سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانلود ، آموزش ، فول آلبوم، نرم افزار، مباحث شیعه وسنی،عکس وتصویر، با انواع خواندنی های جذاب ومطالب متفرقه دیگر

آمار
امروز 1300
 دیروز 49
 کل  1170651
لینک دوستان
فرزانگان امیدوار
شقایقهای کالپوش
TOWER SIAH POOSH
کانون فرهنگی شهدا
****شهرستان بجنورد****
.: شهر عشق :.
بوی سیب
منطقه آزاد
انسان جاری
برادران شهید هاشمی
اواز قطره
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
کلبه تنهایی
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
این نیز بگذرد ...
xXx عکسدونی xXx
نمی دونم بخدا موندم
آرمان
گرگ و میش
از فرش تا عرش
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
چاهورز اسپورت و دیدنیهای ان
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
.:؛ حقوق و حقوقدانان ؛:.
جیگر نامه
صدفم چشم به راهتم برگرد
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
همه رقم مفت!!!!!
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
مدیا ای آر
تسنیم
عشق نردبانی برای لمس رویا ها
شاخه شکسته
تنهایی من
حروفهای زیبای انگلیسی
عشق طلاست
موج سوم
فقط به عشق تو سمیرا من این دنیا را دوست دارم
عشق بی انتها
صفاسیتی
دکتر علی حاجی ستوده
پسران جوان
آموزش های لینوکس
آموزش های مایکروسافت
سیسکو
آموزش انتقال صدا و تصویر
آموزش ستاره شناسی
موبایل مجانی
دفاع مقدس
آموزش وبلاگ نویسی
آموزشی
مرکز دانلود مهندسی عمران
بهترین دانلود ها
دانلود بهترین فیلم های 2008
آموزش خیاطی
آموزش آشپزی
آموزش داستان نویسی
آموزش برق
آموزش رانندگی
آموزش آرایشگری
آموزش تعمیر موبایل
آموزش بازیگری
آموزش مکانیک خودرو
مجله اینترنتی خانواده گی
سایت کودک و نوجوان شبکه آموزش -آموزش نقاشی
آموزش قرآن
آموزش عربی
آموزش انگلیس
آموزش فرانسه
مجموعه آموزش چینی
آموزش در ورزش
آموزش شوهرداری
برنامه نود90
ایسنا ورزشی
پخش زنده فوتبال
اخبار دانشگاه ازاد - ازمون
دانشگاه خلیج فارس بوشهر
دانشگاه پیام نور بوشهر - همه واحد ها
دانشگاه پیام نور واحد بوشهر
انتخاب رشته پیام نور
نمرات پیام نور
مجازی و غیر مجازی
کتابهای پیام نور
بازارکار
ثبت نام کارت هوشمند سوخت - موتور سیکلت
رهگیری کارت هوشمند ماشین - پست
گاز سوز کردن ماشین
کارت سوخت گازوییل
بانک الکترونیک صادرات
همراه اول
ایرانسل
پخش زنده تلویزیون
سروش سیما
نظر سنجی صدا و سیما
تیتراژ تلویزی.ن
تیتراژ تلویزیون
اس ام اس
مجلس
شیخ انصاریان
شهید آوینی
مهدویت
سازمان شنجش
دیکشنری آنلاین
مقالات | خدمات مهندسی و صنایع برق ایران
بانک بان
مرکز عمران ایران
دانلود نرم افزار های حسابداری
استاندارهای حسابداری
وام
گروه مستند سراج
دایرکتوری وبلاگ های ایرانی
ورزش بانوان یا خیابانگردی
سامانه ارسال ایمیل تبلیغاتی
تک شاخ
طراح وب سایت
«چی شد چادری شدم؟»
سایت حمایه الشعب البحرینی
اختلافات در وضو


شکی نیست که برای اقامه نماز به لحاظ بیان صریح قرآن، مکلّف باید طهارت داشته باشد و این اصلی است که هر مسلمانی به آن معتقد و پای بند است و در آن اختلافی بین فرق اسلامی وجود ندارد؛ بلکه اختلاف تنها در نحوه انجام آن می باشد.
روشن است که در صدر اسلام و حیات پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در اجراء این امر یا سایر امور عبادی اختلافی وجود نداشت؛ زیرا با وجود آن حضرت و پذیرش مرجعیت بدون قید و شرط آن جناب، تصور وجود اختلاف در اجراء احکام عبادی، امری نامعقول و غیر منطقی می باشد؛ اما اکنون در اجراء دستورات، اختلافاتی گاهی عمیق وجود دارد. به راستی منشأ این اختلافات بین فرق اسلامی از کجا آغاز شد؟
با توجه به بیان فوق، باید پذیرفت که سرآغاز این تفرقات بعد از رحلت رسول مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بوده است. تحقیق و تفحّص در منابع اسلامی این حقیقت تلخ را آشکار می نماید که منشأ بسیاری از این اختلافات اساسی آراء زمامداران سیاسی و دینی اسلامی بوده اند و تأسف بارتر آن که گروه کثیری از مسلمین آگاهانه یا ناآگاهانه از آراء انحرافی مسلّم و کاملاً روشن و مخالف سنّت، به عنوان سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پیروی کرده و می کنند!
خلیفه سوم، عثمان در مِنا نماز را بر خلاف سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تمام خواند و وقتی با اعتراض شدید صحابه و عبدالرحمان بن عوف روبرو شد و نتوانست به آنان جوابی بدهد، گفت:
«هذا رَأىٌ رَأَیْتُهُ.» 1
«این رأیی است که خود بر آن شدم!»
!!!!!!
متأسفانه از این انحرافات و خود رأیی های زمامداران، موارد متعددی را مشاهده می کنیم و لذا به جرأت می توان گفت: منشأ بسیاری از اختلافات، تکلّفات بعضی از صحابه است که با اجتهاد خود، نصّ سنّت را زیر پا نهادند و باعث تفرقه در اسلام شدند.
امر «وضو» نیز از این انحرافات بی نصیب نماند و در اجراء آن اختلافات بسیاری به وجود آمده است و اگر دقیق تر بیان شود: باید اذعان داشت که حسب مدارک موجود، این انحرافات عموماً در زمان عثمان، خلیفه سوم به وقوع پیوسته است که این مقاله به بررسی این امر مهم می پردازد.

اولین اختلاف در وضو
مسلّماً یکی از بهترین طریق تحقیق در امری، مراجعه به مستندات و شواهد موجود در آن امر می باشد و بر این اساس، اولی آن است که برای تحقیق در این امر نیز به کتب حدیثی مراجعه شود. دانشمند معروف اهل سنت، متقی هندی در کنز العمّال عامل اختلاف در وضو را این گونه معرفی می نماید:
عَن اَبی مالِکٍ الدَّمِشْقی قالَ:
«حُدِّثْتُ اَنَّ عُثْمانَ بْنَ عَفّانٍ اِخْتَلَفَ فی خِلافَتِهِ فِی الْوُضُوءِ.» 2
ابومالک دمشقی گفت:
«برایم روایت شده که عثمان در زمان خلافتش در وضو اختلاف به وجود آورد!»
در روایات دیگری که ذیلاً آورده می شود، به نوعی دیگر خلاف عثمان در وضو معلوم می گردد:
الف: عَنْ حَمران، قالَ: دَعا عُثْمانُ بِماءٍ فَتَوَضَّأَ، ثُمَّ ضَحَکَ فَقالَ: اَلا تَسْأَلُونَنی مِمَّ اَضْحَکُ؟ قالُوا: یا اَمیرَالمُؤْمِنینَ! ما اَضْحَکَکَ؟ قالَ:
«رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه (و آله) و سلم تَوَضَّأَ کَما تَوَضَّأْتُ فَمَضْمَضَ وَ اسْتَنْشَقَ وَ غَسَلَ وَجْهَهُ ثَلاثاً وَ مَسَحَ بِرَأْسِهِ وَ ظَهْرَ قَدَمَیْهِ.» 3
حمران گوید: عثمان آب خواست تا وضو بگیرد. سپس خندید. بعد گفت: آیا از من سؤال نمی کنید که از چه جهت خندیدم؟ گفتند: ای امیرالمؤمنین! چه امری تو را خنداند؟ گفت:
«دیدم رسول خدا صلی الله علیه (و آله) و سلم همان گونه که من وضو می گیرم وضو گرفت، پس آب را در دهان چرخاند و آب را در بینی گرداند و صورتش را سه بار شست و سر و پشت پاها را مسح نمود.»
ب: عَن حَمْران بْنِ ابان - مَوْلى عُثْمان-:
«اَنَّ عُثْمانَ تَوَضَّأَ فَمَضْمَضَ وَ اسْتَنْشَقَ وَ غَسَلَ وَجْهَهُ ثَلاثاً وَ یَدَیْهِ ثَلاثاً وَ مَسَحَ بِرَأْسِهِ وَ غَسَلَ رِجْلَهُ ثَلاثاً.» 4
حمران گوید:
«عثمان وضو گرفت، پس مضمضه و استنشاق نمود و صورت و دست هایش را سه بار شست و سرش را مسح کرد و پایش را سه بار شست!»
ملاحظه می شود که عثمان زمانی روی پاهایش را در وضو مسح می کند؛ اما در زمانی دیگر روی پایش را می شوید! این عمل کردهای مغایر، نشان قطعی از ایجاد اختلاف در زمان عثمان و توسط خود او دارد! و جالب است که توجه شود یکی از علل قتل عثمان، انجام تغییرات وسیعی است که توسط او در دین به وجود آمد.
قبل از آن که در روایات دیگر تفحّص نماییم، لازم است که به منبع اصلی یعنی قرآن و آیه مربوط به وضو مراجعه ای داشته باشیم.
تنها آیه ای که در خصوص وضو آمده است، آیه 6 سوره مبارکه مائده می باشد که می فرماید:

«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا قُمْتُمْ اِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ اَیْدِیَکُمْ اِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُوسِکُمْ وَ اَرْجُلَکُمْ اِلَى الْکَعْبَیْنِ.»
«ای مؤمنین! آن گاه که نماز را برپا می دارید، پس صورت ها و دست هایتان را تا آرنج هایتان بشویید و سرها و پاهایتان را تا مچ پا مسح کنید.»

اختلاف اصلی در دو فراز از آیه شریفه می باشد:
الف: در وضو دستان را چگونه بشوییم؟
ب: حکم پاها چیست؟ شستن است یا مسح؟

الف: در وضو دستان را چگونه بشوییم؟
در آیه شریفه آمده:

«فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ اَیْدِیَکُمْ اِلَى الْمَرافِقِ.»

اختلاف در معنای «اِلى» می باشد که آیا به معنای انتهای غایت و پایان فعل است یا به معنای اضافه شدن و معیّت یا بیان حدّ می باشد؟
توضیحاً عرض می شود که یکی از معانی «اِلى» معیّت یا اضافه شدن می باشد. خداوند متعال می فرماید:

«وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً اِلى قُوَّتِکُمْ.» 5
«و نیرویی را هم بر نیروی شما بیفزاید.»
یا می فرماید:
«وَ لا تَأْکُلُوا اَمْوالَهُمْ اِلى اَمْوالِکُمْ.»6
«و اموال ایشان را با اموال خود مخورید.»
یا می فرماید:
«مَنْ اَنْصارى اِلَى اللهِ.» 7
«یاران من هم راه با خداوند چه کسانی اند؟»

در این آیات شریفه کلمه «اِلى» به معنای معیّت (هم راهی) و اضافه شدن (بیان حدّ) آمده است و اگر این معنا در آیه وضو لحاظ شود، معنای آیه چنین می شود:
«صورت ها و دستان را با آرنج هایتان بشویید.» (حدّ شستن دست را تعیین می فرماید.)
اصولاً چون «ید» مجمل است و روشن نیست که مراد خداوند متعال از کلمه «ایدیکم» تا چه قسمتی از دست می باشد، لذا کلمه «اِلى» باید بیانی برای تعیین حدّ شستشوی دست باشد. در این صورت «اِلى» به معنای انتهای شستشو نمی باشد؛ بلکه برای بیان تعیین حدّ شستن دست می باشد که در این حال، کلمه «اِلى» در معنای دیگر خود به کار رفته و نظری به انتهای فعل ندارد.
این امر که «اِلى» به معنای انتهای غایت نیست، بلکه همان اضافه شدن یا بیان حدّ شستن دست را بیان می دارد، تلویحاً مورد پذیرش فقهای اهل سنت قرار گرفته است. توجه کنید:
الف: امام نووی در کتاب المجموع تحت عنوان:«فی مَسائِلَ تَتَعَلَّقُ بِغَسْلِ الْیَدِ» می نویسد:
قالَ اَبُوالقاسِمِ الصَّیْمَری وَ صاحِبُهُ الماوِرْدی فِی الحاوی:
«یَسْتَحِبُّ اَنْ یَبْدَأَ فی غَسْلِ یَدَیْهِ مِنْ اَطْرافِ اَصابِعِهِ فَیَجْرِى الْماءَ عَلى یَدَیْهِ وَ یُدیرُ کَفَّهُ الاُخْرى عَلَیْها مُجْرِیاً لِلْماءِ بِها اِلى مِرْفَقِهِ وَ لا یَکْتَفى بِجَرْیانِ الْماءِ بِطَبْعِهِ، فَاِنْ صَبَّ عَلَیْهِ غَیْرُهُ بَدَأَ‌ بِالصَّبِّ مِنْ مِرْفَقِهِ اِلى اَطْرافِ الاَصابِعِ.» 8
ابوالقاسم صیمری و ماوردی در الحاوی گویند:
«مستحب است که در شستن دست ها از انگشتان شروع شود. پس باید آب را بر دست بریزد و کف دست دیگر را بر آن بکشد تا آب را به آرنج برساند و نباید فقط به جریان آب اکتفا نماید. پس اگر کسی بر او آب ریخت، باید برای شستن دستان از آرنج شروع کرده و به انگشتان ختم کند.»
ب: و نیز در کتاب الفقه على المذاهب الاربعه آمده:
مِنَ السُّنَنِ الشّافِعی:
«... اَمّا اِذا تَوَضَّأَ مِنْ مَکانٍ یَنْزِلُ مِنْهُ الْماءُ عَلى یَدِهِ بِدُونِ اَنْ یَغْتَرِفَ هُوَ مِنْهُ کَما اِذا تَوَضَّأَ مِنْ حَنَفِیَّةٍ اَوْ اِبْریقٍ اَوْ کاَن یَصُبُّ لَهُ الْماءَ شَخْصٌ فَاِنَّهُ یَبْدَأُ فِی الْیَدَیْنِ مِنَ الْمَرافِقِ.» 9
از مستحبات وضو نزد شافعی:
«... اما اگر از جایی وضو بگیرد که آب بر دستش می ریزد. بدون آن که مشت، مشت بردارد؛ مثل این که از حنفیه(حوضی که از آن، آب خارج می شود یا شیر آب) یا آفتابه استفاده کند یا این که شخصی برایش آب بریزد، مستحب است که از آرنج شروع نماید.»
حسب بیانات فوق، علماء اهل سنت هم «اِلى» را در وضو انتهای غایت در شستشوی دست ها نمی دانند؛ لذا در برخی از موارد آرنج را ابتداء غَسل بیان می دارند و حتی شستن از آرنج را مستحب می دانند. در این صورت روشن می شود که «اِلى» در بیان آیه به معنای انتهای عمل شستن دست ها نمی باشد که اگر چنین بود و «اِلى» برای بیان غایت بود، جایز نبود در مواردی دست از آرنج شسته شود و این امر منطبق با اعتقاد شیعه نیست که سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را از اهل البیت علیهم السلام اتخاذ کرده اند و روشن است که:«اَهْلُ الْبَیْتِ اَدْرى بِما فِی الْبَیْتِ.» و بر این پایه، قول شستن دست ها از آرنج اعتبار و اهمیت خاص خود را دارد.
به علاوه در شستن صورت که «اَیدى» عطف به آن شده است، ابتدا شستن از بالا (یعنی از رستنگاه مو) به پایین می¬باشد که امری معمول و متعارف می¬باشد و بدیهی است که شستن دست ها به صورت معمول از آرنج (قسمت فوقانی دست نسبت ساعد) می¬باشد نه از سر انگشتان! و شستن دست از آرنج به نوعی تبعیت کردن از شستن صورت می¬باشد که بر آن عطف شده است.
بر اساس بیانات فوق باید گفت که قول شستن از سر انگشتان به آرنج، قول معتبری نیست.

ب: حکم پاها چیست؟ شستن است یا مسح؟
در آیه شریفه آمده است:

«وَ امْسَحُوا بِرُؤُوسِکُمْ وَ اَرْجُلَکُمْ اِلَى الْکَعْبَیْنِ.»

اختلاف در آن است که آیا «ارجلکم» عطف به «برؤوسکم» است که در این صورت پاها باید مسح شود، یا «ارجلکم» عطف به «ایدیکم» می شود که در این حال باید پاها را شست!
ابتدا باید تذکر داد که قرّاء «ارجلکم» را بر کسر و فتح خوانده اند.(اَرْجُلِکُمْ و اَرْجُلَکُمْ) ابن کثیر و حمزه و ابوعمرو به روایت از ابی بکر، «اَرْجُل» را به کسر (ل) خوانده اند؛ یعنی: «اَرْجُلِکُمْ.» اما نافع و ابن عامر و عاصم به روایت از حفص، «اَرْجُل» را به فتح و نصب خوانده اند؛ یعنی:«اَرْجُلَکُمْ.»
اکنون برای تبیین بیشتر به نظریه فخر رازی و بیان زیبای ادبی او در این باره توجه نمایید. او در این خصوص می نویسد:

«اَمَّا الْقِرائَةُ بِالْجَرِّ فَهِیَ تَقْتَضی کَوْنُ الاَرْجُلِ مَعْطُوفاً عَلَى الرَّأْسِ فَکَما وَجَبَ الْمَسْحُ فِی الرَّأْسِ فَکَذلِکَ فِی الاَرْجُلِ.»
«اما قرائت به جرّ، در این صورت «ارجل» عطف به «رأس» می شود و همان گونه که مسح بر سر واجب است، در پاها نیز واجب می شود.»
«اَمَّا الْقِرائَةُ بِالنَّصْبِ فَقالُوا: اَیْضاً اَنَّها تُوجَبُ الْمَسْحُ.»
«اما در قرائت به نصب، باید گفت: در این صورت نیز مسح (بر پاها) واجب است.»
«وَ ذلِکَ لِاَنَّ قَوْلَهُ:«وَ امْسَحُوا بِرُؤُوسِکُمْ» فی مَحَلِّ نَصْبٍ وَلکِنَّها مَجْرُورَةٌ بِالْباءِ فَاِذا عُطِفَ الاَرْجُلُ عَلَى الرُّؤُوسِ جازَ فِی الرِّجْلِ النَّصْبُ عَطْفاً عَلى مَحَلِّ الرُّؤُوسِ وَ الْجَرِّ عَطْفاً عَلَى الظّاهِرِ وَ هذا مَذْهَبٌ مَشْهُورٌ لِلنُّحاةِ.»
«و این امر به آن سبب است که «رؤوسکم» در محل نصب است و هرچند به وسیله (باء) مجرور شده است و اگر «ارجل» عطف بر «رؤوس» شود، جایز است که منصوب باشد بنا بر عطف به محل «رؤوس.» و کسر «ارجل» می تواند عطف بر ظاهر کلمه «رؤوس» باشد و این امر قاعده مشهوری در بین نحویّون است.»
فخر ادامه داده و می گوید: نظریه دیگری نیز می باشد و آن این است که «ارجل» عطف به «ایدیکم» باشد که در این صورت شستن پاها لازم می شود؛ اما:
«اِذا اَجْتَمَعا عَلى مَعْمُولٍ واحِدٍ کانَ اِعْمالُ الاَقْرَبِ اَوْلى فَوَجَبَ اَنْ یَکُونَ عامِلُ نَصْبٍ فی قَوْلِهِ:«و ارجلکم» هُوَ قَوْلُهُ:«و امسحوا» فَثَبَتَ اَنَّ قِرائَةَ:«و ارجلکم» بِنَصْبِ اللّامِ تُوجَبُ الْمَسْحُ اَیْضاً.» 10
«اگر دو عامل بر معمولی واحد جمع شدند، حمل به عامل نزدیک تر اولی و سزاوار است؛ لذا لازم می باشد که عامل نصب در فرمایش الهی: «و ارجلکم» همان:«و امسحوا» باشد. پس ثابت شد که قرائت: «و ارجلکم» به نصب (لام) نیز مسح پاها را ایجاب می نماید!»
از قرّاء سبعه ابن کثیر و حمزه و ابوعمرو و نیز عاصم به روایت شاگردش ابوبکر، حرف لام در «ارجلکم» را با حرکت جرّ قرائت کرده اند 11 و چون از نظر تمامی علماء عامه همه قرائت های هفت گانه صحیح است، لذا برای آن که اختلافی در مفهوم پیش نیاید، باید گفت که نظریه فخر در این باره صحیح است و «ارجل» چه منصوب و چه مجرور خوانده شود در هر دو، حکم به مسح می شود.
ابن حزم، فقیه نام دار شافعی در کتاب المحلّی می نویسد:
«وَ اَمّا قَوْلُنا فِی الرِّجْلَیْنِ فَاِنَّ القُرآنَ نَزَلَ بِالْمَسْحِ قالَ اللهُ تَعالى:«و امسحوا برؤوسکم و ارجلکم» سَواءٌ قُرِئَ بِخَفْضِ اللّامِ اَوْ بِفَتْحِها هِیَ عَلى کُلِّ حالٍ عُطِفَ عَلَى الرُّؤُوسِ، اِمّا عَلَى اللَّفْظِ وَ اِمّا عَلَى الْمَوْضِعِ وَ لا یَجُوزُ غَیْرُ ذلِکَ لِاَنَّهُ لا یَجُوزُ اَنْ یُحالَ بَیْنَ الْمَعْطُوفِ وَ الْمَعْطُوفِ عَلَیْهِ بِقَضِیَّةِ مُبْتَدَإٍ وَ هکَذا جاءَ عَن اِبْنِ عَبّاسٍ: نَزَلَ القرآنُ بِالْمَسْحِ - یَعْنی فِی الرِّجْلَیْنِ فِی الْوُضُوءِ- وَ قَدْ قالَ بِالْمَسْحِ عَلَى الرِّجْلَیْنِ جَماعَةٌ مِنَ السَّلَفِ مِنْهُمْ عَلِىِّ بْنِ اَبی طالِبٍ وَ ابْنِ عَبّاسٍ وَ الْحَسَنِ وَ عِکْرَمَةِ وَ الشَّعَبی وَ جَماعَةِ غَیْرِهِمْ وَ هُوَ قَوْلُ الطَّبَری.» 12
«و اما رأی ما در پاها، قرآن به مسح آمده است. خداوند متعال فرمود:«و امسحوا برؤوسکم و ارجلکم» و حکم در آن یکی است. چه مکسور و چه منصوب خوانده شود، در هر حال «ارجلکم» عطف به «رؤوس» شده و جایز نیست که بین معطوف و معطوفٌ علیه به واسطه قضیه مبتدائیه فاصله افتد. و از ابن عباس نقل شده است که: قرآن به مسح بر پاها نازل شده است. و قول مسح بر پاها عقیده بسیاری از گذشتگان است که از جمله ایشان علی بن ابی طالب (علیه السلام) و ابن عباس حسن و عکرمه و شعبی و بسیاری دیگر می باشند و مسح بر پاها قول طبری هم می باشد.»
سرخسی دانشمند دیگر اهل سنت نیز می نویسد:
و عن ابن عباس رضی الله عنهما قال:
«نَزَلَ القُرآنُ بِغَسْلَیْنِ وَ مَسْحَیْنِ، یُریدُ بِهِ القَرآءَةَ بِالْکَسْرِ فی قَوْلِهِ تَعالی وَ مِنْ حَیْثُ الْمَحَلِّ فَاِنَّ الرَّأْسَ مَحَلُّهُ مِنَ الاَعْرابِ النَّصْبُ وَ اِنَّما صارَ مَخْفُوظاً بِدُخُولِ حَرْفِ الْجَرِّ.» 13
ابن عباس گوید:
«قرآن بر دو شستن و دو مسح نازل شده است. و منظور او قرائت به کسر «ارجل» می باشد و از حیث محل، باید گفت که محل «رأس» از نظر اعراب نصب می باشد و علت مکسور شدن آن ورود حرف جرّ می باشد.»
متقی هندی در کنزالعمّال از قول حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل می¬کند که می فرماید:
«لَوْ کانَ الدّینُ بِالرَّأْىِ لَکانَ باطِنُ الْقَدَمَیْنِ اَحَقَّ بِالْمَسْحِ مِنْ ظاهِرِهِما وَلکِنْ رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم مَسَحَ ظاهِرَهُما.» 14
«اگر دین تابع نظر افراد بود، هرآینه کف پاها به مسح کردن سزاوارتر از روی پاها بود؛ ولی من دیدم که رسول خدا صلی الله علیه (و آله) و سلم روی پاها را مسح می فرمود.»
جالب است بیان شود: ابن ابی شیبه در المصنّف در کتاب الطهارة وضوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را که جناب جبرئیل علیه السلام به ایشان تعلیم داد، این گونه بیان می دارد:
«اَمّا جِبْریلُ فَقَدْ نَزَلَ بِالْمَسْحِ عَلَى الْقَدَمَیْنِ.» 15
«جبرئیل مسح بر پاها را آورد!»

روایاتی دیگر از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ابن عباس و انس بن مالک و عباد بن تمیم و دیگر از صحابه در کتب معتبر اهل سنت نقل شده است که حکایت و تصریح مسح بر پاها در وضو دارد و حتی بنابر روایاتی در مدتی از خلافت عثمان، مسح بر پا توسط خود او انجام می شد؛ اما به ناگاه میل او بر آن تعلق گرفت که پاها را در وضو بشوید.
در حقیقت می شود گفت: شستن پاها در خلافت عثمان اتفاق افتاد، در حالی که افراد شاخصی چون امیرالمؤمنین علی علیه السلام و صحابه و حتی خود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر پاها مسح می کردند. با این وجود آیا جایز است که در وضو پاها را بشویند؟ آیا این عمل، عدول از سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیست؟!
و الحمد لله رب العالمین.

-----------------------
پاورقی:
1. تاریخ طبری ج2 ص606؛ تاریخ ابن خلدون ج2 ص586؛ تاریخ الاسلام ج1 ص423؛ کتاب عثمان بن عفان ج1ص72.
2. کنزالعمال ج9 ص443 ح 26890.
3. مسند احمد بن حنبل ج1ص58 ح415؛ مسند البزارج2 ص74 ح420؛ مصنف ابن ابی شیبةج1 ص16 ح56؛ کنزالعمال ج9 ص805 ح26863. نکته جالب، روایتی است که از امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره نقل شده است که می فرماید:«و مسح علی ظهر قدمیه.» این روایت در سنن الکبری بیهقی ج1 ص292 ح1295 و کنزالعمال متقی هندی ج9 ص863 ح27030 آمده است.
4. سنن الدارمی ج1 ص176و سنن الکبری ج1 ص53.
5. سوره حضرت هود علیه السلام / 52.
6. النساء /2.
7. آل عمران / 52.
8. المجموع ج1 ص394.
9. الفقه علی المذاهب الاربعة ص72، مبحث سنة الوضوء.
10. تفسیر کبیر ج11 ص161.
11. تفسیر قرطبی ج6 ص91.
12. المحلی ج2 ص56 مسألة200.
13. المبسوط ج1 ص8.
14. کنزالعمال ج6 ص606 ح 27609 و با اندکی تفاوت در: نیل الاوطار شوکانی ج1 ص184و المصنف ابن ابی شیبة ج1 ص25 ح183.
15. المصنف ج1 ص30، کتاب الطهارة، باب 16 فی المسح علی القدمین و تفسیر طبری ج6 ص176.


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
اهل سنت، تشیع، وضو، تفاوت وضوی اهل سنت با شیعه، اختلافات وضوی شیعه وسنی
شفاعت 14 معصوم علیهم السلام به اذن خدا


ما شیعیان که معتقد به شفاعت 14 معصوم علیهم السلام به اذن خدا هستیم چرا در آیات 43و 44 سوره زمرشفاعت را اختصاص به خداوند می داند و مخصوصا در آیه 43 این سوره شفاعت خواستن از غیر خدا را با حالت استفهامیِ همراه با سرزنش بیان می فرماید؟
پاسخ:

اتفاقاً در قرآن آیات دیگری آمده است که شفاعت را تائید کرده است مثلاً:
وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلىَ‏ جَهَنَّمَ وِرْدًا(86)
لَّا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتخََّذَ عِندَ الرَّحْمَانِ عَهْدًا(87)

و مجرمان را (همچون شتران تشنه‏کامى که به سوى آبگاه مى‏روند) به جهنّم مى‏رانیم ... (86)
آنان هرگز مالک شفاعت نیستند مگر کسى که نزد خداوند رحمان، عهد و پیمانى دارد. (87)
می بینید که در این آیات سوره ی حضرت مریم سلام الله علیها شفاعت در روز قیامت به شرط آن عهد خاص(که از بحث ما خارج است) پذیرفته شده است.
و یا آیه 48 سوره مدثر که می فرماید:
فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ(48)
از این رو شفاعت شفاعت‏کنندگان به حال آنها سودى نمى‏بخشد. (48)
یعنی که در قیامت شفیعانی وجود دارند اما آن گروه خاص مورد اشاره ی آیه از شفاعت آن گروه محرومند
و یا آیه109 سوره طه که شرایطی را برای مقبولیت شفاعت عنوان می کند
یَوْمَئذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَانُ وَ رَضىِ‏َ لَهُ قَوْلًا(109)
ر آن روز، شفاعت هیچ کس سودى نمى‏بخشد، جز کسى که خداوند رحمان به او اجازه داده، و به گفتار او راضى است. (109)
با توجه به این آیات و آیاتی شما مطرح فرمودید می توان به نکات زیر توجه داشت.
1-شفاعت به اذن خداوند انجام خواهد شد.
2- در شرایط خاص و برای افراد خاص امکان شفاعت کردن وجود دارد- به اذن خدا-
3- شفاعت فقط نزد کسانی است که خدا آن ها را تائید کرده باشد.
4-مشرکین مورد شفاعت قرار نمی گیرند.
5-شفیع باید من الله (از سوی خدا) باشد

منبع:سایت فطرت


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
شفاعت 14 معصوم علیهم السلام به اذن خدا هستیم
ماجراى خوابى که فرزند استاد درباره پدر بعد از وفاتش دیده

ماجراى خوابى که فرزند استاد درباره پدر بعد از وفاتش دیده قابل تامل است، شایان ذکر است که محبت و عشق مصری ها به حضرت على علیهالسلام، و خاندان اهل بیت علیهمالسلام، با وجود سنى مذهب بودن مصریان مشهوراست.
نقل مىکنند که: فرزند استاد عبدالباسط چندین بار پدر را در خواب مىبیند در حالى که از وى مىخواهد به شهر نجف برود و تذکره ولایت امیرالمؤمنین على علیهالسلام، را براى او از مراجع آن شهر تهیه کند. پسر در عالم خواب از او مىپرسد که چه نیازى به این تذکره دارد و او در جواب مىگوید: قرآن مرا از رفتن به جهنم حفظ کرد. از این بابت نگران پدرت نباش، اما براى گذشتن از پل صراط و ورود به بهشت در حالى که در آستانه آن قرار گرفتهام یک چیز کم دارم و آن تذکره ولایت على علیهالسلام است. برو و آن را برایم تهیه کن.
فرزند استاد براى اجراى ماموریت پدر راهى نجف، مدفن امام على علیهالسلام، مىشود.
هفته نامه عراقى « بدر» چاپ قم در تاریخ 27 رمضان سال 1418 برابر با 26 ژانویه 1999 در مقالهاى به قلم « لعیبى» با عنوان « پدرت را نجات بده» این ماجرا را به نقل از برخى خطباى عراقى از جمله خطیب معروف « سید عادلالعلوى» بازگو کرده است.
منبع : سایت جامعه القرآن الکریم


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
ماجراى خوابى که فرزند استاد درباره پدر بعد از وفاتش دیده
فرقه معتزله

معتزله از جریان‌های اصلی کلامی در میان اهل سنت است. ایشان بر خلاف اهل حدیث که انبوه حدیث‌های اصیل و جعلی پیامبر و صحابه را مورد توجه خود قرار داده بودند، عقل و خرد را به تنهایی برای پیروی از اسلام راستین کافی می دانستند. و گاهی نظرات فلاسفه را با دین مخلوط می ساختند. بعدها اشاعره برخواستند و جانشین اهل حدیث شدند.اشاعره را می توان جمع میان معتزله و اهل حدیث دانست ولی آن‌ها نیز عقاید معتزله را مردود می دانستند.
ظهور این مکتب در زمان بنی امیه و در دوران حکومت عبدالملک مروان به سال 65 تا 86 هجری قمری می‌باشد. ایشان طرفدار قدرت و حریت انسان بوده و آدمی را در رفتار و کردار خویش آزاد می‌دانند.اساسا مذهب معتزله مبتنی بر خردگرایی و آزاداندیشی است. اینان ابتدا به اصحاب العدل و عدلیه شهرت یافتند. معتزله اعمال بندگان را به اختیار خودشان می‌دانستند از این جهت از طرف دشمنان به قدریه شهرت داشتند.

موسس فرقه معتزله ابوحذیفه واصل بن عطا الغزال است که شاگرد حسن یصار بصری بود. وی متولد مدینه در سال 21 هجری قمری است و در سال 110 نیز وفات یافته‌است. وی به رواج این اعتقاد پرداخت که هر کس مسئول رفتار خودش است و خداوند افعال بندگان را به خودشان واگذاشته است. در نظر ایشان اعمال بندگان به قدر(قدرت) انسان نسبت دارد. معتزله صفات ازلی خدا را عین صفات ذاتی او می‌دانند و معتقدند اگر جز این باشد باید مانند مشرکان به چندخدایی قائل باشیم که خلاف توحید و کفر است.
عمده? طرفداران معتزله از ایرانیان ساکن بصره و کوفه بودند. ناگفته پیداست که تفویضی بودن مذهب زرتشتی تناقض آشکار با گرایش جبری امویان داشت و برای مسلمانان ایران این که خدا کسی را مجبور به کاری بکند عقلانی نمی‌نمود.
گفته شده چون واصل بن عطاء حلقه? درس حسن بصری را رها کرد و حلقه درس جدیدی بر اساس اعتقادات خود تشکیل داد این فرقه را فرقه اعتزال (کناره‌گیری) نامیده‌اند.
همچنین گفته شده چون معتزله از جنگ جمل و صفین اعتزال( دوری) جستند به این نام شهرت یافتند. در جریان جنگ جمل و صفین بسیاری از صحابه از شرکت در جنگ تردید کردند. آن‌ها از شرکت در جنگ دوری کردند.(اعتزال جستند.) می‌گفتند بر ما روشن نیست کدام یک از دو طرف حق و کدام یک باطل است. به پیروان خود می‌گفتند در فتنه عبدالله مقتول باش نه عبدالله قاتل. مهم‌ترین معتزله ابوموسی اشعری و عبدالله بن عمر بودند.


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
فرقه معتزله
مچ یکی از اهل سنت گرفتم امروز

مچ یکی از اهل سنت گرفتم امروز.........بخوانید لطفا:
امروز با یکی از دوستان اهل سنت (شافعی هستند) خونه ما نشسته بودیم. من با ایشان بارها بحث کرده ام والحمدولله همیشه چون مستند بحث کرده ام موفق بوده ام.  گرفتار بحث درباره لیگ برتر بودیم که مادرش زنگ زد وگفت : پسر خاله ات با ماشین چپ شده ورحمت خدا رفته است...........
دوست ما خیلی ناراحت شد ........گریه کرد چن دقه ایی .........چندین بار به سرو صورتش زد.........................ساکت که شد اول تسلیت گفتم و عرض کردم مرا شریک غم خودت بدان و.....
نیم ساعت بعدش که اروم اروم شده بود گفتم:
از دروغ گو های منافق صفت بدم می آید
گفت: منظور ؟
گفتم : از تو  و از کتاب هایتان و از علمایتان
گفت : یعنی چی ؟وقت گیر آوردی؟
گفتم : چرا گریه کردی؟..........چرا اشک ریختی؟.........چرا زدی به سرو صورتت؟؟؟؟؟؟؟؟؟.........
گفت : عجب احمقی هستی تو؟ مگه ندیدی مادرم زنگ زد گفت پسر خاله ات مرده؟؟؟
گفتم : می دونم .منم همین می پرسم که چرا گریه کردی؟ چرا زدی به سرو صورتت؟؟؟؟
گفت : آغا جان منظور؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گفتم : مگر حضرتعالی نبودی همین چند روز پیش که بحث گریه بر امام حسین بود گفتی گریه بر مرده و زدن به سینه وصورت در شهادت امام حسین عین شرک است؟ مگه نگفتی ما اهل سنت این کار شما شیعیان را شرک می دانیم؟؟؟؟؟؟
گفت :چرا.......درسته
گفتم : پس تو هم مشرکی.........تو هم عین شرکی که به ما نسبت  می دهی انجام دادی.......... اگر گریه و عزاداری برمیت و زدن بر سر و سینه حرام و شرک است پس تو چراخودت  انجامش میدی ؟ چرا مال  خودتان درست است مال ما شرک میشود؟
گفت: ولی این پسر خاله ام است
گفتم: او هم امام حسین است.......... نوه رسول خدا...........پسر مولا علی............پسر فاطمه زهرا.........برادر امام حسن......... او کسیست که نه نفر از امامان به نقل از پیامبر از صلب او هستند ...........او کسیست که خود پیامبر تا اورا میدید گلویش میبوسید وبر او گریه میکرد درحالی که خود امام حسین بچه بود...........آیا این شخصیت از پسر خاله تو کمتر است؟
گفت: هزار بار بالاتر است
گفتم :هزار بار نه که میلیارد ها بار بزرگ تر است البته قیاس درستی نیست. پس حق بده که ادم بر شهادت این مر د بزرگ ومظلومیتش تا قیامت گریه کند....... ما بر نوه رسول خدایمان گریه می کنیم..........افنخار هم می کنیم.......اگر این بدعت هست و این نوآوری در دین است که منجر به شرک میشود که تو هم الان بدعت کردی و مشرک شدی............. پس این گریه ربطی به احکام دین ندارد .بلکه چیزیست که نه از احکام کم می کند نه زیاد..........همانگونه که ممکن است یک کافر بر مظلومیت حسین ع گریه کند.......آیا کافر در دین اسلام بدعت آورده است؟؟؟ در ثانی اگر ما مشرکیم  پس رسول خدا نعوذوبالله اولین مشرک است  چون گلوی حسین را میبوسید وگریه میکرد........... گفتم پس هر کس بر مرده ایی یا شهیدی گریه کند و بر سرو سینه خود بزند  ربطی به احکام دین ندارد چون کم وزیادی در آن ایجاد نمیشود..........بدعت آنجایست که مثلا ما بگوییم  برای شهادت امام حسین  روز عاشورا نماز واجب دو رکعتی صبح را هزار رکعت بخوانیم......یا بگوییم  نماز ظهر عاشورا  ده رکعتش کنیم به احترام امام حسین....... این میشود بدعت وبدعت یعنی کم وزیاد کردن در دین نه چیزی دیگری..........و اگر ما خلفای شما را بدعت گزار در دین می دانیم بخاطر اینست که ظاهر  احکام را تغییر داده اند مانند آنچه عمر اعتراف می کند در زمان رسول خدا حلال بود من حرام کردم..........( متعه حج-نسا-وحی الی خیر العمل) .........احکام دین چه رسول خدا در قید حیات باشد چه نباشد فرقی ندارد ویکسان است .چه رسول خدا باشند چه نباشند نماز صبح دورکعت است وکسی نمیتواند تغییرش دهد.
گفت : دلیلت قانع کننده بود و حرفم پس میگیرم


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
آیا عمر در مکه خر میفروخته؟

آیا عمر در مکه خر میفروخته؟

در این زمینه در کتب اهل سنت در آدرس‌های ذیل مطالبی گفته شده است !

فی الحدیث کان عمر فی الجاهلیة مبرطشا المبرطش الساعی بین المشتری والبائع مثل الدلال .
غریب الحدیث لابن الجوزی  ج 1   ص 66، اسم المؤلف:  أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد بن علی بن الجوزی الوفاة: 597 ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - لبنان - 1405 - 1985 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : الدکتور عبد المعطی أمین القلعجی

. المُبَرْطِشُ ، أَهمله الجَوْهَرِیُّ والصّاغَانِیُّ وصاحِبُ اللِّسَانِ ، وهو الدَّلاّلُ ، أَو السّاعِی بینَ البائِعِ والمُشْتَرِی ، ووَرَدَ فی الحَدِیث کانَ عُمَرُ رَضْیَ اللهُ تَعَالَى عنه فی الجَاهِلِیَّةِ مُبَرْطِشاً أَیْ کان یَکْتَرِی للنّاسِ الإبِلَ والحَمِیرَ ، وَیَأْخُذُ علیه جُعْلاً
تاج العروس من جواهر القاموس ج 17   ص 73، اسم المؤلف:  محمد مرتضى الحسینی الزبیدی الوفاة: 1205 ، دار النشر : دار الهدایة ، تحقیق : مجموعة من المحققین

 


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
آیا عمر در مکه خر میفروخته؟خرفروشی عمر
یکی از روایات اهل سنت درباره شهادت فاطمه زهرا به دست عمر

روزى پیامبر صلى الله علیه وآله نشسته بود، حسن بن علی علیهما السلام وارد شد، دیدگان پیامبر که بر حسن افتاد، اشک آلود شد، سپس حسین بن علی بر آن حضرت وارد شد، مجدداً پیامبر گریست. در پى آن دو، فاطمه و علی علیهما السلام بر پیامبر وارد شدند، اشک پیامبر با دیدن آن دو نیز جارى شد، از پیامبر علت گریه بر فاطمه را پرسیدند، فرمود:

وَأِنِّی لَمَّا رَأَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی کَأَنِّی بِهَا وَقَدْ دَخَلَ الذُّلُّ فی بَیْتِهَا وَانْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَغُصِبَتْ حَقُّهَا وَمُنِعَتْ‏ إِرْثُهَا وَکُسِرَ جَنْبُهَا [وَکُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَأُسْقِطَتْ جَنِینُهَا وَهِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابْ وَتَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاثْ...

فَتَکُونُ أَوَّلَ مَنْ یَلْحَقُنی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَتَقَدَّمَ عَلَیَّ مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة.

فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَعَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَخَلِّدْ فِی نَارِکَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ عِنْدَ ذَلِکَ آمِین‏.


زمانى که فاطمه را دیدم، به یاد صحنه‌اى افتادم که پس از من براى او رخ خواهد داد، گویا مى‌بینم ذلت وارد خانه او شده،‌ حرمتش پایمال گشته، حقش غصب شده، از ارث خود ممنوع گشته، پهلوى او شکسته شده و فرزندى را که در رحم دارد سقط شده؛ در حالى که پیوسته فریاد مى‌زند: وا محمداه!؛ ولى کسى به او پاسخ نمى‌دهد،‌ کمک مى‌خواهد؛ اما کسى به فریادش نمى‌رسد.

او اول کسى است از خاندانم که به من ملحق مى‌شود؛ و در حالى بر من وارد مى‌شود که محزون، نالان، غمگین، حقش غصب و شهید شده است.

در آن حال عرض مى‌کنم: خدایا لعنت کن هر که به او ستم کرده، کیفر ده هر که حقش را غصب کرده، خوار کن هر که خوارش کرده و دریکی دوزخ مخلد کن هر که به پهلویش زده تا این که فرزندش را سقط کرد، و ملائکه آمین گویند.

الجوینی، ابراهیم بن محمد بن مؤید (متوفای 722هـ)، فرائد السمطین، ج2، ص 34 و 35، ناشر: مؤسسة المحمودی ـ بیروت، 1400هـ.


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
یکی از روایات اهل سنت درباره شهادت فاطمه زهرا به دست عمر
سیماى امام على (ع) در قرآن

سیماى امام على (ع) در قرآن

ترجمه کتاب
شواهد التنزیل لقواعد التفضیل
تألیف حاکم ابوالقاسم حسکانى

از علماى اهل سنت در قرن پنجم

 

ترجمه یعقوب جعفرى

مشاهده کتاب :کلیک بفرمایید


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
اهل بیت، قرآن، سیماى امام على (ع) در قرآن، علی در قرآن، حاکم ابوالقاسم حسکانى
شیعه دروغ میگوید شما چرا؟

برگرفته از سایت ولیعصر
ما بنا را بر این می گذاریم که 1400 سال شیعیان وکتاب هایشان و امامانشان (نعوذوبالله) و از جمله همگی نظر دهندگان شیعی این سایت وخود سایت دروغ می گویند ودروغ گفته اند ........اما اما اما :::
اگر ثابت شد که آنچه شیعه می گوید در طی این 1400 سال خود اهل سنت هم بارها وبارها درکتابهایشان نقل کرده اند چی؟؟؟

اصلا همه 1400 سال شیعه درباره غدیر
درباره شهادت فاطمه
درباره خلافت و امامت
درباره سفارش هزار باره پیامبر بر امامان دوازده گانه
درباره مهدی موعود
درباره ............... دروغ گفته است ..................سوال :::::::::: شما بزرگان اهل سنت چرا این دروغ ها را درکتاب هایتان نوشته ایید؟؟؟؟؟؟مگر نمی گویید شیعیان بر حق نیستند پس دلایل بر حق بودن تشیع را چرا 1200 سال است که در کتابهایتان نقل می کنید؟؟؟؟؟
بالاخره یا شیعه دروغ می گوید یا نمی گوید ...... اگر دروغ می گوید که شما هم همین ادعاهای شیعه را تایید موکد کرده ایید درکتابهایتان.........یا هم دروغ نمی گوید و حق می گوید پس 1200 سال مفت مفت مفت بر مسلک ومرام دوتا عرب بادیه نشین بوده ایید که بخاطر بغض وعداوتشان به پیامبر و مولا حتی چند ماه قبل رحلت رسول خدا عهد نامه می نویسند که نگذارند سفارش و وصیت پیامبر مبنی بر جانشینی مولا محقق شود واین عهد نامه را نزدیک کعبه دفن می کنند تا روز مبادا..........
برادر جان عمربن خطاب در به نقل صحیح از همین کتابهای شش گانه خودتان بارها وبارها وبارها به رسول خدا جسارت وتوهین کرده است وحتی همان روزی که مسلمان شد شمشیری به دست داشت .از او سوال میشود کجا؟؟ میگوید((((((((( میروم محد را بکشم)))))))
حالا این عمر که امامان 4 گانه اتان گفته اند ونوشته اند که چنین بود وچنان شایسته است که شما مریدانش باشید ومسلک عربیش را به اسم سنت پیامبر ادامه دهید؟؟؟؟
شما عمر را قبول دارید یا رسول خدا را؟؟؟؟
اگر رسول خدا را قبول دارید که عمرخودش میگوید در همین باز کتابهایتان که سه چیز در زمان نبی خدا حلال بود من حرام کردم ((((تو بیجا کردی حرام کردی )))))
متعه نساء---------متع حج----------حی علی خیر العمل در اذان...................

تازه این سه تاش است که یک درصدی از انحرافاتش و تغییر سنت پیامبر هم نمیشود
یا هم پیامبر را قبول ندارید وعمر را ترجیح میدهید که مبارکتان باد عمر پسر خطاب ......همان کسی که بزرگانتان آنچنان در کتاب هایشان درباره اعمالش نوشته اند وگفته اند که تا قیامت هر کی بخواند خجل می شود
واما...................واما بردران اهل سنت اگر میخواهید دین حق یعنی شیعه وادعا های به حقش را بدانید لازم است کتاب های شش گانه خودتان را بخرید ومطالعه بفرمایید چرا که اینکار چند حسن دارد:
اول اینکه حقانیت شیعه برایتان ثابت میشود چرا که هر چه شیعه می گوید کتب شما تایید می کند
دوما دیگر روی هوا وسر خود جواب مقالات ومباحث ومناظرات شیعهرا نمی دهید
سوم اینکه بر شما مشخص شود این سایت دروغ نمی نویسد وفقط به خود شما استدلال می کند تا شما برادران اهل سنت متوجه شوید وگرنه ما شیعیان نه لازومی به مطالعه کتب شما داریم نه هیچ چیزتان.
چرا که:
چرا که 12 امام بر حق داریم که هرکدوم به اندازه وزن همه علمایتان روایات واحادیث دارند چه در فقه چه در تفسیر چه در کلام و.......
ثانیا علمایی در طول 1400 سال داشته وداریم که هر کدوم یک حرف کلامش می ارزد به هزار هزار علمای شما که :
مثلا فتوا می دهند:
خوردن گوشت جن حلال است
برای محرم شدن با یک زن سینه او را .............
نشستن دختر پیش پدر حرام است به تنهایی و............
حالا قضاوت با خودتان .........خواستید برگردید قدمتان بر چشم و دست فاطمه زهرایی که عمر اورا کشت به همراهتان
یا هم بر مسلک اعراب جاهلی بمانید که دین ابراهیمی لیاقت می خواهد
از من دلگیر نشوید اگر کمی تند حرف زدم
یا مولا علی ..........همان کسی که پناهگاه اهل سنت و تشیع عراق وجهان اسالام وقت مریضی و مشکلاتشان هستی
ودر آخراینکه سفارش اکید دارم که :::
برادران اهل سنت بخدا تا زنده ایید مفت مفت واز سر لجبازی (که از خلق وخوی اعراب جاهلیت بوده وهست) دست از امام رضا و سایر ائمه برندارید که شفا می دهد هر طالبی را
یا حق


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
اهل سنت، شیعه، سنی، ابوبکر، تشیع
دو سوال از علمای اهل سنت

1))) کتب اهل سنت نقل کرده اند که پیامبربا کشته شدگان جنگ بدر یا احد حرف میزد وچیزهایی را به آنها یاد آوری می کرد اصحاب سوال کردند مگر میشنوند؟ جواب فرمودند بلکه از شما شنواترند مردگان.
حالا اهل سنت پاسخ دهند چگونه آنجا مردگان وکشته شدگان می شنیدند وپیامبر هم بر آن تاکید فرموده اند اما الباقی مردگان چیزی نمی شنوند؟؟؟
2))) شافعی نقل کرده است که وقتی گرفتار مشکلی میشد به قبر ابوحنیفه متوسل میشد ودورکعت نماز می خواند وحاجت می گرفت... اهل سنت جواب دهد وقتی یکی از امامانشان اینگونه به قبر مرده ایی دیگر متوسل میشود پس دلیل تکرار مزخرفاتی که وهابیت می گوید ومتاسفانه اهل سنت هم چشم وگوش بسته تکرار می کنند چیست؟


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
علی، سنی، عمر، دو سوال از علمای اهل سنت، اهل تشیع، وهابیت
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
***
*****
مطالب جذاب
کشکول شیخ بهایی دفتراول
کشکول شیخ بهایی دفتردوم
کشکول شیخ بهایی دفترسوم
کشکول شیخ بهایی دفترچهارم
کشکول شیخ بهایی دفترپنجم
داستان های آموزنده
خواندنی های شگفت آور
آیا می دانید؟....حتما بخوانید
عدد 13 را مبارک می‌دانم
زندگینامه پیامبراسلام(ص)
بخش سریال نرم افزارها
چند روش برای تقویت مغز
سرگذشت اسکنر مقدونی
نگاهی به دیوار چین..............
حر شهدای جنگ که بود؟؟؟
چرا نام ائمه در قرآن نیامده؟.......
قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا(ص)
چهل نکته درباره حرم امام رضا(ع)
فیلترینگ و نظارت بر اینترنت درجهان
تونل توحید در مقایسه با تونل خرم-زال
بیو گرافی شیطان رجیم ........
بومی‌سازی یک سامانه موشکی
کارت هوشمند سوخت................
یورش به حوزه 117 ...............
مادرشهیدی که بازیگر شد
ناگفته‌های دیدار نمایندگان‌کاندیداها با رهبری
سورپریز پارتی های زهره کاظمی
افشای ابعاد تازه‌ای از "فتنه‌ بزرگ"
با موزیلا فایرفکس باشید
دانلودکتب فیزیک پیام نور
دانلود کتب کامپیوتر پیام نور
دانلودکتب ریاضی پیام نور
دانلودکتب صنایع پیام نور
دانلودکتب آمار پیام نور
بمب اتم چیست ؟
سایت های کاربردی
قضاوت با شما
آموزش آپدیت نود32 واسمارت سچریتی
motherboard چیست و چه کاری انجام می دهد ؟
CPU چگونه ساخته میشود؟
عکس هایی از دختر میرحسین موسوی
مصر به روایت کاریکاتور
تنظیمات موزیلا فایر فکس
وهن مسجد مقدس جمکران در سایت منتسب به موسسه تنظیم
تصاویرهتاکین به امام هادی در فیس بوک
گفت‌وگوی رجانیوز با ابوشریف از اولین فرماندهان سپا
آثار و خواص تمام یک‌صد و چهارده سوره قرآن کریم
«علی مع الحق والحق مع علی»
تاریخچه وهابیت
متن کامل خطبه پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم
متن کامل غدیر خم (عربی)
متن نامه عمر بن خطاب به معاویه
خلاصه‌ای از زندگانی حضرت فاطمه(س)
علمای معتبر اهل سنتی که شیعه شده اند
این واقعیت ها شما را شگفت زنده می کنند!
فشارخون بالا
آشنایی با اصحاب ایرانی ائمه(ع)
من هم در اغتشاشات 88 بودم
دانلودسخنرانی های دکتر عباسی
سخن بزرگان
[ و گفته‏اند چون از صفّین به کوفه بازگشت به شبامیان گذشت و آواز گریه زنان را بر کشتگان صفین شنود . حرب پسر شرحبیل شبامى که از مهتران مردم خود بود به سوى حضرتش آمد . امام فرمود : ] چنانکه مى‏شنوم زنان شما بر شما دست یافته‏اند چرا آنان را از افغان باز نمى‏دارید ؟ [ حرب پیاده به راه افتاد و امام سواره بود ، او را فرمود : ] بازگرد که پیاده رفتن چون تویى با چون من موجب فریفته شدن والى است و خوارى مؤمن . [نهج البلاغه]
عضویت
 
اوقات شرعی