
همچنین در ادامه روایت پیشین که از سلیم نقل شد، امیرمؤمنان علیه السلام خطاب به عمر فرمود:
یَا ابْنَ صُهَاکَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّکَ لا تَدْخُلُ بَیْتِی.
اى پسر صحّاک! اگر مقدرات خداوندى و پیمان و سفارش رسول خدا صلى الله علیه وآله نبود، هر آینه مى‌فهمیدى که تو قدرت ورود به خانه مرا نداری.
الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای80هـ)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص568، ناشر: انتشارات هادى‏ ـ قم‏، الطبعة الأولی، 1405هـ.
البته روایات در این باب بیش از آن است که در این مختصر بگنجد؛ از این رو به همین چند روایت بسنده مى‌کنیم.
به راستى چه کسى جز حیدر کرّار مى‌تواند از چنین امتحان سختى بیرون بیاید؟! زمانى ارزش این کار مشخص مى‌شود که بدانیم علی علیه السلام همان کسى است که در میدان نبرد، همچون شیر ژیان بر دشمن حمله مى‌کرد و پهلوانان و یلان کفر را یکى پس از دیگرى از سر راه بر مى‌داشت، روزى پشت پهلوانى همچون عمر بن عبدود را به خاک مى‌مالد و روزى دیگر فرق سر مرهب یهودى را همراه با کلاه خودش مى‌شکافد.

آن روز فرمان خداوند این بود که دشمنان از ترس ذوالفقارش خواب آسوده نداشته باشند؛ ولى روز دیگر فرمان این است که همان ذوالفقار در نیام باشد تا اساس اسلام حفظ شود و دشمنان اسلام از نابود کردن آن مأیوس شوند.
احتمال شهادت حضرت زهرا علیها السلام هنگام درگیری:

دفاع از ناموس، از مسائل فطرى و مشترک میان همه انسان‌ها است؛ اما روشن است که اگر کسى بداند که قصد دشمن از تعرض به ناموس وى این است که او را به واکنش وادار کنند تا به مقصود مهمتر و شوم‌ترى دست یابند؛ انسان عاقل، با تدبیر و مسلط بر نفس خویش، هرگز کارى نخواهد کرد که دشمن به مقصودش برسد.

قصد مهاجمین به خانه وحى این بود که امیرمؤمنان علیه السلام را به واکنش وادار کنند و با استفاده از این فرصت، ثابت کنند که شخصى همانند علی علیه السلام براى رسیدن به حکومت دنیوى حاضر شد که افراد زیادى را از دم شمشیر بگذراند.

و نیز اگر امیرمؤمنان علیه السلام از خود واکنش نشان مى‌داد و با آن‌ها درگیر مى‌شد، ممکن بود که فاطمه زهرا در این درگیری‌ها کشته شود، سپس دشمنان شایع مى‌کردند که علی علیه السلام براى به دست آوردن حکومت دنیایى، همسرش را نیز فدا کرد و در حقیقت او بود که سبب کشتن همسرش شد؛ چنانچه در باره عمار یاسر، یار وفادار امیرمؤمنان علیه السلام چنین کردند.

هنگام ساختن مسجد مدینه، عمار یاسر برخلاف دیگران که یک خشت برمى‌داشتند، او دو تا دو تا مى‌آورد، پیامبر اسلام او را دید، با دست مبارکش، غبار را از سر و صورت نازنین عمار زدود و پس فرمود:

وَیْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ، یَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ، وَیَدْعُونَهُ إِلَى النَّار.
عمار را گروه ستمگر مى‌کشند، او آنان را به بهشت مى‌خواند وآنان او را به جهنّم.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 1، ص172، ح436، کتاب الصلاة،بَاب التَّعَاوُنِ فی بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، و ج3، ص1035، ح 2657، الجهاد والسیر، باب مَسْحِ الْغُبَارِ عَنِ النَّاسِ فِی السَّبِیلِ، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ – 1987م.
صدور این روایت از رسول خدا صلى الله علیه وآله در حق عمّار قطعى بود و تمام مردم از آن آگاه بودند و نیز ثابت مى‌کرد که معاویه و دار و دسته‌اش همان گروه نابکار هستند؛ از این رو هنگامى که معاویه شنید عمار کشته شده و لرزه بر دل بسیارى از مردم انداخته، و این فرمایش پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله سر زبان‌ها افتاده است، عمرو عاص را به حضور طلبید و پس از مشورت با او شایع کردند که علی علیه السلام او را کشته است و این گونه استدلال کردند که چون عمار در جبهه علی وهمراه او بوده است و علی او را به جنگ فرستاده است؛ پس او قاتل عمار است.
احمد بن جنبل در مسندش مى‌نویسد:
مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ حَزْمٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ لَمَّا قُتِلَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ دَخَلَ عَمْرُو بْنُ حَزْمٍ عَلَى عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ فَقَالَ قُتِلَ عَمَّارٌ وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ فَقَامَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ فَزِعًا یُرَجِّعُ حَتَّى دَخَلَ عَلَى مُعَاوِیَةَ فَقَالَ لَهُ مُعَاوِیَةُ مَا شَأْنُکَ قَالَ قُتِلَ عَمَّارٌ فَقَالَ مُعَاوِیَةُ قَدْ قُتِلَ عَمَّارٌ فَمَاذَا قَالَ عَمْرٌو سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ فَقَالَ لَهُ مُعَاوِیَةُ دُحِضْتَ فِی بَوْلِکَ أَوَنَحْنُ قَتَلْنَاهُ إِنَّمَا قَتَلَهُ عَلِیٌّ وَأَصْحَابُهُ جَاءُوا بِهِ حَتَّى أَلْقَوْهُ بَیْنَ رِمَاحِنَا أَوْ قَالَ بَیْنَ سُیُوفِنَا.
ابو بکر بن محمد بن عمرو بن حزم از پدرش نقل مى‌کند که گفت: هنگامى که عمار یاسر به شهادت رسید، عمرو بن حزم نزد عمرو عاص رفت و گفت: عمار کشته شد، رسول خدا صلى الله علیه وآله فرموده است: گروه ستمگر، عمار را مى‌کشند، عمرو عاص ناراحت شد و جمله «لا حول ولا قوة الا بالله» را مى‌گفت تا نزد معاویه رفت،‌ معاویه پرسید: چه شده است؟ گفت: عمار کشته شده است. معاویه گفت:‌ کشته شد که شد، حالا چه شده است؟ عمرو گفت: از رسول خدا صلى الله علیه وآله شنیدم که مى‌فرمود: عمار را گروه باغى وستمگر خواهد کشت، معاویه گفت: مگر ما او را کشته‌ایم، عمار را علی و یارانش کشتند که او را همراه خویش وادار به جنگ کردند و او را بین نیزه‌ها و شمشیرهاى ما قرار دادند.

الشیبانی، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج4، ص199، ح 17813، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛

البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسى أبو بکر (متوفای 458هـ)، سنن البیهقی الکبرى، ج8، ص189، ناشر: مکتبة دار الباز - مکة المکرمة، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، 1414 - 1994؛
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 1، ص 420 و ص 426، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
هیثمى پس از نقل روایت مى‌گوید:
رواه أحمد وهو ثقة.
الهیثمی، علی بن أبی بکر (متوفای 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج7، ص242، ناشر: دار الریان للتراث/‏ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – 1407هـ.
و حاکم نیشابورى پس از نقل روایت مى‌‌گوید:
هذا حدیث صحیح على شرط الشخین ولم یخرجاه بهذه السیاقة.
این حدیث با شرائطى که بخارى و مسلم قبول دارند، صحیح است؛‌ ولى آن‌ها به این صورت نقل نکرده‌اند.

الحاکم النیسابوری، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفای 405 هـ)، المستدرک على الصحیحین، ج2، ص155، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.

مناوى به نقل از قرطبى مى‌نویسد:

وهذا الحدیث أثبت الأحادیث وأصحّها، ولمّا لم یقدر معاویة على إنکاره قال: إنّما قتله من أخرجه، فأجابه علیّ بأنّ رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم إذن قتل حمزة حین أخرجه.
قال ابن دحیة: وهذا من على إلزام مفحم الذی لا جواب عنه، وحجّة لا اعتراض علیها.
این حدیث از محکم‌ترین و صحیح‌ترین احادیث است و چون معاویه قدرت بر انکارش نداشت، گفت: عمار را کسى کشت که او را همراه خود آورده است و لذا علی (ع) در پاسخش فرمود: پس بنابراین حمزه را هم در جنگ احد پیامبر کشته است؛ چون آن حضرت بود که حمزه را همراه خودش آورده بود.
ابن دحیه مى‌گوید: این پاسخ علی چنان کوبنده است که حرفى براى گفتن باقى نمى‌گذارد ودلیلى است که انتقادى بر آن نیست.
المناوی، عبد الرؤوف (متوفای: 1031هـ)، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج 6، ص 366، ناشر: المکتبة التجاریة الکبرى - مصر، الطبعة: الأولى، 1356هـ
چرا امیر المؤمنین در هیچ جنگی در زمان خلفاء شرکت نکرد؟
این که امیرمؤمنان علیه السلام شجاعترین فرد زمان خودش بود، هیچ شک و شبهه‌اى در آن نیست؛ آن قدر شجاع و دلاور بود که شنیدن نامش خواب را از چشمان پهلوانان دشمن مى‌پراند؛ تا جایى که عمر بن خطاب مى‌گفت:
والله لولا سیفه لما قام عمود الاسلام.
به خدا سوگند! اگر شمشیر علی علیه السلام نبود‌، عمود خیمه اسلام استوار نمى‌شد.
إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 12، ص 51، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

حتى در زمانى که تمام یاران بی‌وفاى رسول خدا صلى الله علیه وآله در جنگ احد و حنین آن حضرت را رها و از معرکه گریختند، امام علی علیه السلام پروانه وار اطراف شمع وجود پیامبر گرامى چرخید و از او دفاع مى‌کرد.
 اما چرا همان علی علیه السلام در هیچ یک از جنگ‌هاى زمان خلفاء شرکت نکرد؟
همان کسى که در زمان رسول خدا صلى الله علیه وآله در تمام نبردهاى مسلمانان علیه کفار، یهودیان و... شرکت فعال داشت و پیشاپیش تمام سربازان پرچم اسلام را به دوش مى‌کشید و پهلوانان دشمن را یکى پس از دیگرى بر زمین مى‌کوبید، چه اتفاقى افتاده بود که در زمان خلفاء در هیچ نبردى حضور نمى‌یافت؟
آیا شجاعتش را از دست داده بود، یا جنگ در رکاب خلفاء را جهاد نمى‌دانست؟ یا این که خلفاء، بر خلاف سنت رسول خدا صلى الله علیه وآله قصد استفاده از آن حضرت را نداشتند؟
امیر المؤمنین علیه السلام بهترین تصمیم را گرفت:
امر دائر بود بین این که امیرمؤمنان علیه السلام اساس اسلام را حفظ نماید و از حق خود بگذرد؛ یا این که بر آن عده اندک حمله نموده و آن‌ها را از دم تیغ بگذراند و در عوض دشمنان اسلام و منافقین با استفاده از این فرصت اساس اسلام را به خطر بیندازند، امیرمؤمنان علیه السلام راه دوم را برگزید و با این فداکارى دین اسلام را براى همیشه حفظ و دشمنان اسلام را نا امید کرد و به طور قطع این تصمیم عاقلانه‌تر بوده است.

در خطبه سوم نهج البلاغه مى‌فرماید:

وَطَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ. یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ وَیَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَیَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ. فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى. فَصَبَرْتُ وَفِی الْعَیْنِ قَذًى وَفِی الْحَلْقِ شَجًا. أَرَى تُرَاثِی نَهْباً.
در این اندیشه فرو رفته بودم که: با دست تنها (با بى یاورى) به پا خیزم (و حق خود و مردم را بگیرم) و یا در این محیط پر خفقان و تاریکیى که پدید آورده‏اند صبر کنم، محیطى که: پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا واپسین دم زندگى به رنج وا مى‏دارد.
(عاقبت) دیدم بردبارى و صبر به عقل و خرد نزدیکتر است؛ لذا شکیبائى ورزیدم؛ ولى به کسى مى‏ماندم که: خاشاک چشمش را پر کرده، و استخوان راه گلویش را گرفته، با چشم خود مى‏دیدم، میراثم را به غارت مى‏برند.
و در خطبه پنجم نهج البلاغه، هنگامى که شخصى همانند ابوسفیان به قصد گرفتن ماهى از آب گل آلود و استفاده از موقعیت به دست آمده، نزد آن حضرت آمد و پشنهاد بیعت و جنگ با أبوبکر را داد، امام علیه السلام خطبه خواند و فرمود:
أَیُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ... أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ... فَإِنْ أَقُلْ یَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْکِ وَإِنْ أَسْکُتْ یَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَیْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَالَّتِی وَاللَّهِ لابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ. بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَکْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِیَةِ فِی الطَّوِیِّ الْبَعِیدَةِ.
اى مردم امواج کوه پیکر فتنه‏ها را، با کشتی‌هاى نجات در هم بشکنید... (دو کس راه صحیح را پیمودند) آن کس که با داشتن یار و یاور و نیروى کافى به پا خاست و پیروز شد، و آن کس که با نداشتن نیروى کافى کناره‏گیرى کرد و مردم را راحت ساخت. اگر سخن گویم (و حقم را مطالبه کنم) گویند: بر ریاست و حکومت حریص است، و اگر دم فرو بندم (و ساکت نشینم) خواهند گفت از مرگ مى‏ترسد. (اما) هیهات پس از آن همه جنگ‌ها و حوادث (این گفته بس ناروا است). به خدا سوگند علاقه فرزند ابوطالب، به مرگ از علاقه طفل شیرخوار به پستان مادر بیشتر است؛ اما من از علوم و حوادثى آگاهم که اگر بگویم همانند طناب ها در چاه‌هاى عمیق به لرزه درآئید.
چرا رسول خدا (ص) از سمیه و دیگر زنان مسلمان دفاع نکرد؟
امیرمؤمنان علیه السلام، به همان دلیل از خود واکنش نشان نداد که رسول خدا صلى الله علیه وآله در هنگام کشته شدن سمیه، مادر عمار یاسر توسط مشرکان و تعرض آن‌ها به وی، از خود واکنشى نشان نداد.
ابن حجر عسقلانى در الإصابة مى‌نویسد:
( 11342 ) سمیة بنت خباط... والدة عمار بن یاسر کانت سابعة سبعة فی الاسلام عذبها أبو جهل وطعنها فی قبلها فماتت فکانت أول شهیدة فی الاسلام... عذبها آل بنی المغیرة على الاسلام وهی تأبى غیره حتى قتلوها وکان رسول الله صلى الله علیه وسلم یمر بعمار وأمه وأبیه وهم یُعذّبون بالأبطح فی رمضاء مکة فیقول صبرا یا آل یاسر موعدکم الجنة.
سمیه دختر خباط... مادر عمار یاسر هفتمین کسى است که اسلام آورد، ابوجهل او را اذیت مى‌کرد و آن قدر نیزه بر پایین شکمش زد تا به شهادت رسید، و او نخستین زن شهید در اسلام است. آل بنومغیره، چون مسلمان شده بود و دست بردارد نبود او را آزار و اذیت کردند؛ تا کشته شد. رسول خدا (ص)، منظره شکنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مکه مى‌دید و مى‌فرمود: اى خاندان یاسر! صبور باشید که وعده‌گاه شما بهشت است.

العسقلانی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الشافعی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 7، ص 712، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992.
با این که رسول خدا صلى الله علیه وآله مى‌دید کافرى همچون ابوجهل متعرض ناموس مسلمانان مى‌شود؛ ولى در عین حال هیچ واکنشى از خود نشان نمى‌داد و به آنان نیز فرمان مى‌داد که صبر نمایند.
مگر نه این که رسول خدا صلى الله علیه وآله غیورترین و شجاع‌ترین فرد عالم است، پس چرا از ناموس مسلمانان دفاع نکرد؟ چرا شمشیرش را برنداشت تا گردن ابوجهل را از تنش جدا کند؟
و نیز زمانى که عمر بن خطاب، متعرض زنان مسلمان مى‌شد و آن‌ها را به خاطر اسلام آوردنشان کتک مى‌زد، چرا رسول خدا صلى الله علیه وآله از خود واکنشى نشان نمى‌داد.
ابن هشام در السیرة النبویة، مى‌نویسد:
ومر [ابوبکر] بجاریة بنى مؤمل، حی من بنى عدى بن کعب، وکانت مسلمة، وعمر بن الخطاب یعذبها لتترک الاسلام، وهو یومئذ مشرک، وهو یضربها، حتى إذا مل قال: إنی أعتذر إلیک، إنی لم أترکک إلا ملالة، فتقول: کذلک فعل الله بک.
ابوبکر مى‌دید که کنیز مسلمان شده از بنو مؤمل از خاندان عدى بن کعب،‌ عمر او را کتک مى‌زد تا دست از اسلام بردارد و مسلمان بودن را ترک کند (چون عمر هنوز مشرک بود) آن قدر او را زد تا خسته شد، گفت: اگر تو را کتک نمى‌زنم براى این است که خسته شده‌ام، از این جهت مرا ببخش. کنیز در پاسخ گفت: بدان که خدا نیز این گونه با تو رفتار خواهد کرد.
الحمیری المعافری، عبد الملک بن هشام بن أیوب أبو محمد (متوفای213هـ)، السیرة النبویة، ج 2، ص 161، تحقیق طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجیل، الطبعة: الأولى، بیروت – 1411هـ؛
الشیبانی، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفای241هـ)، فضائل الصحابة، ج 1، ص 120، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م؛
الکلاعی الأندلسی، أبو الربیع سلیمان بن موسى (متوفای634هـ)، الإکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله والثلاثة الخلفاء، ج 1، ص 238، تحقیق د. محمد کمال الدین عز الدین علی، ناشر: عالم الکتب - بیروت، الطبعة: الأولى، 1417هـ؛
الانصاری التلمسانی، محمد بن أبی بکر المعروف بالبری (متوفای644هـ) الجوهرة فی نسب النبی وأصحابه العشرة، ج 1، ص 244؛
الطبری، أحمد بن عبد الله بن محمد أبو جعفر (متوفای694هـ)، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج 2، ص 24، تحقیق عیسى عبد الله محمد مانع الحمیری، ناشر: دار الغرب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الأولى، 1996م؛
النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 16، ص 162، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م.
چرا رسول خدا صلى الله علیه وآله جلوى عمر را نگرفت و او را از این کار منع نکرد؟ چرا شمشیرش را برنداشت و گردن عمر را نزد؟
اهل تسنن، هر پاسخى دادند، ما نیز عین همان را در باره صبر امیرمؤمنان علیه السلام و شمشیر نکشیدن آن حضرت خواهیم داد.
چرا عثمان از زنش دفاع نکرد؟
هنگامى که یاران رسول خدا صلى الله علیه وآله به خانه عثمان ریختند و همسر او را زده و انگشتش را قطع کردند، او از همسرش دفاع نکرد، شما از این عملکرد عثمان چه پاسخى دارید؟
 طبری،‌ در تاریخش مى‌نویسد:
وجاء سودان بن حمران لیضربه فانکبت علیه نائلة ابنة الفرافصة واتقت السیف بیدها فتعمدها ونفح أصابعها فأطن أصابع یدها وولت فغمز أوراکها وقال أنها لکبیرة العجیزة وضرب عثمان فقتله.
سودان بن حمران آمد تا او را کتک بزند، نائله دختر فرافصه (زن عثمان) خود را بر روى او انداخت، سودان شمشیر را گرفت و انگشت او را قطع کرد و سپس دست به پشت او زد و گفت: عجب پشت بزرگى دارد، سپس عثمان را زد و کشت.
الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج 2، ص 676، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
همچنین ابن أثیر در الکامل فى التاریخ مى‌نویسد:
وجاء سودان لیضربه فأکبت علیه امرأته واتقت السیف بیدها فنفح أصابعها فأطن أصابع یدیها وولت فغمز أوراکها وقال أنها لکبیرة العجز وضرب عثمان فقتله.
الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ) الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 68، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.
ابن کثیر دمشقى سلفى مى‌نویسد:
ثم تقدم سودان بن حمران بالسیف فمانعته نائلة فقطع أصابعها فولت فضرب عجیزتها بیده وقال: أنها لکبیرة العجیزة. وضرب عثمان فقتله.
القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 7، ص 188، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
چرا عثمان از زنش دفاع نکرد، مگر نه این که او مرد بود، غیرت داشت و باید از زنش دفاع مى‌کرد؟ پس چرا هیچ واکنشى از خود نشان نداد و حاضر شد که ببیند یاران رسول خدا به همسر او اهانت کرده و متعرض همسر او شوند؟
چرا عمر از زنش دفاع نکرد؟
اهل سنت اصرار دارند که امّ‌کلثوم دختر امیر مؤمنان علیه السلام همسر عمر بوده است؛ اما مى‌بینیم که هنگامى که مغیرة بن شعبه اهانت زشتى به امّ‌کلثوم کرده و او را با امّ‌جمیل، زنا کار مشهور عرب تشبیه و قیاس مى‌‌کند،‌ عمر هیچ عکس العملى از خود نشان نمى‌دهد.
ابن خلکان در وفیات الأعیان مى‌نویسد:
ثم إن أم جمیل وافقت عمر بن الخطاب رضی الله عنه بالموسم والمغیرة هناک فقال له عمر أتعرف هذه المرأة یا مغیرة قال نعم هذه أم کلثوم بنت علی فقال له عمر أتتجاهل علی والله ما أظن أبا بکرة کذب علیک وما رأیتک إلا خفت أن أرمى بحجارة من السماء.
ام جمیل (کسى که سه نفر شهادت دادند مغیره با او زنا کرده است، و به خاطر امتناع شاهد چهارم از شهادت، از حد رهایى یافت) در حج، با عمر همراه شده و مغیره نیز در آن زمان در مکه بود. عمر به مغیره گفت: آیا این زن را مى‌شناسی؟
مغیره در پاسخ گفت: آرى این امّ‌کلثوم دختر علی است!
عمر گفت: آیا خودت را به بى خبرى مى‌زنى؟ قسم به خدا من گمان مى‌کنم که ابوبکرة‌ در باره تو دروغ نگفته است؛ و هر زمان که تو را مى‌بینم مى‌ترسم که از آسمان سنگى بر سر من فرود آید!
إبن خلکان، أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر (متوفای681هـ)، وفیات الأعیان و انباء أبناء الزمان، ج6، ص366، تحقیق احسان عباس، ناشر: دار الثقافة - لبنان.
و ابوالفرج اصفهانى مى‌نویسد:
حدثنا ابن عمار والجوهری قالا حدثنا عمر بن شبة قال حدثنا علی بن محمد عن یحیى بن زکریا عن مجالد عن الشعبی قال کانت أم جمیل بنت عمر التی رمی بها المغیرة بن شعبة بالکوفة تختلف إلى المغیرة فی حوائجها فیقضیها لها قال ووافقت عمر بالموسم والمغیرة هناک فقال له عمر أتعرف هذه قال نعم هذه أم کلثوم بنت علی فقال له عمر أتتجاهل علی والله ما أظن أبا بکرة کذب علیک وما رأیتک إلا خفت أن أرمى بحجارة من السماء.
ام جمیل همان کسى است که مغیره را به زناى با او متهم کردند و در کوفه به نزد مغیره رفته و کارهاى او را انجام مى‌داد! این زن در زمان حج با مغیره و عمر همراه شد. عمر به مغیره گفت: آیا این زن را مى‌شناسى؟ پاسخ داد: آرى این امّ‌کلثوم دختر علی است!

عمر گفت‌: آیا در مقابل من خود را به بی‌خبرى مى‌زنی؟ قسم به خدا من گمان ندارم که ابوبکرة در باره تو دروغ گفته باشد! و تو را نمى‌بینم، مگر آنکه مى‌ترسم از آسمان سنگى بر سر من فرود آید!الأصبهانی، أبو الفرج (متوفای356هـ)، الأغانی، ج 16، ص 109، تحقیق: علی مهنا وسمیر جابر، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر - لبنان.
زنا کردن مغیره با امّ‌جمیل، مشهور و معروف و امّ‌جمیل به بدکاره بودن شهره شهر و انگشت نماى عام و خاص بود. چرا هنگامى که مغیرة بن شعبه، دختر رسول خدا را با چنین زنى زناکارى مقایسه مى‌کند، خلیفه دوم او را مجازات نمى‌کند؟


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
چرا امیرالمومنین (علیه السلام) از همسرشان دفاع نکردند؟
کدام مادر با فرزندان خود چنین می کند؟

 

کدام مادر با فرزندان خود چنین می کند؟

ای کسانی که ایمان آورده اید! صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید، و در برابر او بلند سخن مگویید، آن گونه که بعضی از شما در برابر بعضی بلند صدا می کند، مبادا که اعمال شما نابود گردد در حالی که نمی دانید. (1)

عایشه، دختر ابوبکر و همسر رسول خاتم صلی الله علیه وآله وسلم بود. وی آرام آرام به یکی از شخصیت های تاثیرگذار در تاریخ اسلام تبدیل گردید و امروزه نزد اهل سنت نامی بلند دارد و بسیار محترم است، تا جایی که بسیاری از احادیث حضرت رسول صلوات الله علیه وآله را از او نقل می کنند.
اما واقعا عایشه چگونه همسری بود؟ کسی که بسیاری از احادیث فقهی اهل سنت، از او نقل شده است، در چه درجه و رتبه ای از شناخت دین و عمل به دستورات قرآن کریم بود؟ معیارهایی که در قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم معرفی شده، تا چه حد در وی وجود داشت؟…
گرچه سوال های زیادی در اطراف شخصیت عایشه وجود دارد، اما چون نمی توان در یک نوشته به تمام مطالب مربوط به وی پرداخت، چند موضوع را با تکیه به کتاب خدا و مطالب موجود در کتب اهل سنت، مورد بررسی قرار می دهیم تا هفدهم رمضان که مصادف با روز درگذشت عایشه است، بدون تامل عبور نکند.
یک بار دیگر آیه ای را که در ابتدای کلام نقل کردم، مرور کنید و سپس این قسمت از تاریخ را ملاحظه فرمائید
روزی ابوبکر برای تشرف به حضور پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) اجازه می خواست که صدای داد و فریاد عایشه را شنید، عایشه با فریاد می گفت: قسم به خدا! دانستم که علی (علیه السلام) از پدر من و از خودم نزد تو محبوب تر است. عایشه این جمله را دو یا سه بار تکرار کرد. ابوبکر اجازه گرفت و وارد شد و به طرف عایشه حمله کرد و به او گفت: ای دختر فلانه! مبادا بشنوم که برسر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فریاد می زنی! (2)


اینک دو آیه ی دیگر را مرور می کنیم.
( ای همسران پیامبر! ) در خانه های خود بمانید. (3)
همسران او ( پیامبر ) مادران آنها ( مومنان ) محسوب می شوند. (4)


پس از توجه به این دو آیه ی شریف، جنگ جمل را مرور می کنیم. این جنگ به نام جمل، نامیده شد چون عایشه از خانه ی خود بیرون آمده و بر شتری نشسته بود و در میان سپاهی از مردان جنگ آور، به نبرد با خلیفه ی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم، امیرالمومنین علی علیه السلام رفته بود. در این دو گزارش مربوط به حاشیه ی جنگ جمل، دقت فرمائید؛
عایشه فرمان قتل هفتاد نفر نگهبان بیت المال بصره را صادر کرد تا بر اموال آن دست یابد. (5)
در جنگ جمل بیست هزار نفر که شهادت به توحید و نبوت می دادند، کشته شدند و عایشه سبب کشته شدن آنها بود. (6)
آخرین آیه ای که یادآوری می کنم، این آیه ی شریف است؛
من هیچ پاداشی از شما بر رسالت ام درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکان ام. (7)
حال نقل این سه فراز تاریخی را مطالعه فرمائید.
عایشه ازقتل امیرالمومنین علی علیه السلام خوشحال شد وسجده ی شکربه جاآورد. (8)
از مسروق روایت شده که گفت: بر عایشه وارد شدم و نزد او نشستم و او برای ام سخن می گفت. سپس غلام سیاه اش را که به او عبدالرحمن می گفتند، صدا زد. غلام آمد و ایستاد. عایشه به من گفت: می دانی چرا اسم این را عبدالرحمن گذارده ام؟ گفتم: خیر. گفت: به خاطر علاقه ای که به عبدالرحمن بن مجلم ( قاتل امیرالمومنین علی علیه السلام ) دارم. (9)
پس از شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام، تمام همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برای تسلیت آمدند، اما عایشه خود را به مریضی زد و حضور نیافت. به امیرالمومنین علیه السلام نیز اخباری رسید که عایشه از شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام، ابراز خوشحالی کرده است. (10)
پس از پایان نقل آیات و پاره ای از تاریخ، نکاتی لازم به یادآوری است. چنان که دیدید، بسیاری از منابع اهل سنت ماجرای فریاد کشیدن عایشه برسر رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را نقل کرده اند ( که البته تنها این یک بار نبوده است. ). از سوی دیگر بر اساس آیه ای که در ابتدا ذکر شد، حکم کسی که چنین رفتاری با پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم دارد، نابود شدن اعمال دانسته شده است. حال آیا لازم است شیعیان مطلبی درباره ی عایشه بگویند؟ آیا قرآن و نقل کتب اهل سنت برای قضاوت در مورد عایشه کافی نیست؟
قرآن مجید، همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را مادر مومنان اعلام داشته است. اندکی در واژه ی مادر تأمل کنید. آیا عایشه تمام مومنان را به دنیا آورده است؟ آیا عایشه به تمام مومنان شیر داده است؟ آیا عایشه از تمام مومنان سرپرستی کرده است؟ هیچ یک از این موارد درست نیست، پس قرآن چه مسئله ای را در نظر داشته است؟ حرمت ازدواج با همسران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به دلیل این که آنان حکم مادر را دارند و نیز احترام گذاردن به آنان. در مورد حرمت ازدواج، بحثی نیست؛ اما آیا می توان کسی را که با سرپیچی از فرمان صریح خداوند، به جنگ با امام زمان خویش می رود و موجب کشته شدن بیست هزار نفر و داغدار و یتیم شدن خانواده های بسیاری می گردد، سزاوار احترام دانست؟ کدام مادری با فرزندان خود چنین می کند؟


درباره ی شکل رابطه ی عایشه با اهل بیت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نیز مطالبی بیان شد که جای بسط فراوان دارد؛ اما چون باعث طولانی شدن مطلب می گردد، بیان این مسئله را به زمانی دیگر موکول می کنم. همین مقدار که ثابت شد، عایشه هیچ مودت و محبتی نسبت به اهل بیت علیهم السلام نداشته، کافی است.


امیدوارم دوستان اهل سنت با دقت در تعالیم وحی و مطالب موجود در کتب مذهب خودشان، شخصیت واقعی افراد را دریابند و تفاوت میان همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را بشناسند تا بتوانند حقوق صاحبان حق را ادا نمایند و الگوهایی کارآمد برای زندگی خویش برگزینند. باید توجه داشت که دارا بودن یک عنوان، مانند همسری یا نسبت فامیلی با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، به تنهایی کافی نیست و این رفتار و اعمال شخص است که بهای وی را مشخص می سازد.
—————————————————————————————
پی نوشت ها:
1- سوره حجرات، آیه 2
2- برخی از منابع اهل سنت:
الف- خصائص، نسائی، جلد1، صفحه126، ناشر: مکتبة المعلا، کویت
ب- مسند، احمد بن حنبل، جلد4، صفحه257، حدیث18444، ناشر: موسسة القرطبة، مصر
ج- کشف الاستار، بزاز، صفحه194، شماره2549
د- مجمع الزوائد، هیثمی، جلد9، صفحه127، ناشر: دارالکتاب العربی، بیروت، لبنان
هـ- فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ابن حجر عسقلانی، جلد7، صفحه27، ناشر: دارالمعرفة، بیروت
و بسیاری منابع دیگر…
3- سوره احزاب، آیه 33
4- سوره احزاب، آیه 6
5- از منابع اهل سنت: تاریخ طبری، جلد3، صفحه486
6- از منابع اهل سنت: مروج الذهب، مسعودی، جلد2، صفحه371
7- سوره شوری، آیه 23
8- مقاتل الطالبیین، صفحه43
9- الجمل، شیخ مفید قدس سره، صفحه84
10- برخی از منابع اهل سنت:
الف- شرح ابن ابی الحدید، جلد2، صفحه457-460
ب- الوافی بالوفیات، جلد6، صفحه17
ج- تاریخ یعقوبی، جلد2، صفحه125
د- لسان المیزان، جلد8، صفحه189
و بسیاری منابع دیگر…

منبع :سایت فطرت

 


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
عایشه، کدام مادر با فرزندان خود چنین می کند؟، دشمنی عایشه با مولا علی
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
***
*****
مطالب جذاب
کشکول شیخ بهایی دفتراول
کشکول شیخ بهایی دفتردوم
کشکول شیخ بهایی دفترسوم
کشکول شیخ بهایی دفترچهارم
کشکول شیخ بهایی دفترپنجم
داستان های آموزنده
خواندنی های شگفت آور
آیا می دانید؟....حتما بخوانید
عدد 13 را مبارک می‌دانم
زندگینامه پیامبراسلام(ص)
بخش سریال نرم افزارها
چند روش برای تقویت مغز
سرگذشت اسکنر مقدونی
نگاهی به دیوار چین..............
حر شهدای جنگ که بود؟؟؟
چرا نام ائمه در قرآن نیامده؟.......
قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا(ص)
چهل نکته درباره حرم امام رضا(ع)
فیلترینگ و نظارت بر اینترنت درجهان
تونل توحید در مقایسه با تونل خرم-زال
بیو گرافی شیطان رجیم ........
بومی‌سازی یک سامانه موشکی
کارت هوشمند سوخت................
یورش به حوزه 117 ...............
مادرشهیدی که بازیگر شد
ناگفته‌های دیدار نمایندگان‌کاندیداها با رهبری
سورپریز پارتی های زهره کاظمی
افشای ابعاد تازه‌ای از "فتنه‌ بزرگ"
با موزیلا فایرفکس باشید
دانلودکتب فیزیک پیام نور
دانلود کتب کامپیوتر پیام نور
دانلودکتب ریاضی پیام نور
دانلودکتب صنایع پیام نور
دانلودکتب آمار پیام نور
بمب اتم چیست ؟
سایت های کاربردی
قضاوت با شما
آموزش آپدیت نود32 واسمارت سچریتی
motherboard چیست و چه کاری انجام می دهد ؟
CPU چگونه ساخته میشود؟
عکس هایی از دختر میرحسین موسوی
مصر به روایت کاریکاتور
تنظیمات موزیلا فایر فکس
وهن مسجد مقدس جمکران در سایت منتسب به موسسه تنظیم
تصاویرهتاکین به امام هادی در فیس بوک
گفت‌وگوی رجانیوز با ابوشریف از اولین فرماندهان سپا
آثار و خواص تمام یک‌صد و چهارده سوره قرآن کریم
«علی مع الحق والحق مع علی»
تاریخچه وهابیت
متن کامل خطبه پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم
متن کامل غدیر خم (عربی)
متن نامه عمر بن خطاب به معاویه
خلاصه‌ای از زندگانی حضرت فاطمه(س)
علمای معتبر اهل سنتی که شیعه شده اند
این واقعیت ها شما را شگفت زنده می کنند!
فشارخون بالا
آشنایی با اصحاب ایرانی ائمه(ع)
من هم در اغتشاشات 88 بودم
دانلودسخنرانی های دکتر عباسی
سخن بزرگان
بخشندگی و دلاوری، صفاتی ارجمند هستند که خداوند سبحان، آنها را در وجود هرکه دوستش بدارد و آزموده باشد، می نهد . [امام علی علیه السلام]
عضویت
 
اوقات شرعی