سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانلود ، آموزش ، فول آلبوم، نرم افزار، مباحث شیعه وسنی،عکس وتصویر، با انواع خواندنی های جذاب ومطالب متفرقه دیگر

آمار
امروز 8
 دیروز 1
 کل  1164366
لینک دوستان
فرزانگان امیدوار
شقایقهای کالپوش
TOWER SIAH POOSH
کانون فرهنگی شهدا
****شهرستان بجنورد****
.: شهر عشق :.
بوی سیب
منطقه آزاد
انسان جاری
برادران شهید هاشمی
اواز قطره
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
کلبه تنهایی
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
این نیز بگذرد ...
xXx عکسدونی xXx
نمی دونم بخدا موندم
آرمان
گرگ و میش
از فرش تا عرش
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
چاهورز اسپورت و دیدنیهای ان
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
.:؛ حقوق و حقوقدانان ؛:.
جیگر نامه
صدفم چشم به راهتم برگرد
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
همه رقم مفت!!!!!
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
مدیا ای آر
تسنیم
عشق نردبانی برای لمس رویا ها
شاخه شکسته
تنهایی من
حروفهای زیبای انگلیسی
عشق طلاست
موج سوم
فقط به عشق تو سمیرا من این دنیا را دوست دارم
عشق بی انتها
صفاسیتی
دکتر علی حاجی ستوده
پسران جوان
آموزش های لینوکس
آموزش های مایکروسافت
سیسکو
آموزش انتقال صدا و تصویر
آموزش ستاره شناسی
موبایل مجانی
دفاع مقدس
آموزش وبلاگ نویسی
آموزشی
مرکز دانلود مهندسی عمران
بهترین دانلود ها
دانلود بهترین فیلم های 2008
آموزش خیاطی
آموزش آشپزی
آموزش داستان نویسی
آموزش برق
آموزش رانندگی
آموزش آرایشگری
آموزش تعمیر موبایل
آموزش بازیگری
آموزش مکانیک خودرو
مجله اینترنتی خانواده گی
سایت کودک و نوجوان شبکه آموزش -آموزش نقاشی
آموزش قرآن
آموزش عربی
آموزش انگلیس
آموزش فرانسه
مجموعه آموزش چینی
آموزش در ورزش
آموزش شوهرداری
برنامه نود90
ایسنا ورزشی
پخش زنده فوتبال
اخبار دانشگاه ازاد - ازمون
دانشگاه خلیج فارس بوشهر
دانشگاه پیام نور بوشهر - همه واحد ها
دانشگاه پیام نور واحد بوشهر
انتخاب رشته پیام نور
نمرات پیام نور
مجازی و غیر مجازی
کتابهای پیام نور
بازارکار
ثبت نام کارت هوشمند سوخت - موتور سیکلت
رهگیری کارت هوشمند ماشین - پست
گاز سوز کردن ماشین
کارت سوخت گازوییل
بانک الکترونیک صادرات
همراه اول
ایرانسل
پخش زنده تلویزیون
سروش سیما
نظر سنجی صدا و سیما
تیتراژ تلویزی.ن
تیتراژ تلویزیون
اس ام اس
مجلس
شیخ انصاریان
شهید آوینی
مهدویت
سازمان شنجش
دیکشنری آنلاین
مقالات | خدمات مهندسی و صنایع برق ایران
بانک بان
مرکز عمران ایران
دانلود نرم افزار های حسابداری
استاندارهای حسابداری
وام
گروه مستند سراج
دایرکتوری وبلاگ های ایرانی
ورزش بانوان یا خیابانگردی
سامانه ارسال ایمیل تبلیغاتی
تک شاخ
طراح وب سایت
«چی شد چادری شدم؟»
سایت حمایه الشعب البحرینی
کشکول شیخ بهایی دفترسوم

شعر فارسى
از محمود غزنوى :

زنخت گر گرفتم اندر دست

خون من ریختى و عذرم هست

زان که هنگام رگ زدن ، شرطست

گوى سیمین گرفتن اندر دست

سخن عارفان و پارسایان
جنید گفت : عشق ، الفتى ست الهى و الهامى ست اشتیاق آمیز، که پروردگار، آن را بر هر موجودى زنده اى واجب داشته است ، تا لذتهاى بزرگى را درک کند، که جز به وسیله آن ، الفت دست نمى دهد. و آن ، فطرى ست . و ارباب معرفت از وجود آن آگاهند. پس ، هر کسى به قدر استعدادش عاشق است .
از این رو، بالاترین مرتبه دنیوى ، از آن پارسایانست که از دنیا روى بر تافته اند، با آن که ظواهر دنیا را با چشم مى بینند و به آخرت روى آورده اند، با آن که تنها، خبرى از آن شنیده اند.
شمار حروف و کلماتى که در قرآن آمده است :
کلمات 766440 ص 1284
حروف 722332 ض 1200
الف 40792 ط 840
ب 1140 ظ 9320
ت 1299 ع 1020
ث 1291 غ 7499
ج 3293 ف 2500
ح 1179 ق 5240
خ 2419 ک 22000
د 4398 ل 26591
ذ 4840 م 20560
ر 10903 ن 2036
ز 9583 و 13700
س 4591 ه‍ 700
ش 25133 ى 502
لطیفه ها، سخنان نغز و شیرین
حکایت کرده اند که : پزشکى ، در خدمت پادشاهى بود. و به هنگام پیروزى ، نویسنده اى حضور نداشت ، تا فتحنامه نویسد. از این رو، از پزشک خواستند تا به وزیر نامه بنویسد و خبر پیروزى برساند. و پزشک نوشت : اما بعد، ما با دشمن ، در حقله اى چون دایره بیمارستان رویاروى بودیم . چنان که اگر آب دهان پرت مى کردى ، به بالا نمى افتاد.
و گفته مى شود: که به فرصت یکى دو جنبش نبض ، دشمن به بحرانى سخت دچار آمد و اى معتدل مزاج ! همه شان به نیکبختى تو، هلاک شدند.
لطیفه ها، سخنان نغز و شیرین
و شبیه به این مضمون ، گفته ریاضى دانى ست که به هنگام مرگ گفت : پروردگار! اى آن که قطره دایره و پایان اعداد و جذر اصم را مى دانى ، مرا به زوایه قائمه به پیشگاه خود بر! و به خط مستقیم ، محشور بدار.
نکته هاى پندآموز، امثال و حکم
دنیا را از جهت تعلق به خودش و از حیث تعلق آن ، به دیگرى ، (دخترک ) و (پیرزن ) گفته اند و حقیقت آن این است که از آغاز زندگى آدمى ، تا روزگار ابراهیم (ع ) دنیا را (دخترک ) نامیده اند و از آن به بعد، تا روزگار پیامبر(ص ) آن را میانسال گفته اند و از آن وقت تا پایان کار جهان ، دنیا را پیرزن خوانده اند.
اما، از جهت دیگر، که مفهوم آن ، مجازیست ، به نسبت آغاز کار هر ملتى دخترک است و به نسبت پایان آن ، پیرزن . و به مناسبت آغاز زندگى هر کس ، مى توان آن را دخترک نامید و به نسبت پایان آن ، پیرزن .
نکته هاى علمى ، ادبى ... مطالبى از علوم و فنون مختلف
گمان مردم بر اینست که (صولى ) واضع شطرنج بوده است - و او، ابوبکر محمدبن یحیى بن صول نگین کاتب است - زیرا در مهارت در شطرنج به او مثل زده اند و حقیقت آنست که واضع شطرنج (صصه بن داهر) هندى ست .
ترجمه اشعار عربى
از جمیل :
خواهم که او را از یاد برم . اما گویى لیلى در هر گذر بر من پدیدارست .
لطیفه ها، سخنان نغز و شیرین
گفته اند روزى (کثیر) - شاعر به نزد (فرزدق ) آمد و فرزدق او را گفت : ابوصخر! تو، قوى ترین شاعر عرب هستى ، آنجا که گفته اى : خواهم که او را از یاد برم . اما گویى لیلى در هرگذر بر من پدیدارست . و کثیر گفت تو سزاوارترین شاعر عرب به نازشى . که گفته اى : چون به راه افتیم ، بینى که مردمان نیز به دنبال ما به راه افتند و چون اشارت کنیم ، بازایستند. و این هر دو بیت از (جمیل ) است که یکى را کثیر دزدیده است و دیگرى را فرزدق
عاشقى را پرسیدند: چه آرزودارى ؟ گفت : چشم رقیبان و دندان سخن چینان و جگر حسودان
لطیفه ها، سخنان نغز و شیرین
عاشقى را پرسیدند: لذات دنیا در چیست ؟ گفت : شوخى با معشوق و زشت یاد رقیب
فرازهایى از کتب آسمانى
پژوهنده اى گفته است : روح ، گوهرى روحانى ست که جسمانى نیست و درون بدن و بیرون آن نیز نیست . اما رابطه آن با جسم ، همچون رابطه عاشق و معشوقست . و این نظر را غزالى نیز در یکى از کتابهایش آورده است .
امام على (ع ) فرمود: روح در جسم همچون معنى در لفظ است . و صفدى گفته است : مثالى از این زیباتر ندیده ام .
لطیفه ها، سخنان نغز و شیرین
متکلمى را از (روح ) و (نفس ) پرسیدند. گفت : روح ، همان (ریح ) است و (نفس )، همان (نفس ). پرسنده گفت : بنابراین ، انسان چون نفس کشد، نفسش بیرون آید و چون ضرطه زند، روحش . و حاضران خندیدند.
عجائب و طرائف ، آداب و رسوم اقوام و ملل و...
گفته اند: فضایل هندیان سه است : کلیله و دمنه و بازى شطرنج و اعداد نه گانه حساب .
ابوالفرج معافى در کتاب (جلیس و انیس ) آورده است که چهارشنبه اى ، ابواسحاق مزید به خانه نشسته بود که یاران به دیدنش ‍ آمدند و به او گفتند: خواهى که تا به (عقیق ) و (قبا) و ناحیه اى از گورهاى شهیدان رویم . که چنان که مى بینى ، روزى خوش است .
لطیفه ها، سخنان نغز و شیرین
ابواسحاق گفت : امروز چهارشنبه است و من ، از خانه بیرون نیایم . گفتند: از روز چهارشنبه چه ناخوش داشته اى ؟ چه ، امروز، روزى است که یونس ‍ بن متى ، در آن ، به دنیا آمد. گفت : پدر و مادرم فدایش ! و درود خدا بر او! و به همین سبب بود، که نهنگ او را بلعید. گفتند: روزى ست که پیامبر (ص ) در جنگ احزاب پیروز شد. گفت : آرى ! اما، با چشم هاى از حدقه بیرون جسته و جان هاى به گلو رسیده .
نکته هاى علمى ، ادبى ... مطالبى از علوم و فنون مختلف
عربى دانان بین (رؤ یا) و (رؤ یت ) فرق نهاده اند. چه (رؤ یا)، مصدر (به خواب دیدن ) است و (رؤ یت ) مصدر (به چشم دیدن ). و ابوطیب اشتباه کرده است که گفته است : (رؤ یاى تو در چشم ، شیرین تر از چشم بستن است ).
ترجمه اشعار عربى
از ابن معتز:
مگر نمى بینى که ستاره طلوع کرده ، به حال عاشقان سودمنداست ؟ شاید ما را که وسیله اى براى گردهم آمدن نیست در دیدن آن ستاره ، نگاهمان به هم افتد.
لطیفه ها، سخنان نغز و شیرین
گفته اند: مطربى در نزد یکى از امیران غیر عرب خواند، و امیر را خوش ‍ آمد و غلام خویش را گفت : او را جامه اى بیاور! و مطرب ندانست که امیر، چه مى گوید، بر خاست و به آبشتنگاه رفت . در غیبت او، غلام جامه آورد، اما، خنیاگر را نیافت . در این میان ، در مجلس ، هیاهو شد و امیر فرمان داد، تا همه را از آنجا برانند. در بین راه ، حاضران به خنیاگر گفتند: برایت جامه آوردند و ترا نیافتند. روزى چند گذشت و امیر بار دیگر آواز خوان را خواست و او ضمن آواز خویش این مضمون خواند که : (چون نیکبختى به تو روى آورد، ادرار مکن !). حاضران ناخوش داشتند و آوازخوان گفت : در آن روز که بخت به من روى آورد، ادرار کردم و از دست رفت . دیگران به امیر گفتند و او را خوش آمد و دستور داد، تا خلعتش دهند.
شعر فارسى
از سنایى :

دید وقتى یکى پراکنده

زنده اى زیر جامه ژنده .

گفتش : این جامه ، سخت خلقانست

گفت : هست آن من چنین زانست

هست پاک و حلال و ننگین روى

نه حرام و پلید و رنگین روى

چون نجویم حرام و ندهم دین

جامه لابد نباشدم به ازین

فرازهایى از کتب آسمانى
کلینى در حدیثى طویل از ابو جعفر (ع ) روایت کرده است که کسى پرسید: اى پسر رسول خدا چگونه دانند که شب قدرى در هر سال هست ؟ فرمود: چون ماه رمضان فرا رسد، در هر شب ، صدبار سوره دخان بر خوان ! چون شب بیست و سوم فرا رسد، آن چه پرسیدى ، خواهى دید.
ترجمه اشعار عربى
از مؤ یدالدین طغرایى :
چرا در زوراء اقامت کنم ؟ که در آنجا مسکنى ندارم و شتر نر و ماده اى از من آنجا نیست .
دفتر سوم

سخن پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار (ع )، پیامبران الهى
سرور آدمیان ، و شفیع روز رستاخیز، که - درود بر او و خاندانش باد! - گفت : دنیا، خانه بلا و منزلگاه روزى اندک و درد و رنج است . که دلهاى نیکبختان ، از آن گسسته باد! و از دست بدبختان برکنده . نیکبخت ترین مردم ، آنست که از دنیا دورى کند و آن که بدان دل بندد، هلاک شود. خوشا به حال آن ! که از آن بپرهیزد و به توبه روى آورد. و بر شهوت چیره آید. پیش از آن که دنیا او را به آخرت اندازد. و در درون تاریک زمین جاى گیرد. و نتواند به خوبى هایش بیفزاید و از بدى هایش بکاهد. سپس به حشر آید، و از آنجا یا به بهشت رود، که نعمت آن جاودانه است یا به دوزخ ، که عذابى پایان ناپذیر دارد.
در حدیث از پیامبر(ص ) آمده است که خدا گفت : چون بنده خداشناسى سرکشى کند، خدا ناشناسى را بر او چیره گردانم .
سخن پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار (ع )، پیامبران الهى
ابوحمزه ثمالى گفت : امام على بن الحسین (ع ) را در حال نماز دیدم که ردا از دوشش افتاد. اما، بدان توجه نکرد و نماز به پایان برد. در آن باره به ایشان گفتم . فرمود: واى بر تو! آیا مى دانى که در حضور چه کسى هستى ؟! نماز بنده اى پذیرفته نخواهد شد، مگر آن که بدان توجه تمام داشته باشد. گفتم : فدایت شوم ! چنین که گویى ، ما هلاک خواهیم شد. گفت : چنین نیست . که پروردگار، نماز شما را با نوافل به کمال رساند.
سخن پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار (ع )، پیامبران الهى
به خط...از (عنوان بصرى ) که پیر نودو چهار ساله اى بود- گفته شده است که : من ، سالها با مالک بن انس ، رفت و آمد داشتم . و چون جعفربن محمد الصادق (ع ) آمد، به نزد او رفت و آمد مى کردم و دوست داشتم تا از او بیاموزم ، چنان که از مالک مى آموختم . تا روزى گفت : من مردى هستم که مرا زیر نظر دارند. و در لحظات شب و روز، ذکرهایى دارم . مرا از ذکر خویش باز مدار! از مالک بیاموز! و به نزد او برو! چنان که پیش از این مى رفتى . من از این رویداد، اندوهگین شدم و از نزد او بیرون آمدم و به خویش گفتم : اگر به فراست ، خیرى در من احساس مى کرد، مرااز درک حضور خویش باز نمى داشت . پس ، به مسجد پیامبر (ص ) رفتم و بر او درود گفتم و فرداى آن روز به مسجد بازگشتم و دو رکعت نماز گزاردم و گفتم : خدایا! خدایا! از تو مى خواهم که دل ابوجعفر را به من مایل کنى و از علم او روزى من سازى ، تا به راه راست تو هدایت شوم . و از آنجا به خانه ام بازگشتم . و به نزد مالک نرفتم ، زیرا، دلم از مهر ابوجعفر سرشار بود و از خانه بیرون نیامدم مگر براى نمازهاى مقرر، تا بى تابى بر من چیره شد.
چون سینه ام تنگى گرفت . ردا و نعلین پوشیدم و پس از نماز عصر، عازم خانه ابوجعفر شدم . چون به در خانه اش رسیدم و اجازه ورود خواستم ، خادمش بیرون آمد و گفت : چه مى خواهى ؟ گفتم : سلام مرا به آن بزرگوار برسان ! گفت : به نماز ایستاده است . بر در خانه اش نشستم . زمانى نگذشت که خادم بیرون آمد و گفت : خدا تو را برکت دهاد! درون آى ! داخل شدم و بر او سلام کردم و پاسخ سلام من باز داد. و گفت : خداى بر تو ببخشاید! بنشین ! زمانى سر به زیر انداخته بود. سپس سر برداشت و گفت : کنیه ات چیست ؟ گفتم : ابوعبدالله . گفت : خدا کنیه ات را برایت نگه دارد! و به تو توفیق دهد! اى ابوعبدالله : چه مى خواهى ؟ با خود گفتم : اگر در زیارت کردن و سلام بر او و این دعا که در حق من کرد، بهره دیگر نبرده بودم ، همین نیز در کمال زیادى بود. سپس ، سر برداشت و گفت : خواست تو چیست ؟ گفتم : از خدا خواسته ام تا بر دل تو اندازد، که مرا از علم خویش بهره اى برسانى و امید دارم که خواهش مرا درباره عنایت تو پذیرفته باشد.
پس گفت : ابوعبدالله ! دانش ، به آموختن نیست . و همانا که آن ، نوریست که از اراده خدا بر دل مى تابد و او را هدایت مى کند. اگر خواهى که دانش ‍ بیاموزى ، نخست ، در خاطر خویش حقیقت بندگى را طلب کن ! و آموخته خویش را به کار دار! و از خدا بخواه ، تا فراستى در تو ایجاد کند.
گفتم : بزرگوارا! گفت : ابوعبدالله ! بگو! گفتم : حقیقت بندگى چیست ؟ گفت : سه چیزست . (یکى این که ): آن چه خداوند به بنده داده است ، از آن خود نداند. چه ، بنده ، مالک چیزى نیست . بندگان ، اموال را از آن خدا مى دانند و به فرمان خدا به کار مى برند. (دیگر این که ): بنده ، تدبیر کار خویش نسازد، و نیز این که بدانچه خدا امر فرموده است بپردازد. و از آن چه نهى کرده است . باز ایستد.
حال ، اگر بنده ، بخشیده خدا را از آن خود نداند، بخشش او در راه هایى که خدا امر فرموده است ، بر وى آسان مى شود. و چون بنده ، کار خویش به خداى خود باز گذارد، مصیبت هاى دنیا بر وى آسان شود. و چون بنده به آن چه خدا امر فرموده است ، بپردازد، و از نهى شده هاى او باز ایستد، در این صورت ، در دنیا، خودنمایى و فخر نمى کند. و چون خداوند، بنده اى را به این سه گرامى دارد، دنیا و شیطان و مردم ، بر او خوار مى آیند. و دنیا را، به فزونى و افتخار نمى خواهد و عزت و شرفى را که نزد مردم است ، طلب نمى دارد. و روزگار خویش را تباه نمى کند. و این ، نخستین درجه پرهیزگارى ست . که خداوند فرموده است : (تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فى الارض و لا فسادا و العاقبة للمتقین ).
گفتم : اى ابوعبدالله ! مرا سفارش فرماى ! و او گفت : ترا به نه چیز سفارش ‍ مى کنم . و همانا اینست سفارش من ، به مریدان راه خدا. و از خدا مى خواهم که ترا در به کار بستن آن ، موفق بدارد. (ازین نه گانه ) سه سفارش ، در پرورش نفس است و سه ، در بردبارى و سه ، در علم . آنها را یاد بگیر! و از سستى در کار آنها بپرهیز.
گفت : اى (عنوان )! و من به سخن او دل سپردم . اما، آنها که در ریاضت است . زنهار! از خوردن شبهه ناک بپرهیز! که نادانى و ابلهى بار آورد و جز به هنگام گرسنگى ، مخور! و چون خورى ، از حلال خور! و نام خدا بگوى ! و حدیث پیامبر (ص ) کن ! آدمى ، هیچ ظرفى را بدتر از شکم پر نمى کند و چون به خوردن ناگزیر شوى ، ثلثى را به خوردن اختصاص ده ! و ثلثى را به نوشیدن و ثلث دیگر را به نفس کشیدن .
اما، آن سه که در بردبارى اند. اگر کسى ترا گوید: اگر یکى گویى ، ده بشنوى ، او را بگوى : اگر ده گویى ، یکى نشنوى . و آن که ترا دشنام گوید، او را بگوى : اگر آن چه گویى ، راست گویى ، از خدا بخواه ! تا مرا ببخشاید. و اگر در آن چه گویى ، صادق نیستى ، از خدا بخواه ! تا بر تو ببخشاید. و چون کسى ترا سخن بد گوید، به دعا پاسخش گوى ! و اما آن سه ، که در علم اند: آن چه ندانى ، از دانشمندان پرس . و از این که به قصد آزمون از آنان چیزى بپرسى ، بپرهیز! و از این که به راى خود کار کنى ، بپرهیز! و در هر آن چه بر تو پیش آید، راه احتیاط برگزین ! از حکم کردن بین مردم بپرهیز! آن چنان که از شیر گریزى . و گردن خویش را پل مردمان مساز! اى ابوعبدالله ! برخیز! ترا پند دادم و ورد من تباه مساز! که من مردى هستم بر نفس خویش بخیل و سلام بر آن کس که راه راست را پیروى کند. همه این ، از خط (س ) نقل شد.
نکته هاى پندآموز، امثال و حکم
آنان که زیج روحانى را در اختیار دارند، از زیج نشینان جسمانى ، قدرشان والاتر است . آنان را تصدیق کن ! و به آن چه که اجتهادشان به آن مى رسد، دلبسته باش ! تا، از فواید روحانى آن برخوردار شوى .
سخن پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار (ع )، پیامبران الهى
از کمیل بن زیاد نقل شده است که از سرورمان - امیرالمؤمنین - پرسیدم که اى امیرمؤمنان ! خواهم ، تا نفس را به من بشناسانى ! و او گفت : اى کمیل ! خواهى کدام نفس ، ترا بشناسانم ؟ گفتم : اى سرور! مگر جز نفس ‍ یگانه ، نفس دیگرى هست ؟ گفت : اى کمیل ! نفس ، چهار گونه است : گیاهى رشد کننده ، حیوانى حسى ، گویاى قدسى ، کلى الهى . و هر یک از این ها، پنج نیرو و دو خاصیت دارند.
و اما گیاهى رشد کننده (نامیه نباتى ): پنج نیرو دارد: ماسکه (خوددارى کننده )، جاذبه (کشنده )، هاضمه (هضم کننده )، دافعه (دور کننده )، مربیه (پرونده ) و دو خاصیت : فزونى و کمى . و انگیزش آن ها از کبد است .
و حسى حیوانى (حسیه حیوانیه ) و آن ، پنج نیرو دارد: شنوایى ، بینایى ، بویایى ، چشایى و بساوایى و دو خاصیت : خرسندى و خشم . و انگیزش ‍ آن ها از دل است .
و گویاى قدسى (ناطقه قدسیه ) که پنج نیرو دارد: اندیشه و یاد و دانش و بردبارى و زیرکى (نباهة ) و دو خاصیت آن : پاکدامنى و حکمت است . مرکز فعالیتى ندارد، و این نفس ، شبیه ترین اشیاء، به (نفوس ملکیه ) است .
کلى الهى (کلیه الهیه ) و آن ، پنج نیرو دارد: بقا، فنا، خوشى در شفا، عزت در لذت و فقر در بى نیازى و صبر در گرفتارى و دو خاصیت آن ، خرسندى و تسلیم است . و این ، مرتبه ایست که از خدا آغاز مى شود و پایان آن نیز به خدا مى رسد. و پروردگار گفته است : (نفخت فیه من روحى ) و فرموده است : (یا ایها النفس المطمئنة ارجعى الى ربک راضیة مرضیة ) و عقل ، حد وسط نیروهاى مزبور است .
سخن پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار (ع )، پیامبران الهى
در نهج البلاغه آمده است که از امیرالمومنین (ع ) از (قدر) پرسیدند، گفت : راهى تاریکست ، آن را مسپارید! بار دیگر پرسیدند. گفت دریایى بزرگست . خویش را به کامش میفکنید! سپس پرسیدند. گفت : رازیست خدایى . خود را به رنج گشودنش میندازید.
شعر فارسى
حکایت

آن عرابى به شتر قانع و شیر

در یکى بادیه بد مرحله گیر

ناگهان ، جمعى از ارباب قبول

شب در آن مرحله کردند نزول

خاست مردانه به مهمانیشان

شترى برد به قربانیشان

روز دیگر، ره پیشینه سپرد

بهر ایشان شتر دیگر برد

عذر گفتند که : باقى ست هنوز

چیزى از داده دوشین ، امروز

گفت : حاشا! که زپس مانده دوش

دیگ جود آورم امروز به جوش !

روز دیگر، به کرم دارى پشت

کرد محکم ، شترى دیگر کشت

بعد از آن ، بر شترى راکب شد

بهر کارى زمیان غایب شد

قوم چون خوان نوالش خوردند

عزم رحلت ز دیارش کردند

دست احسان و کرم بگشادند

بدره زر به عیالش دادند

دور ناگشته هنوز از دیده

میهمانان کرم ورزیده

آمد آن طرقه عرابى از راه

دید آن بدره در آن منزلگاه

گفت : این چیست ؟ زبان بگشودند

صورت حال بر او بنمودند

خاست نیزه به کف و بدره به دوش

از پى قوم ، برآورد خروش

کاى سفیهان خطا اندیشه !

وى لئیمان خساست پیشه !

بود مهمانیم از محض کرم

نه چو بیع از پى دینار و درم

داده خویش زمن بستانید!

پس ، رواحل به ره خود رانید

و رنه ، تا جان بود اندر تنتان

در تن از نیزه کنم روزنتان

داده خویش گرفتند و گذشت

وان عربى ز قفاشان برگشت

شعر فارسى
از مثنوى :

تو، چه دانى قدر آب دیدگان ؟

عاشق نانى تو، چون نادیدگان

گر تو این انبان زنان خالى کنى

پر زگوهرهاى اجلالى کنى

طفل جان ، از شیر شیطان باز کن !

بعد از آنش با ملک همراز کن !

تا تو تاریک و ملول و تیره اى

دان ! که با تو لعین ، همشیره اى

نکته هاى علمى ، ادبى ... مطالبى از علوم و فنون مختلف
دو مرد شنیدند که کالایى را جار مى زنند. یکى از آن دو، به دیگرى گفت : اگر از آن چه با خود دارى یک سوم به من دهى و به پولى که دارم بیفزایم ، آن را مى خرم . و دیگرى گفت : اگر یک چهارم آنچه با تست ، به پولى که من دارم ، بیفزایم ، پول کالا را دارم .
راه حل این مساءله و نظایر این ، آنست که مخرج یک سوم را در مخرج یک چهارم ، ضرب کنند و از حاصل آن ها، یک کم کنند و مانده ، بهاى کالاست .
هرگاه ، ربع را از حاصل ضرب کم کنیم ، مانده که 8 است ، پول یکى از آن هاست و اگر از حاصل ضرب ، ثلث را کمک کنیم ، بقیه که 9 است ، پول آن دیگریست .
سخن پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار (ع )، پیامبران الهى
امام على (ع ) به مردى که از او خواهش پند دادن داشت ، فرمود: از آنان مباش ! که بى آن که نیکى کنند، امید رستگارى آخرت دارند. و با طول آرزو امید توبه دارند. در دنیا، همچون وارستگان سخن مى گویند و همچون دلبستگان عمل مى کنند. اگر بدانان بخشیده شود، سیرى ندارد و اگر از آنان باز داشته شود، خرسند نمى شود. نهى مى کنند و نهى نمى پذیرند و دیگران را فرمان مى دهند به آن چه که خود، عمل نمى کنند. نیکوکاران را دوست دارند. اما همچون آنان عمل نمى کنند. گناهکاران را دشمن مى دارند و خود، یکى از آنانند. مرگ را به سبب بسیارى گناه ، ناخوش دارند. چون بیمار شوند، از کارهاى ناپسند خود، پشیمان مى شوند و چون سلامتى را بازیابند، به کار ناپسند مى پردازند
اگر در آسایش باشند، خودپسند مى شوند. و چون مبتلا شوند، ماءیوس ‍ مى گردند. چون آنان را بلایى رسد، دست به دعا بردارند و چون آسایشى یابند، مغرورانه سرپیچى کنند. گمانشان بر آنان چیره است و آن چه یقین است ، بر آنان دسترسى ندارد. بر دیگرى به کوچکترین گناه ، ترسان شوند و خود، به بیش از آن چه که او دست زده است ، دست یازند. چون بى نیاز شوند، سرمستى و فتنه انگیزى کنند. و چون نیازمند شوند ماءیوس و خوار گردند. چون دست به کارى زنند، کوتاهى کنند و چون چیزى خواهند، زیاده روى کنند. چون شهوت بدانان روى آورد، گناه را پیش اندازند و توبه را پس . چون درد و رنجى روى آور شود، از چارچوب دین فراتر روند. پند را به توصیف مى نشینند، و خود، پند نمى گیرند. در نصیحتگرى مبالغه مى کنند و خود موعظه نمى شوند. در گفتار، راهنمایند و در کردار، اندک ورزند. به ناپایدار همچشمى دارند و در پایدار، سهل انگارند. غنیمت را غرامت مى شمرند و غرامت را غنیمت مى دانند. بر مرگ ، ترسانند و به چاره اى دست نمى زنند. گناه کوچک دیگران را بزرگ شمرند و بزرگ تر از آن را که خود ورزیده اند، کوچک . طاعت کوچکتر خویش را بزرگ شمارند و بزرگ تر از آن را که دیگران داشته اند، کوچک . مردم را طعنه زنند و عیب خویش پوشند. به بیکارگى گذراندن با ثروتمندان را بهتر از همنشینى نیک با نیازمندان دانند. به سود خویش بر دیگران حکم کنند. و به سود دیگرى ، بر خود حکم نکنند. دیگران را راهنمایى کنند، و خود را گمراه . فرمانبرى شان مى کنند و سرکش مى شوند. وفادارى مى خواهند. و وفا نمى کنند. بر مردم ، به چیزى جز خداى ترسانند و از خدا بر مردم نترسند. جامع (نهج البلاغه ) گفت : این سخن ، پندى گوارا و سخنى بلیغ است که بینندگان را بینایى مى دهد و نگرنده اندیشمند را به عبرت وا مى دارد.
سخن پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار (ع )، پیامبران الهى
نیز امام على (ع ) فرمود: برادرت را به نیکى کردن بر وى سرزنش کن ! و بدى او را با بخشش ، به خودش بازگردان !
نکته هاى پندآموز، امثال و حکم
یوسف نحوى گفت : دست سه گونه است : دست سفید، دست سبز و دست سیاه . دست سفید: آغاز در کار نیکست و دست سبز: پاداش به تکار نیکست و دست سیاه : نیکى همراه با منت است .
نکته هاى پندآموز، امثال و حکم
دیگرى گفته است : (گاه ) دو نام متضاد به یک معنى دیده مى شود. مثل : فروتنى و بزرگوارى با پاداش دادن به نیکوکاران ، بدکاران را زجر ده !
نکته هاى پندآموز، امثال و حکم
و گفته اند: آن که راز خویش بپوشاند، خوبى را در اختیار دارد. و نیز: مالى که ترا پند دهد، از دست تو نرفته است .
نکته هاى علمى ، ادبى ... مطالبى از علوم و فنون مختلف
اگر مخرج کسرهایى را که در آن ها حرف عین هست ، (مثل : ربع ، سبع ، تسع ، و عشر) در یکدیگر ضرب کنى ، عدد حاصل ، مخرج مشترک کسرهاى نه گانه است . و آن ، 2520 است .
نکته هاى علمى ، ادبى ... مطالبى از علوم و فنون مختلف
گفته شده است که مخرج کسرهاى نه گانه را از امام على (ع ) پرسیدند. گفت : شمار روزهاى سال را در شمار روزهاى هفته ضرب کنید.
نکته هاى علمى ، ادبى ... مطالبى از علوم و فنون مختلف
حاصل ضرب هر عددى ، از حاصل ضرب دو عدد بالا و پایین آن در یکدیگر، یک شماره بیشتر است .
سخن پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار (ع )، پیامبران الهى
از نهج البلاغه : خرد خویش را زنده کرد و نفس خویش را میراند تا، زبریش نرم شد و در شتیش لطافت یافت . و درخششى عظیم در او به وجود آورد. و راه را بر او روشن ساخت و او را به سلوک در راه حق رهبرى کرد و درهاى بیچارگى را بر او بست . و پاهایش را استوارى داد و او را در ایمنى و آسودگى قرار داد و دلش را به خویش متوجه ساخت . و پرورگار خویش را خرسند گردانید، به عذرى گرامى تر از صدق .
دل ، گاه روى کند و گاه ، روى گرداند. چون روى آورد، او را به نوافل وادارید! و چون روى گراند، واجبات را کفایت کنید! اگر پروردگار، معصیت را به عقوبت وعده نداده بود، بنده را واجب بود که به شکرانه نعمت ، گناه نورزد.
ترجمه اشعار عربى
از بشار بن برد
اگر دوست خویش را در هر کارى نکوهش کنى ، نکوهش نشده اى نماند. و اگر بارها آب پرخاشاک ننوشى ، تشنه خواهى ماند. و کدامین کس را چشمه گوارا هست ؟ یا تنها بزى ! یا به دوست خویش پیوند! زیرا دوست ، گاه ، خطا ورزد و گاه از خطا بپرهیزد.
سخن حکیمان و دانشمندان ، مشاهیر...
مهلب را پرسیدند: دوراندیشى چیست ؟ گفت : غصه ها را فرو بردن ، تا فرصت ها پدید آیند.
سخن حکیمان و دانشمندان ، مشاهیر...
حکیمى گفت : بوزینه بد را نیز بهنگام برقص ! و این کلام حکایت مشهورى دارد، که آن را در (توبره ) نیز آورده ام .
شعر فارسى
از نشناس

بخت آنم کو؟ خواب آلوده برخیزى شبى

ناله ام بشناسى و گوشى به فریادم کنى

نکته هاى علمى ، ادبى ... مطالبى از علوم و فنون مختلف
برهان تخلیص : این کمونه در (شرح تلویحات ) آورده است که : اگر دو خط نامتناهى و متقاطع ، چنان باشند که یکى از مرکز کره اى خارج شود و کره ، چنان حرکت کند که خط ماربر مرکز کره در صفحه دو خط موازى خودش باقى بماند، باید این خط، از خط دیگر خلاص شود. یعنى : نقطه تقاطع ، بدان نقطه منتهى مى شود که در بى نهایت است .
سخن پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار (ع )، پیامبران الهى
در (عیون الاخبار) آمده است که امام رضا (ع )، این ابیات را بر ماءمون خوانده است :
اگر به نادانى کسى فروتر از خویش دچار آیم ، از رویارویى با نادانى او باز مى ایستم . و اگر به خرد در پایه خودم بود، بردبارى مى ورزم ، تا از او فراتر باشم . و اگر در خرد و فضل از من برتر باشد، حق تقدم و فضیلت او را بر خویش مى شناسم .
فرازهایى از کتب آسمانى
در کتاب (ادب الکاتب ) آمده است که : طرب ، آن سبکبالى ست که از شدت سرور، یا شدت غم ، به انسان روى آورد و چنان که عامه مى پندارند، تنها، به هنگام شادمانى روى نمى دهد.
ترجمه اشعار عربى
نابغه گفته است :
در پى آنان مرا طربناک بیند. همچون واله یا دیوانه اى به طرب آمده .
لطیفه ها، سخنان نغز و شیرین
صوفى یى را گفتند: خرقه ات نفروشى ؟ و او گفت : اگر صیاد، دام خویش ‍ بفروشد، به کدام وسیله شکار کند؟
حکایات تاریخى ، پادشاهان
در کتاب (مستظهرى ) آمده است که : هارون الرشید، شبى همراه با عباس قصد دیدار فضیل بن عیاض کرد. و چون به در خانه وى رسیدند، شنیدند که مى خواند: (ام حسب الذین اجتر حوا السیئات ان نجعلهم کالذین امنوا و عملوا الصالحات سواء محیاحم و مماتهم ساء ما یحکمون ) پس ، هارون الرشید، عباس را گفت : اگر چیزى سودمندان افتد، همین بود. آنگاه ، عباس ، فضیل را گفت : امیرالمؤمنین را اجابت کن ! فضیل گفت : امیرالمؤمنین نزد من چه مى کند؟ سپس در را باز کرد و چراغ خاموش کرد و هارون گرد خانه مى گشت تا دست هارون بر او قرار گرفت . فضیل گفت : آه ! چه دست نرمى ست ! اگر از عذاب قیامت نجات یابد! سپس گفت : براى پاسخ روز قیامت حاضر باش ! چرا که بایستى با هر مرد و زن مسلمانى به پیشگاه خداوند پیش بروى . گریه هارون شدت یافت و عباس گفت : اى فضیل ! خاموش باش ! که امیرالمؤمنین را کشتى و فضیل گفت : اى هامان ! تو و یارانت او را کشتید. و هارون گفت : تو را (هامان ) نخواند، جز این که مرا نیز (فرعون ) شمرد. آنگاه هارون او را گفت : این هزار دینار کابین مادرم است و خواهم که از من بپذیرى . گفت : نه ! امید است که پروردگار از جزایى که به مادرت داد، ترا نیز دهد. آن را از هر کس که گرفته اى ، وى را بازده ! و رشید برخاست و بیرون رفت .
سخن پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار (ع )، پیامبران الهى
از سخنان امام على (ع ): چون شکم از مباح پر شود، چشم از شناخت صلاح کور شود. چون بلایى بر تو روى آرد، بر آن بنشین ! چه ، تلاش تو، بر آن مى افزاید. چون بینى که پیوسته بلا بر تو فرود آید، بدان ! که خداوند ترا بیدار کرده است . اگر خواهى ترا فرمان برند، آن خواه ! که بر آن توانا هستى . اگر آن چه خواهى نیست ، آن خواه ! که هست . چون زاهدى از مردم بگریزد. او را طلب کن ! با دشمن خویش مشورت کن ! تا از راى او، اندازه دشمنى و نیتش را بدانى .
نکته هاى پندآموز، امثال و حکم
پادشاهى گفت : آن که ما را سرورى داد، مالش بستانیم و آن که با ما دشمنى ورزید، سرش برگیریم درباره پادشاهان گفته اند: آنان گروهى اند، که پاسخ سلام را در سخن ، بسیار مى شمرند و زدن گردن را مجازاتى کوچک مى دانند.
سخن عارفان و پارسایان
عارفى گفت : دین و حاکم و سپاه و مردم همچون خیمه و ستون خیمه و میخ و طناب اند.
سخن حکیمان و دانشمندان ، مشاهیر...
حکیمى فرزندش را گفت : اى پسرکم ! دانش را از دهان مردان علم بگیر! چون آنان ، بهترین شنیده هاى خود را مى نویسند و بهترین نوشته هاى خویش را به خاطر مى سپرند و بهترین محفوظات خود را بیان مى دارند.
سخن عارفان و پارسایان
ابوذر که - خدا از او راضى باد!- گفت : روز تو، همانند شتر توست . هرگاه سر به سوى تو دراز کند، همه بدنش به سوى تو مى آید. منظور اینست که هرگاه در آغاز روز، کار نیکى انجام دهى ، تا به آخر، چنان خواهد بود.
ترجمه اشعار عربى
شاعرى گفته است :
جوان را مى بینى که برترى جوان دیگر را تا زنده است ، انکار مى کند. اما، چون درگذشت ، مى کوشد، تا نکته اى از او را با آب زر بنویسد.
ترجمه اشعار عربى
شاعرى در (هجو) گفته است :
دوستى داریم که ریش دراز بى فایده اى دارد، که همچون برخى از شب هاى زمستانى دراز و غم انگیز و سرد است .
ترجمه اشعار عربى
دیگرى گفته است :
دلدار به دیدارم آمد. و دلم بدو مایل بود. گفتمش مرا بوسه اى ده ! گفت : بستان ! و مترس !
ترجمه اشعار عربى
دیگرى گفته است :
عاشقان ! از خنده دندان نمایش بپرهیزند! چشم سحر انگیزش شما را به شک واداشته است اما، او مى خواهد به سحر، شما را از سرزمینتان براند.
ترجمه اشعار عربى
از عبدالله بن معتز
پلک هایى ظریف دارد و دلى از سنگ . گویى پلک هایش عذرخواه سختى دل اویند.
ترجمه اشعار عربى
از صلاح (صفدرى ):
فروغ چهره اش مى گوید: از خستگان من کسى در جمع شما هست ؟ چهره گل تباه شد و اکنون روزگار منست .
حکایات تاریخى ، پادشاهان
ابو حازم ، به نزد عمر بن عبدالعزیز آمد و عمر او را گفت : مرا پندى ده ! گفت : بر پهلو بخواب و مرگ را نزدیک سر خویش حس کن ! سپس بنگر! که دوست دارى تا در آن ساعت چه چیز در تو باشد؟ همان را بگیر! و بنگر! که چه چیز را خوش ندارى که در تو باشد؟ و آن را رها کن ! شاید که مرگ تو نزدیک باشد!
حکایات تاریخى ، پادشاهان
صالح بن بشر زاهد به نزد (مهدى ) (خلیفه ) آمد. مهدى او را گفت : مرا پند ده ! گفت : آیا پیش از تو، پدر و عمویت در این مجلس ننشستند؟ گفت : بلى ! گفت : آیا از آن ها کارهایى سر نزد که بر ایشان امید رستگارى بود؟ و کارهایى سر نزد که بیم هلاک بر آن ها مى رفت ؟ گفت : بلى . گفت : بنگر! در هر آن چه امید رستگارى ست . آن را بگیر! و هر آن چه را که در آن بیم هلاک است ، رهاکن !
حکایات تاریخى ، پادشاهان
عبدالله بن مسلم به نزد هارون الرشید آوردند - که هارون در اندیشه کشتن او بود - عبدالله گفت : به آن کس سوگند که تو در نزد او خوارترى تا من در نزد تو و او بر کیفر تو تواناتر است تا تو بر من . مرا نخواهى بخشید؟ و هارون او را بخشید.
شعر فارسى
از حافظ:

همتم بدرقه راه کن ! اى طایر قدس !

که درازست ره مقصد و من نو سفرم

تفسیر آیاتى از قرآن کریم
خداوند فرموده است : (ولقد زینا السماء الدنیا بمصابیح ) (یعنى : ما، آسمان دنیا را به چراغ هاى رخشان زینت دادیم ) آیا این آیه ، دلیل بر آن نیست که ستارگان ، در فلک ماه مستقر هستند؟ بلکه فلک ماه بدانها زینت یافته است ؟ و همین است . زیرا، ستارگان ، اجسام شفاف و نورانى اند. و نیز فرموده پروردگارست که : (و جعلناها رجوما للشیاطین ) (یعنى : و به تیر شهاب ، آن ستارگان را راندیم ) و این نیز مقتضى آن نیست که ستارگان خود نیز تیر شهابند زیرا اگر چنین باشد به گذشت زمان ، باید از تعداد ستارگان کاسته شود. بلکه نهایت مطلبى که از آیه حاصل مى شود، آنست که اجزایى از ستارگان به نام شهاب کنده مى شود. همچون نورى که از چراغ مى آید. و دلیلى نمى ماند که همه ستارگان ، در فلک هشتم مستقر باشند و در فلک ماه ، جز ماه ، چیزى نباشد. بلکه ممکن است ستارگانى وجود داشته باشند. و شهاب ها از آن ستارگان باشند.
فرازهایى از کتب آسمانى
از کتاب (اعلام الدین ) - تاءلیف محمد الحسن بن ابى الحسن الدیلمى -: مقداد بن سریح البرهانى از پدرش روایت کرده است که گفت : در روز جنگ جمل عربى نزد امیرالؤ منین (ع ) به پرسش برخاست که : یا امیر المؤمنین ! مى فرمایى : خدا یکى ست ؟ و مردم به او پرخاش کردند. و گفتند. اى اعرابى ! مگر دل مشغولى امیرالمؤمنین را نمى بینى ؟ و امام گفت : رهایش کنید! زیرا، آن چه این اعرابى مى خواهد، همانست که ما از این مردم مى خواهیم . آنگاه گفت : اى فلان ! این که کسى بگوید خدا یکى ست ، چهار گونه است . که دو گونه آن مجاز نیست و دو گونه دیگر، بر خدا ثابت است . اما، آن دو گونه که در مورد خدا نباید به کار برد، یکى آنست که گویند: (خدا یکى ست ) و معناى عددى (یکى ) را اراده کنند. و این ، از آن رو جایز نیست ، که آن چه دومى ندارد، در باب اعداد، وارد نمى شود. ندیده اى که آن که گوید خدا سومین سه است ، کفر است ؟ و نیز اگر گوینده اى گوید: (او، یکى ست ) و (نوع جنس ) را اراده کند، نیز نارواست . زیرا، پروردگار فراتر از تشبیه است . اما، آن دو گونه که براى خدا ثابت اند. چنانست که گویند: (خدا یکى ست ) و منظور (یگانه ) باشد. یعنى : نظیرى ندارد. همچنین چون گویند: (او یکى ست ) و منظور، آن باشد که در معنى ، یگانه است . یعنى : در وجود و عقل و گمان نمى گنجد.
سخن پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار (ع )، پیامبران الهى
نوف بکایى گفت : شبى ، امیرالمؤمنین على (ع ) را دیدم که از بستر خویش ‍ برخاسته ، به ستارگان مى نگرد. و گفت : اى نوف ! در خوابى ؟ یا بیدار؟ گفتم : اى امیرمؤمنان ! بیدارم . گفت : اى نوف ! خوش به حال پرهیزگاران در دنیا! و دوستداران آخرت . آنان که زمین را فرش و خاک آن را بستر و آبش ‍ را بوى خوش و قرآن را شعار و دعا را دثار خویش ساختند. سپس ، همچون مسیح (ع ) دنیا رابه قرض الحسنه دادند.
اى نوف ! داوود نبى ، شبى در همین ساعت برخاست و گفت : این ، هنگامى ست که چون بنده اى خدا را بخواند، به استجابت پیوندد. مگر این که ماءمور باج و تعقیب و شحنه باشد. یا به لهو و لعب مشغول باشد.
سخن پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار (ع )، پیامبران الهى
امام على (ع ) فرمود: چهار خوى ، از نادانى ست : خشم گرفتن بر آن که خاطرت از او خشنود نیست همنشینى با کسى که همتاى او نیستى ابراز نیازمندى نزد کسى که ترا بى نیاز نمى سازد و سخن بیهوده گفتن .
سخن حکیمان و دانشمندان ، مشاهیر...
حکیمى گفته است : عاقل را سزاوار است که بداند که خیرى در مردم نیست . و نیز بداند که از آن ناگزیرست . و اگر این بداند، چندان که مقتضى ست با آنان در آمیزد.
حکایاتى کوتاه و خواندنى
مردى ، حکیمى را دشنام داد. حکیم تغافل کرد. مرد گفت : منظور من تویى و حکیم گفت : و چنین است که از تو چشم پوشیدم .
و گفته اند: زبان عاقل در پس دل اوست و دل نادان ، در پس ‍ زبانش .
نکته هاى پندآموز، امثال و حکم
حکیمى گفته است : صبر دو گونه است : صبر آن چه ناخوش آیند است و صبر بر آن چه که دوست داشتنى ست . اما، شدیدتر از این دو، صبر نفوس ‍ است .
فرازهایى از کتب آسمانى
قطب ، در (شرح شهاب ) گفته است : روایت شده است که پروردگار، دعاى دو گروه از مردم را مستجاب مى دارد. چه مؤمن باشند و چه کافر. یکى دعاى مظلومانست و دیگرى دعاى درماندگان . و بدین سبب است که خداى تعالى فرمود: (امن یجیب المضطر اذا دعاه ) (یعنى : آیا آن کیست که دعاى بیچارگان را به اجابت مى رساند؟)
پیامبر (ص ) فرمود: دعاى مظلوم مستجاب است و اگر گفته شود: مگر خدا نفرمود: (و ما دعاء الکافرین الا فى ضلال ) (یعنى : و کافران جز به حرمان و ضلالت دعوت نمى کنند) پس چگونه دعایشان مستجاب مى شود؟ گوییم : این آیه ، به دعاى کافران در دوزخ بر مى گردد و در آنجا، نه اشک سود دهد و نه دعا پذیرفته شود. و خبرى که ما آوردیم ، مربوط به دنیاست .
نکته هاى علمى ، ادبى ... مطالبى از علوم و فنون مختلف
همه کسانى که (دیدن ) را در اثر انعکاس (دیده شده ) در (بیننده ) و نقش پذیرى آن ، در چشم مى دانند، قائل به (انعکاس ) و (نقش پذیرى ) حقیقى نیستند.
معلم دوم - ابونصر فارابى - در رساله جمع بین راى افلاطون و ارسطو، گفته است که منظور هر یک از این دو نفر، آگاهى دادن بر این حالت ادراکى ست و خواسته اند به تشبیه بیان کنند. نه این که شعاعى خارج شود و نقش پذیرى حقیقى صورت گیرد. بلکه براى تنگى عبارت ، (ناچار) بوده اند که چنین تعبیرى را به کار گیرند.
نکته هاى پندآموز، امثال و حکم
صاحب حالى گفته است : مردم گویند: چشم بگشایید تا ببینید! و من گویم : چشم ببندید تا ببینید.
نکته هاى علمى ، ادبى ... مطالبى از علوم و فنون مختلف
فلسفه ، کلمه ایست یونانى به معنى : دوستدارى دانش و (فیلسوف )، در اصل (فیلاسوف ) است به معنى : دوستدار دانش . فیلا دوستدار و سوف : دانش .
سخن پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار (ع )، پیامبران الهى
روایت شده است که : پیامبر (ص ) به دیدار جوانى که به احتضار افتاده بود، رفت . و او را گفت : خود را چگونه مى بینى ؟ گفت : به خدا امیدوارم و بر گناهان خویش مى ترسم . پیامبر (ص ) فرمود: این دو چیز در قلب کسى بدین حال نمى گنجد. مگر آن که خدا او را به امیدش مى رساند و از آن چه بیم دارد، ایمنش مى د
ارد.


***
*****
مطالب جذاب
کشکول شیخ بهایی دفتراول
کشکول شیخ بهایی دفتردوم
کشکول شیخ بهایی دفترسوم
کشکول شیخ بهایی دفترچهارم
کشکول شیخ بهایی دفترپنجم
داستان های آموزنده
خواندنی های شگفت آور
آیا می دانید؟....حتما بخوانید
عدد 13 را مبارک می‌دانم
زندگینامه پیامبراسلام(ص)
بخش سریال نرم افزارها
چند روش برای تقویت مغز
سرگذشت اسکنر مقدونی
نگاهی به دیوار چین..............
حر شهدای جنگ که بود؟؟؟
چرا نام ائمه در قرآن نیامده؟.......
قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا(ص)
چهل نکته درباره حرم امام رضا(ع)
فیلترینگ و نظارت بر اینترنت درجهان
تونل توحید در مقایسه با تونل خرم-زال
بیو گرافی شیطان رجیم ........
بومی‌سازی یک سامانه موشکی
کارت هوشمند سوخت................
یورش به حوزه 117 ...............
مادرشهیدی که بازیگر شد
ناگفته‌های دیدار نمایندگان‌کاندیداها با رهبری
سورپریز پارتی های زهره کاظمی
افشای ابعاد تازه‌ای از "فتنه‌ بزرگ"
با موزیلا فایرفکس باشید
دانلودکتب فیزیک پیام نور
دانلود کتب کامپیوتر پیام نور
دانلودکتب ریاضی پیام نور
دانلودکتب صنایع پیام نور
دانلودکتب آمار پیام نور
بمب اتم چیست ؟
سایت های کاربردی
قضاوت با شما
آموزش آپدیت نود32 واسمارت سچریتی
motherboard چیست و چه کاری انجام می دهد ؟
CPU چگونه ساخته میشود؟
عکس هایی از دختر میرحسین موسوی
مصر به روایت کاریکاتور
تنظیمات موزیلا فایر فکس
وهن مسجد مقدس جمکران در سایت منتسب به موسسه تنظیم
تصاویرهتاکین به امام هادی در فیس بوک
گفت‌وگوی رجانیوز با ابوشریف از اولین فرماندهان سپا
آثار و خواص تمام یک‌صد و چهارده سوره قرآن کریم
«علی مع الحق والحق مع علی»
تاریخچه وهابیت
متن کامل خطبه پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم
متن کامل غدیر خم (عربی)
متن نامه عمر بن خطاب به معاویه
خلاصه‌ای از زندگانی حضرت فاطمه(س)
علمای معتبر اهل سنتی که شیعه شده اند
این واقعیت ها شما را شگفت زنده می کنند!
فشارخون بالا
آشنایی با اصحاب ایرانی ائمه(ع)
من هم در اغتشاشات 88 بودم
دانلودسخنرانی های دکتر عباسی
سخن بزرگان
خداى سبحان روزى درویشان را در مالهاى توانگران واجب داشته . پس درویشى گرسنه نماند جز که توانگرى از حق او خود را به نوایى رساند . و کردگار ، توانگران را بازخواست کند از این کار . [نهج البلاغه]
عضویت
 
اوقات شرعی