سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانلود ، آموزش ، فول آلبوم، نرم افزار، مباحث شیعه وسنی،عکس وتصویر، با انواع خواندنی های جذاب ومطالب متفرقه دیگر

آمار
امروز 1580
 دیروز 49
 کل  1170931
لینک دوستان
فرزانگان امیدوار
شقایقهای کالپوش
TOWER SIAH POOSH
کانون فرهنگی شهدا
****شهرستان بجنورد****
.: شهر عشق :.
بوی سیب
منطقه آزاد
انسان جاری
برادران شهید هاشمی
اواز قطره
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
کلبه تنهایی
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
این نیز بگذرد ...
xXx عکسدونی xXx
نمی دونم بخدا موندم
آرمان
گرگ و میش
از فرش تا عرش
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
چاهورز اسپورت و دیدنیهای ان
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
.:؛ حقوق و حقوقدانان ؛:.
جیگر نامه
صدفم چشم به راهتم برگرد
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
همه رقم مفت!!!!!
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
مدیا ای آر
تسنیم
عشق نردبانی برای لمس رویا ها
شاخه شکسته
تنهایی من
حروفهای زیبای انگلیسی
عشق طلاست
موج سوم
فقط به عشق تو سمیرا من این دنیا را دوست دارم
عشق بی انتها
صفاسیتی
دکتر علی حاجی ستوده
پسران جوان
آموزش های لینوکس
آموزش های مایکروسافت
سیسکو
آموزش انتقال صدا و تصویر
آموزش ستاره شناسی
موبایل مجانی
دفاع مقدس
آموزش وبلاگ نویسی
آموزشی
مرکز دانلود مهندسی عمران
بهترین دانلود ها
دانلود بهترین فیلم های 2008
آموزش خیاطی
آموزش آشپزی
آموزش داستان نویسی
آموزش برق
آموزش رانندگی
آموزش آرایشگری
آموزش تعمیر موبایل
آموزش بازیگری
آموزش مکانیک خودرو
مجله اینترنتی خانواده گی
سایت کودک و نوجوان شبکه آموزش -آموزش نقاشی
آموزش قرآن
آموزش عربی
آموزش انگلیس
آموزش فرانسه
مجموعه آموزش چینی
آموزش در ورزش
آموزش شوهرداری
برنامه نود90
ایسنا ورزشی
پخش زنده فوتبال
اخبار دانشگاه ازاد - ازمون
دانشگاه خلیج فارس بوشهر
دانشگاه پیام نور بوشهر - همه واحد ها
دانشگاه پیام نور واحد بوشهر
انتخاب رشته پیام نور
نمرات پیام نور
مجازی و غیر مجازی
کتابهای پیام نور
بازارکار
ثبت نام کارت هوشمند سوخت - موتور سیکلت
رهگیری کارت هوشمند ماشین - پست
گاز سوز کردن ماشین
کارت سوخت گازوییل
بانک الکترونیک صادرات
همراه اول
ایرانسل
پخش زنده تلویزیون
سروش سیما
نظر سنجی صدا و سیما
تیتراژ تلویزی.ن
تیتراژ تلویزیون
اس ام اس
مجلس
شیخ انصاریان
شهید آوینی
مهدویت
سازمان شنجش
دیکشنری آنلاین
مقالات | خدمات مهندسی و صنایع برق ایران
بانک بان
مرکز عمران ایران
دانلود نرم افزار های حسابداری
استاندارهای حسابداری
وام
گروه مستند سراج
دایرکتوری وبلاگ های ایرانی
ورزش بانوان یا خیابانگردی
سامانه ارسال ایمیل تبلیغاتی
تک شاخ
طراح وب سایت
«چی شد چادری شدم؟»
سایت حمایه الشعب البحرینی
مفتی وهابی باز هم دسته گل به آب داد!
مفتی وهابی باز هم دسته گل به آب داد!

شیخ "محمد العریفی" چهره جنجالی و سرشناس وهابیت در عربستان سعودی در فتوایی که اخیرا صادر کرد، صحبت کردن دختر با پدرش را تنها در صورتی حلال دانست که مادرش نیز حضور داشته باشد.

به گزارش شیعه آنلاین، این مفتی وهابی در ادامه گفت: نشستن دختر نزد پدر و صحبت کردن با وی اگر در حضور مادرش نباشد، شیطان را به میان می کشاند و ممکن است به گناه منجر شود، به ویژه اگر آن دختر لباس های نامناسب پوشیده باشد.

گفتنی است این مفتی وهابی تاکنون چندین بار شیعیان و مراجع تقلید شیعه را مورد اهانت های وقیحانه قرار داده است.

دیگر مفتی ها و چهره های سرشناس سعودی در مورد صدور چنین فتواهایی و یا بیان این گونه اظهاراتی توسط "العریفی" می گویند: او با این گونه اظهارات و مواضع، تنها به دنبال شهرت است.


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
lمفتی وهابی، وهابیون عربستان، شیخ "محمد العریفی"
گفت و گو با عصام العماد (وهابی که شیعه شد)

گفت و گو با عصام العماد (وهابی که شیعه شد)
دکتر عصام العماد، شیعه‌شناس، متخصص در علم رجال و حدیث و تاریخ، مدرس مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام و فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های مذاهب عربستان سعودی است. وی که خود زمانی پیرو وهابیت بوده و به مذهب تشیع گرویده است، در گفت‌وگوی تفصیلی به تشریح شکل‌گیری فرقه وهابیت و افشای ماهیت آن پرداخته است.
وی با بیان این که مبنای فقهی وهابیون بسیار مصلحتی است، گفت که نگاه فرقه وهابیت فقط در مورد قبور است و انفجار قبوری که در دنیا صورت می‌گیرد ناشی از این تفکر است.
العماد، بزرگ‌ترین مشکل دنیای اسلام را حرکت وهابیت دانست و با بیان این که وهابیون به مقوله‌ای به نام «تقریب مذاهب» اصلا اعتقادی ندارند، پیشنهاد داد که علمای شیعه و سنی در مقابل صدور فتاوی تکفیری وهابیون بیانیه‌ای مشترک صادر کنند.
وی با اشاره به این که فتوای وهابیون ناشی از تاثیرات عناصر اسراییلی در میان آنان است، آن را در راستای متوقف کردن حرکت حزب‌الله لبنان و اخوان المسلمین دانست.
دکتر عصام العماد که یمنی‌الاصل و 39 ساله است و تحصیلات خود را در دانشگاه‌های عربستان گذرانده و روزی خود در زمره پیروان وهابیت بوده و امروز به عنوان یک شیعه‌شناس در ایران به تدریس و تالیف مشغول است، در گفت‌وگویی تفصیلی با خبرنگار فقه و حقوق خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) اظهار داشت: صدور فتوای تکفیری 38 نفر از علمای وهابی عربستان چیز غریب و جدیدی نیست؛ چرا که وقتی ما به تاریخ وهابیت از بدو تأسیس آن نگاه می‌کنیم، مشاهده می‌کنیم که وهابیت در بستر تکفیر به وجود آمده و بر طبق آن رشد و حرکت کرده است.
وی گفت: گمان نمی‌کنم هیچ مذهبی همانند وهابیت در فضای تکفیری تبلور یافته باشد و متاسفانه این‌گونه تندروی آنان ناشی از جهل به معنی تکفیر و خصوصیات آن است.
العماد اظهار داشت: بنده از آن زمان که به ایران آمدم مشغول تالیف کتب و نقد روش وهابیت شدم که یک نمونه از مناظراتم با یکی از مفتی‌های کویت صورت گرفت و آن در مجموعه کتاب «الزلزال» چاپ شده است که به فارسی نیز ترجمه شده است.
مؤسس فرقه وهابیت اطلاع کاملی از علوم اسلامی چون منطق و اصول و لغت نداشته است
وی ادامه داد: شیخ محمد عبدالوهاب مؤسس مذهب وهابیت است و فردی است که در خانواده‌ی علمی رشد و در نزد پدر و برادر خود تحصیل کرده است ولیکن متاسفانه انحرافات بزرگ فکری داشته است.
معتقدم شیخ عبدالوهاب با دو مشکل بسیار بزرگ دست و پنجه نرم می‌کرد که البته این دو مشکل را از مطالعات مکرر کتاب‌های وی، کشف کرده‌ام. مشکل اول وی کمبود علم بوده است. او اطلاع کاملی از علوم اسلامی چون منطق و اصول و لغت و... نداشته است.
وی گفت: شیخ محمد عبدالوهاب هرگز نتوانسته است تحصیلی کامل و جامع از علوم، در یک دانشگاه معتبر داشته باشد و هرگز نتوانسته به شکلی ملازم نزد شخصیتی علمی تلمذ کند.
عصام العماد افزود: متأسفانه شیخ محمدعبدالوهاب قبل از اینکه تحصیلات خود را به‌طور کامل تکمیل کند، عهده‌دار امر تبلیغ دین شد؛ این در حالی بود که وی دارای روحیه تندرویی بود.
مشکل اساسی و بزرگ موسس وهابیت انحراف سلوکی نبوده بلکه مشکل فکری بوده است
وی مشکل دوم شیخ محمد عبدالوهاب را انحراف فکری و عقیدتی برشمرد و عنوان کرد: مشکل اساسی و بزرگ وی، مشکل فکری بوده است که نمونه چنین مسأله‌ای درمیان خوارج در زمان امام علی علیه‌السلام وجود داشته است.
عبدالوهاب علاوه بر شیعه، اهل تسنن معتدل را نیز مورد هجمه قرار داد
وی اضافه کرد: از بدو ظهور شیخ محمد عبدالوهاب ما شاهد افکار خطرناکی از وی بودیم که متأسفانه وی فقط بر ضد شیعه عمل نکرد بلکه تمام اهل تسنن مخلص و معتدل را نیز مورد هجمه فتوایی خود قرار داد.
عصام العماد گفت: شیخ محمد عبدالوهاب معنای حقیقی و ضوابط اصلی تکفیر را پی نبرده بود؛ بنابراین جمع کثیری از مسلمانان شیعه و سنی را داخل در دایره شرک و تکفیر نمود و این همان خطر بزرگ است. وی هرکس که تابع افکارش نبود را ضد توحید می‌انگاشت.
وی ادامه داد: این شخصیت با فکر شخصی خود قواعدی را در زمینه توحید تدوین کرده بود و هر کسی را با این چهارچوب مخالفت یا نقد می‌کرد، کافر می‌شمرد و بر این اساس مشاهده می‌کنیم بزرگان علمی عالم اسلام را رد کرده است؛ مثلا کتاب توحید زمخشری، تفسیر آیات توحید امام فخر رازی و امام ابوحامد غزالی، طبرسی و عسقلانی، ثعلبی و حتی طبری که از علمای بزرگ اهل سنت است، در نظر شیخ محمد عبدالوهاب مصداق کتب مضله است و نویسنده آن کتاب، کافر است.
این محقق تاریخ اسلام خاطر نشان کرد: شیخ محمد عبدالوهاب یک نوع حساسیتی در مساله توحید داشت و درصدد بود با فکر خودش این مساله را حل کند غافل از اینکه کمیتش در این زمینه لنگ بود و او با کارش نه فقط مشکل در عربستان، بلکه در تمام جوامع اسلامی از اندلس تا ایران و پاکستان و در میان تمام فرق اعم از اشعری،معتزله، سلفیه و شیعه و... ایجاد کرد. وی باعث شد جنبش‌های بزرگ اسلامی به چند دستگی مبدل شوند و از حرکت باز ایستند.
موسس وهابیت می‌خواست توحید ساختگی خویش را بر دیگران تحمیل کند
عصام العماد تاکید کرد: بنده در صدد این نیستم که نیت شیخ محمدعبدالوهاب را در این کار بیابم؛ چرا که نیت، امری درونی و فقط خداوند متعال از آن مطلع است. آنچه برای من مسلم است، این است که شیخ با عملکردش می‌خواست توحید ساختگی خویش را بر دیگران تحمیل کند، بدون اینکه درک جامعی از آن داشته باشد. او به قدری تعصب داشت که در نامه‌های خویش به دیگران، آنان را مشرک خطاب می‌کرد و می‌گفت (من محمد عبدالوهاب الی المشرکین). وی معتقد بود جان و مال و زنان مخالفش برای طرفدارانش مباح است.
وی ادامه داد: حتی شیخ سلیمان عبدالوهاب برادر شیخ محمد عبدالوهاب نیز به مقابله با او پرداخت و روزی به او گفته بود«تو هرگز کتاب‌هایی را که خوانده‌ای به درستی درک نکرده‌ای».
وی تاکید کرد: بسیاری از مسایلی را که شیخ محمدعبدالوهاب متعرض آن شده است، به قدری تند است که بسیاری معتقدند «ابن تیمیه» که او هم یکی از شخصیت‌های افراطی در تاریخ بوده است، از وی معتدل‌تر بوده است؛ چرا که در باب بدعت، کثیری از امور هستند که شیخ محمد عبدالوهاب آن را داخل در شرک دانسته، ولی «ابن تیمیه» چنین نکرده است.
دکتر عصام العماد، فتوای تکفیری 38 تن از علمای وهابی را متأثر از فتاوای شیخ محمد عبدالوهاب عنوان و اضافه کرد: تا زمانی که راه حلی برای این معضل نیابیم، مشکل جهان اسلام حل نخواهد شد.
بزرگ‌ترین مشکل دنیای اسلام حرکت وهابیت است
وی گفت: شیخ محمدسعید رمضان لوطی که از فقهای بزرگ است، گفته بود «حدود 200 متفکر اسلامی از سراسر جهان اجتماعی تشکیل دادیم تا مشکلات جهان اسلام را بیابیم و حل کنیم. پس از بحث به این نتیجه رسیدیم که بزرگ‌ترین مشکل که دنیای اسلام با آن دست و پنجه نرم می‌کند حرکت وهابیت است.» اینان مشکلاتی در تمام دنیا اعم از آمریکا و فرانسه، آلمان و چین و تمام جاهایی که در آن نفوذ کرده‌اند، ایجاد نموده‌اند.
دکتر العماد از قول دکتر علامه یوسف قرضاوی نقل کرد: در دنیای اسلام کسی اعم از مرده و زنده وجود ندارد مگر اینکه وهابیت کتابی در لعن آن نوشته است چه شیعه باشد چه سنی، چه زیدی و چه...
وی خاطر نشان کرد: به عنوان مثال یک وهابی کتابی در رد سید جمال‌الدین اسدآبادی به نام «تحذیر الامم من کلب العجم = برحذر داشتن امت از ...فارسی» نوشته است. یک وهابی دیگر کتابی در رد صاحب «تفسیر المنار» به نام «صواعق من النار علی صاحب المنار: هجوم شعله‌های آتش بر سر صاحب کتاب المنار» نوشته است. دیگری کتابی به نام «الکلب العالی یوسف القرضاوی: ... بزرگ یوسف قرضاوی» نوشته است.
تمام نوشته‌های آنان فقط و فقط علیه مسلمانان است
عصام گفت: بنده قبل از شیعه شدنم نزد فردی به نام «المدخلی» درس می‌خواندم که نزد این شیخ قریب 100 کتاب در لعن و رد بزرگان اسلام اعم از «سید محمد قطب»، «شیخ محمد غزالی»، «آیت‌الله خویی»، «شیخ محمد عبده» و ... وجود داشت. این در حالی است که ما در میان کتب وهابیون کتابی در رد مارکسیست، بودائیسم، بهائیت و تفکرات اسراییلی و آمریکایی نمی‌بینیم. تمام نوشته‌های آنان فقط و فقط علیه مسلمانان است.
فتوای وهابیون ناشی از تاثیرات عناصر اسراییلی در میان آنان است
این، فتوایی است که از قصر سعودی صادر شده است
فتوای وهابیون در راستای متوقف کردن حرکت حزب‌الله لبنان و اخوان المسلمین است
وی تاکید کرد: فتوای وهابیون ناشی از تاثیرات عناصر اسراییلی در میان آنان است و باید توجه داشت که این فتوایی است که از قصر سعودی صادر شده است زیرا تمام علماء و مفتی‌های عربستان کارگزار حکومت هستند. این فتوا در جهت منافع اسراییل و برای متوقف کردن حرکت حزب‌الله لبنان و حماس و اخوان المسلمین و... صادر شده است.
عصام العماد، ظهور وهابیون معقول در عربستان را از پدیده‌های مبارک یاد کرد و به خبرنگار فقه و حقوق ایسنا گفت: شیخ سلیمان العوده، سردمدار وهابیون معقول از جمله کسانی است که شجاعت نقد شیخ محمد عبدالوهاب را یافت و او را به خطا منتسب کرد.
وی، دلیل تحقق چنین امری را دارای ریشه‌ی تاریخی عنوان کرد و گفت: پس از آنکه بین «ملک فیصل» و «جمال عبدالناصر» درگیری پیش آمد، «ملک فیصل» جهت انتقام‌گیری، جمعی از علمای اهل تسنن مصر از جمله «سید محمد قطب» و «شیخ محمد غزالی» را به عربستان دعوت کرد تا آنان را بر ضد «جمال عبدالناصر» به کار گیرد ولیکن وقتی آنان وارد عربستان شدند چون از تفکرات «سید جمال‌الدین اسدآبادی» و «شیخ محمد عبده» تاثیر پذیرفته بودند، تفکرات «شیخ محمد عبدالوهاب» را مورد انتقاد شدید قرار دادند.
عصام العماد گفت: وقتی اینان وارد عربستان شدند «شیخ ربیع مدخلی» و «بن‌باز» تعبیری کرده و گفته بودند ورود اینان به منزله‌ی بمبی است که موجب انفجار تفکر وهابی خواهد شد.
وی ادامه داد: «سید محمد قطب» پس از محکومیت به اقامت اجباری در عربستان مشغول تدریس شد و شاگردان معقولی چون «سلیمان العوده» را پرورش داد.
درشرایطی که امام علی علیه السلام وعمربن‌خطاب درعربستان نقد می‌شدند،کسی حق نقد عبدالوهاب را نداشت
عصام العماد گفت: من به یاد دارم زمانی در دانشگاه‌های عربستان نقد امام علی علیه‌السلام و حتی عمر بن خطاب به راحتی صورت می‌گرفت ولی هیچ‌کس حق نقد شیخ محمد عبدالوهاب را نداشت. در این ایام با ظهور بزرگانی شجاع چون «سید محمد قطب» و «شیخ محمد غزالی» این وضعیت افول یافت.
وقتی بزرگان وهابی نتوانستند با قدرت علمی«قطب»مقابله کنند،او را به شورش علیه ولی امر خودمتهم کردند
وی ادامه داد: وقتی بزرگان وهابی نتوانستند با قدرت علمی «سید محمد قطب» مقابله کنند، او را متهم کردند به این‌که علیه ولی امر خود شورش کرده است که او نیز در جواب گفته بود اگر ولی امری برای من باشد، او «جمال عبدالناصر» است.
حرکت وهابیت در جهت اهداف انگلیس، آمریکا و اسراییل است
نگاه فرقه وهابیت فقط در مورد قبور است و انفجار قبوری که در دنیا صورت می‌گیرد ناشی از این تفکر است
عصام العماد، حرکت وهابیت را در جهت اهداف انگلیس و آمریکا و اسرائیل برشمرد و گفت: این مذهب نگاهش فقط در مورد قبور است و به امور دیگر اهتمام ندارد و معتقدند زیارت قبور شرک است و انفجار قبوری که در دنیا صورت می‌گیرد ناشی از این تفکر است. این تا جایی بوده است که برخی از علماء گفته بودند، گویی شیخ محمد عبدالوهاب در مقبره متولد شده و بنابراین عقده‌ای درونی در این مورد دارد.
وهابیون چون درک درستی از معارف ندارند امور عرفی را داخل در مفهوم بدعت می‌دانند
وی، بنای قبور و اشکال مختلف مقبره را از جمله امور عرفی برشمرد و اضافه کرد: وهابیون چون درک درستی از معارف ندارند امور عرفی را داخل در مفهوم بدعت می‌دانند.
به اعتقاد عبدالوهاب، مشرکین مسلمان از مشرکین دوران پیامبر مانند ابولهب و ابوجهل بدتر و ملعون‌ترند
مدرس مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام گفت: محمد عبدالوهاب آن‌چنان در مورد مسلمانان تندرو بود که در کتاب خود نوشته است مشرکین مسلمان از مشرکین دوران پیامبر مانند ابولهب و ابوجهل بدتر و ملعون‌ترند.
مرض تکفیر امری است که باید نسبت به آن هوشیار بود
وی تصریح کرد: معتقدم هر جا تکفیری صورت گیرد پس از آن انفجاری در عالم رخ خواهد داد و مرض تکفیر امری است که باید نسبت به آن هوشیار بود.
این محقق و پژوهشگر تاریخ و حدیث تاکید کرد: باید مومنین کاملا مواظب و هوشیار باشند چرا که پشیمانی پس از تحقق مشکلات سودی نخواهد داشت.
وهابیون هرگز در انفجار حرمین عسگریین و کربلا و نجف متوقف نخواهند شد
عصام العماد ابراز عقیده کرد: وهابیون هرگز در انفجار حرمین عسگریین و کربلا و نجف متوقف نخواهند شد بلکه اگر فرصت یابند، حرم دیگر ائمه اطهار را نیز منفجر خواهند کرد.
علمای شیعه و سنی در مقابل صدور فتاوی تکفیری وهابیون بیانیه‌ای مشترک صادر کنند
وی پیشنهاد کرد: در مقابل صدور فتاوی تکفیری تمام بزرگان اهل سنت و شیعه در تمام نقاط عالم جمع شوند و بیانیه‌ای در محکومیت چنین اموری صادر کنند چرا که کوتاهی در این کار ضرر را متوجه همگان خواهد کرد. محکومیت مراجع دینی در قم و نجف در این زمینه کافی نیست.
از یک وهابی معتدل شنیدم که می‌گفت دولت ما ایران است
نباید با وهابیون عکس‌العملی مانند آنان داشت بلکه باید با جدال احسن آنان را مجاب کرد
عصام العماد اظهار داشت: الحمدالله امروز تمام مسلمانان از شیعه و سنی به جمهوری اسلامی ایران اطمینان دارند و خودم از یک وهابی معتدل شنیدم که می‌گفت دولت ما ایران است. نباید با وهابیون عکس‌العملی مانند آنان داشت بلکه باید با جدال احسن آنان را مجاب کرد.
در حوزه‌های علمیه ایران فتوایی بر تکفیر اهل سنت ندیده‌ام
وی تعصب شدید وهابیون را یکی از مشکلات بزرگ آنان عنوان کرد و ادامه داد: متاسفانه در تمام دانشگاه‌های عربستان کتاب‌های شیخ محمد عبدالوهاب جزو متون درسی است و از همان ابتدا افکار این شخصیت در وجود دانشجویان مستقر می‌شود لذا به یاد دارم که وقتی در دانشگاه «محمد سعود» درس می‌خواندم قریب هزار رساله دکترا در تکفیر شیعه وجود داشت. این در حالی است که در حوزه‌های علمیه ایرانی ما فتوایی بر تکفیر اهل سنت ندیده‌ام.
وهابیون به مقوله‌ای به نام «تقریب مذاهب» اصلا اعتقادی ندارند
عصام العماد در ادامه گفت‌وگو با خبرنگار فقه و حقوق خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) اظهار داشت: وهابیون به مقوله‌ای به نام «تقریب مذاهب» اصلا اعتقادی ندارند و «محمد کباری» که یک عالم بزرگ سعودی کتابی فقط در رد تقریب مذاهب نگاشته است و «ابن‌جویری» فتوی بر حرمت خوردن غذای شیعه داده است؛ بنابراین اصلاح آنان کار آسانی نیست.
مبنای فقهی وهابیون بسیار مصلحتی است
وی در عین حال خاطر نشان کرد: متاسفانه مبنای فقهی وهابیون بسیار مصلحتی است به گونه‌ای که اگر مصلحت خود را در ارتباط با شیعه ببینند صدها کتاب در اسلامیت شیعه می‌نویسند.
عصام العماد عنوان کرد: علمای عربستان وقتی دیده‌اند ایران به عنوان رهبر فکری دنیای اسلام شناخته شده است، درصدد هجمه‌ی ایران برآمده‌اند و آنان وقتی انفجارات در کشور خود را دیدند به جهت تحقق چنین انفجاراتی در ایران، با صدور فتواهای تکفیرانه افکار را به چنین سمتی هدایت می‌کنند.
ایران باید با جمع بین دیپلماسی و دین هوشیارانه در جهت خنثی کردن تحریکات وهابیون برآید
وی گفت: جمهوری اسلامی که آراسته به سیاست علوی است باید با جمع بین دیپلماسی و دین هوشیارانه در جهت خنثی کردن تحریکات آنان برآید.
شیعه شدنم هدیه‌ی آسمانی بود
دکتر عصام العماد، شیعه شدنش را هدیه‌ی آسمانی برشمرد و گفت: من در نزد «بن‌باز» در عربستان مشغول تحصیل بودم و با خود در این اندیشه بودم که پس از قرن‌ها ارادات خالصانه نسبت به امام علی و امام حسین علیه السلام و دیگر امامان بزرگوار، همچنان در قلوب عده‌ای موج می‌زند و کهنه نشده است و از طرف دیگر نقدهای شدید نسبت به امام علی علیه السلام و امام حسین علیه السلام را در مجالس علمی عربستان مشاهده می‌کردم و می‌دیدم ظلم‌های یزد و معاویه توجیه می‌شود ولی به راحتی امامان شیعه نقد می‌شوند.
مشاهده می‌کردم در عربستان کتاب‌هایی در دفاع از یزید و... نوشته شده و هیچ‌گونه انتقادی بر آنان وارد نکرده‌اند
وی ادامه داد: بنده مجالسی را مشاهده می‌کردم که به راحتی امام علی علیه السلام را نقد می‌کنند ولی وقتی فضایل امام -که حتی در خود کتاب‌هایشان نیز هست- می‌شنوند، قدرت تحمل ندارند. مشاهده می‌کردم کتاب‌های متنوعی در دفاع از یزید و عمروعاص و... نوشته شده است و هیچ‌گونه انتقادی بر آنان وارد نکرده‌اند.
وی ادامه داد: این‌گونه جریانات باعث شد بر نفسم عتاب کنم و خود را به مطالعه در سیره‌ی اهل بیت علیهم السلام وادار کردم.
مدرس مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام به ایسنا گفت: در شبی از شب‌های ماه رمضان پس از نماز تراویح در مجلسی حاضر شدم که امام علی علیه السلام را در قفس اتهام گذاشته بودند و به تمام عملکرد او بدون دلیل اعتراض می‌کردند و او را خلیفه‌ای عنوان می‌کردند که اگر زودتر کشته می‌شد، آمریکای امروز مسلمان می‌گشت. دیدم آنان امام حسین علیه السلام را سبب‌ساز فتنه بزرگ اجتماعی می‌نامیدند که پس از این جلسه به شدت به مطالعه و تحقیق در زندگی اهل بیت علیهم السلام روی آوردم.
پس از مطالعات تخصصی، دریافتم که تمام کارهای امام علی علیه السلام بر طبق عقل و منطق بود
به این نتیجه رسیدم که سخنان وهابیون تماما توجیهات رکیکه و فاقد منطق است
وی اذعان کرد: پس از مطالعاتم که به طور تخصصی انجام دادم، یافتم که اتفاقا تمام کارهای امام علی علیه السلام بر طبق عقل و منطق بود و به این نتیجه رسیدم که سخنان وهابیون تماما توجیهات رکیکه و فاقد منطق است. مثلا آنان احادیث فضایل امام علی علیه‌السلام را بی‌اهمیت می‌خواندند ولی نفرین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مورد معاویه (خداوند هیچ وقت شکمت را سیر نکند) را از جمله فضایل معاویه می‌دانستند و توجیه می‌کردند مقصود از این حدیث این است که معاویه هیچگاه سیر نشود و بخورد و سلامت پیدا کند.
عصام العماد افزود: شیعه شدن من نه فقط به اراده خودم بلکه با کرامت الهی و عنایت آسمانی تحقق پذیرفت و خداوند را با تمام وجود بر این نعمت عظمی شاکرم و از او می‌خواهم مرا به معارف بیشتری هدایت کند.
به دلیل شیعه شدنم هم‌اکنون مورد تکفیر وهابیون هستم


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
گفت و گو با عصام العماد (وهابی که شیعه شد)، وهابیشیعه شده، اهل سنت شیعه شده
متن نامه عمر بن خطاب به معاویه

متن نامه عمر بن خطاب به معاویه

« بسم الله الرحمن الرحیم؛آن کسی که مارا باشمشیر وادار کرد که به او اعتراف نمائیم،اقرار کردیم درحالی که سینه ها از خشم و غضب خروشان،وجانها آشفته و مشوّش،و نیت ها و دیدگان در شک و تردید بود،بدان جهت از او اطاعت کردیم که شمشیر قوم و قبیلة یَمَنی خود رااز سر ما بردارد و آن کسانی از قریش که دست از دین آباء و اجدادی خود برداشته بودند مزاحم ما نشوند.به بت«هبل»ودیگربتان و«لات»و«عزّی»قسم که عمر از آنروز که آنها را پرستیده هرگز دست از آنها برنداشته،پروردگار کعبه را نپرستیده و گفتاری از محمد را تصدیق ننموده است مگربه جهت حیله و بدست آوردن فرصت مناسب و ضربه زدن به او،او سحر و جادوی بزرگی برای ما آورد که به سحر های بنی اسرائیل با موسی و هارون و داوود و سلیمان و پسرمادرش،عیسی،افزود و سسحر و جادوی همة آنان را او یک تنه آورد و برآنان این نکته را افزود که اگر او را باور داشته باشند، باید این نکته را بپذیرند که او سالار و آقای ساحران است.

ادامه نامه عمر به معاویه پسر ابوسفیان


  علامه بزرگوارمجلسی(ره)در بحارالانوارمجلد30 صفحه287 رقم151 باسند مذکور ازابوحسین محمدبن هارون بن موسی التلعکبری ازپدرش ازابوعلی محمد بن همام ازجعفربن محمد بن مالک الفزاری از عبد الحمن بن سنان صیرفی از جعفربن علی حوار ازحسن بن مسکان از مفضل بن عمر جعفی ازجابر جعفی از سعید بن مسیب


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
متن نامه عمر بن خطاب به معاویه، نامه عمر، معاویه
بدعت در قرائت نماز

بدعت در قرائت نماز

از جمله کارهای که عمر کرد بدعت گذاری در نماز بود چون همه می دانیم کسی که نمازش مشگل داشته باشد خیلی از اعمالش هم به مشگل برمی خورد و زودتر حرف ناحق وباطل را قبول می کند برای همین جناب خلیفه از جمله بدعـتهای که قرار داد بدعت در نمــاز بود که مادر مـتن پایین اشاره می کنیم

ملک العلماء در بدایع الصنایع می گوید: عمر قرائت حمد و سوره را در یکی از دو رکعت اول نماز مغرب ترک کرد. و قضای آن را در رکعت آخر بلند قرائت کرد. و همچنین عثمان در یکی از دو رکعت اول از نماز عشاء قرائت حمد و سوره را ترک کرد و قضای آن را در رکعت آخر بلند قرائت کرد !
و در جای دیگر می نویسد: عثمان قرائت سوره را در هر دو رکعت اول نماز عشاء ترک کرد. و قضای آن را در رکعت سوم و چهارم نماز عشاء بلند قرائت کرد!(1)

این شیوه نماز خواندن مورد قبول هیچ یک از مذاهب نمی باشد و به طور قطع نوعی بدعت در نماز می باشد. در رابطه با روش صحیح نماز خواندن درکتب شیعه و سنی روایات فراونی وجود دارد. در اینجا به یک روایت از کتب اهل سنت اکتفا می کنیم:عباده پسر صامت نقل کرده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمودند: هر کس سوره حمد و بیشتر از آن را نخواند نمازش درست نیست.(2)

اسناد:

(1) بدایع الصنایع ملک العلماء 1/111 و 172، الغدیر ج 8 / 173
(2) صحیح بخاری 1/302، صحیح مسلم 1/155، صحیح ابوداود 1/131، سنن ترمذی 1/34و 41، سنن بیهقی 2/38 و 61، سنن نسائی 2/137، سنن دارمی 1/283، سنن ابن ماجه 1/276، مسند احمد 5/314، کتاب الام 1/93، المحلی ابن حزم 3/236، المصابیح بغوی 1/57، المدونة الکبری 1/70 و ...


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
عمربن خطاب، بدعت در قرائت نماز، بدعت های عمر، نماز اهل سنت، نماز عمر
توصیف عمربن خطاب از زبان ابوبکر

توصیف عمربن خطاب از زبان ابوبکر
در تاریخ طبری نقل از ابابکر آمده که : «واقعیت آن است که من شیطانى دارم که گمراهم مى کند.»(1)

عقل نمى پذیرد که منظور ابابکر، شیطان جنّى بوده باشد بلکه انسانى را در نظر داشته است; حالا آن انسان کیست؟
منظور ابابکر، عمر بن الخطاب بوده است

خطیب بغدادى از عبدالله بن ابى الحجاج روایت کرده است: عبدالوارث براى ما حدیث کرد و گفت: من در مکه بودم و ابو حنیفه نیز در آن جا حضور داشت و چند نفر نزدش بودند که مردى چیزى پرسید و وى جوابش را گفت; آن مرد گفت: از عمر بن الخطاب چه روایتى است؟ ابو حنیفه گفت: آن، گفتار شیطان است(2).

[1] تاریخ الطبرى، ج 2، ص 460; الامامة و السیاسه، چاپ مصر، ج 1، ص 16; تاریخ السیوطى، ص 71.

[2] تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج 13، ص 388.

 


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
توصیف عمربن خطاب از زبان ابوبکر
نماز تراویج

نماز تراویج

یکی از ماجراهای جالبی که میزان پایبندی به سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را در مکتب خلافت سقیفه آشکار می سازد، داستان نماز تراویح است. این نماز اکنون در میان جماعت عمری  در ماه رمضان برپا داشته می شود. ریشه یابی این نماز ما را به زمان رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نمی رساند، حتی پس از ایشان در زمان خلیفه ی اول نیز خبری از این نماز نبوده است. برای اطلاع از این که چنین نمازی از چه زمانی آغاز شده است،

به نقل معتبرترین کتب اهل سنت توجه فرمایید:

شبی از شب های ماه رمضان، عمر بن خطاب خلیفه دوم اهل سنت، وارد مسجد شد و مردم را دید که هر یک به تنهایی مشغول نمازهستند، در این هنگام گفت: اگر این مردم را جمع کنم تا با یک نفر نماز بخوانند ( نماز جماعت ) بهتر است، پس تصمیم گرفت این کار را انجام دهد و ابی بن کعب را بر امامت گمارد و مردم را بر اقتدا به وی فرمان داد. شبی دیگر به مسجد آمد و مردم را دید که با جماعت نماز می گزارند، آنگاه گفت: بدعت خوبی ایجاد کردم (اسناد:
1)مسند الطیالسی  ج 1   ص 13 ش 70
2)مسند أحمد بن حنبل  ج 1   ص 32 ش 217 و همچنین  مصنف عبد الرزاق  ج 1 ص 398 ).

با ورود به ماه مبارک رمضان جنب و جوشی در بین اهل خلاف مشاهده میشود. جنب و جوشی که خلاف سنت است و نوعی جانبداری از بدعتی است که عمر بر خلاف سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله پابرجا نموده است.نماز مستحبی که آن را به صورت جماعت میخوانند و در تعداد رکعات آن اختلاف فاحشی بین اهل سنت وجود دارد
جهت اطلاع از این بدعت به روایت زیر توجه کنید تا آغازی باشد برای شناخت این بدعت.
وقتی امیر مومنان به کوفه آمدند به حسن بن علی دستور دادند که در بین مردم ندا دهد که در ماه رمضان در مسجد ، نماز (تراویح) جماعت نخوانند ؛ پس حضرت در بین مردم همان را که امیر مومنان فرموده بودند اعلام کردند ؛ وقتی مردم کلام امام حسن علیه السلام را شنیدند ، فریاد زدند که "وای عمر وای عمر"( زیرا نماز تراویح از بدعت های عمر بود) وقتی امام حسن علیه السلام به نزد امیر مومنان باز گشتند به ایشان فرمودند : این چه صدایی است ؟ پاسخ فرمود : ای امیر المومنین ، مردم فریاد می زنند وای عمر وای عمر ؛
امیر مومنان فرمودند به ایشان بگو نماز بخوانید !!! (شما عمر را بیشتر از سنت رسول خدا قبول دارید و سنت را نمی خواهید)


وسائل الشیعة (الإسلامیة) مرحوم حر عاملی
ج 5 ص 192 روایت شماره 2


اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
نماز تراویج، بدعت عمر، بدعت های عمر بن خطاب
مدارک و اسناد شهـــادت حضرت فاطمه زهـــرا سلام الله علیها

مدارک و اسناد شهـــادت حضرت
  فاطمه زهـــرا سلام الله علیها
همه  می دانیم درروایات زیادی چه ازسنی وشیعه پیامبر چقدر از قدر منزله حضرت زهرا سلام الله برای مردم فرمودند این حدیث به عنواین مختلف شیعه سنی قبول دارند فاطمه پاره تن من است ... هرکس اورا آزاردهد مرا آزورده وهرکس من را آزار دهد خدا آزار داده و . . .
  حالا باخواندن مطالب زیر خودتان قضاوت کنید

 ابن قتیبه
* ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیب دینوری (معروف به ابن قُتَیبَة) در گذشتهی سال 276 هجری، در کتاب خود بنام "الامامة والسیاسة"جلد اول صفحهی 12، چاپ سوم، 2جلد در یک مجلّد، تحت عنوان"کیفَ کانَت بیعة علی أبی طالب کرَّمَ الله وجهه" (علی کرم الله وجهه چگونه بیعت کرد) با ذکر سند از عبدالله بن عبدالرحمن انصاری روایت کرده که گفت:
"همانا روزی ابوبکر از عدهای که از بیعت با او سرپیچی کرده و نزد علی علیه السلام جمع شده بودند، سراغ گرفت. پس عمر را به دنبال آنها -که در خانهی علی جمع شده بودند- فرستاد، پس آنها از خارج شدنِ از خانه خودداری نمودند، در این هنگام عمر دستور داد که "هیزم حاضر کنید" و خطاب به اهل خانه گفت:
«قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست باید خارج شوید و الا خانه را با اهلش به آتش میکشم»
شخصی به عمر گفت: ای ابا حفض، آیا میدانی در این خانه فاطمه است؟!
عمر گفت: اگر چه فاطمه در خانه باشد!
* باز در همان کتاب جلد 1 صفحهی 13 با ذکر سند میگوید:
...پس از چندی که گذشت عمر به ابوبکر گفت بیا تا نزد فاطمه علیها السلام برویم، چرا که ما او را به غضب درآوردهایم.
پس به اتفاق یکدیگر نزد فاطمه علیها السلام رفته واز او اجازهی ورود گرفتند، لکن فاطمه علیها السلام به آنها اجازهی ورود نداد، ناچار نزد علی علیه السلام آمده و با او سخن گفتند، تا آنکه آنها را بر فاطمه علیها السلام وارد کرد.
پس همین که آن دو نزد فاطمه علیها السلام نشستند، فاطمه علیها السلام صورت خود را به دیوار برگرداند. در این هنگام آن دو به فاطمه علیها السلام سلام کردند، لکن او جواب سلام آنها را نداد، لذا ابوبکرشروع به سخن کرده و گفت:
ای حبیبهی رسول خدا آیا ما در مورد ارث پیامبر و همچنین در مورد شوهرت تو را به غضب در آوردیم؟
فاطمه علیها السلام گفت:
چه میشود تورا، که اهل و خانوادهات از تو ارث ببرند، لکن ما از محمد صلی الله علیه وآله ارث نبریم! سپس فاطمه گفت: آیا اگر حدیثی از پیامبر را به یاد شما بیاورم قبول میکنید، و به آن اعتقاد پیدا میکنید؟
عمر و ابوبکر گفتند:آری.
پس فاطمه گفت: شما را به خدا قسم آیا از پیامبر نشنیدید که میگفت:
«رضایت فاطمه، رضایت من و غضب فاطمه، غضب من است. پس هر کس فاطمه دختر مرا دوست داشته باشد، همانا مرا دوست داشته و هر کس فاطمه را راضی کند مرا راضی کرده است و هر کس فاطمه را به غضب آورد، همانا مرا به غضب آورده است».
عمر و ابوبکر گفتند: آری از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدیم.
فاطمه علیها السلام گفت: ........................
پس همانا من، خداوند و ملائکه را شاهد میگیرم که شما دو نفر مرا به سخط و غضب درآوردید و مرا راضی نکردید، و هرگاه پیامبر را ملاقات کنم از شما دو نفر به او شکایت خواهم کرد.
در این هنگام، ابوبکر شروع به گریه کرد در حالی که فاطمه علیها السلام میگفت:
بخدا قسم تو را (ابوبکر) در هر نمازی که بخوانم نفرین خواهم کرد.

* ابن شهر آشوب سروی (درگذشتهی سال 588هجری) در کتاب المناقب خود جلد سوم صفحهی 132 از کتاب المعارف ابن قتیبه دینوری در بیان ذکر اولاد فاطمه سلام الله علیها چنین نقل می کند؛ فرزندان فاطمه عبارتند از:
حسن ،حسین، زینب ام کلثوم و محسن که همانا از ضربهی قنفذ کشته شد.
لازم به تذکر است که در چاپهای امروزی کتاب المعارف ابن قتیبه چنین آمده است:
پس علی دارای چند فرزند شد به نامهای حسن، حسین، ام کلثوم و زینب کبری؛ که مادرشان فاطمه دختر رسول خدا بود، لکن محسن ابن علی در سن کودکی به هلاکت رسید!

شهرستانی
* أبیالفتح محمد بن عبدالکریم بن أبیبکر احمد شهرستانی (در گذشتهی سال548 هجری) در کتاب خود بنام «الملل و النحل» چاپ بیروت 1402 هجری جلد اول صفحهی 57 میگوید:
«همانا عمر چنان ضربهای به شکم فاطمه علیها السلام در روز بیعت زد که فاطمه علیها السلام جنین خود را از شکم انداخت».

ذهبی
* ذهبی مورخ مشهور (در گذشتهی سال 748هجری) در کتاب خود بنام «لسان المیزان»جلد اول صفحهی268- شمارهی 824 تحت عنوان «احمد» با ذکر سند میگوید:

«محمدبن احمد حماد کوفی» (از حافظین حدیث اهل سنت) گفته است:
«بدون شک عمر چنان لگدی به فاطمه علیهاالسلام زد که محسن از او سقط شد».

عمر رضا کحاله
* عمر رضا کحاله از علمای معاصر اهل سنت، در کتاب خود بنام «اعلام النساء» چاپ پنجم بیروت سال 1404- قسمت حرف«فاء» فاطمة بنت محمد صلی الله علیه وآله با ذکر سند میگوید:
تا آنکه ابو بکر از عدهای که از بیعت با او سر باز زده و تخلف کرده بودند و نزد علی بن ابی طالب علیه السلام جمع شده بودند- مانند عباس و زبیر و سعد بن عبادة- سراغ گرفت، و آنها در خانهی فاطمه علیهاالسلام از بیعت با ابوبکر باز نشسته بودند. پس ابوبکر، عمر بن الخطاب را بسوی آنان فرستاد.
عمر روانهی منزل فاطمه علیهاالسلام شده و فریاد کشید و آنان را به خارج از خانه جهت بیعت فراخواند. آنان از بیرون آمدن خودداری کردند، در این هنگام عمر هیزم طلبیده و گفت:
قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست یا از خانه خارج میشوید و یا آنکه خانه را با اهلش به آتش میکشم.
شخصی به عمر گفت: ای ابا حفض (کنیهی عمر)، در این خانه فاطمه علیها السلام است!
عمر گفت: اگر چه فاطمه در این خانه باشد، آن را به آتش میکشم!

یعقوبی
* یعقوبی در تاریخ خود جلد دوم صفحهی 137 چاپ بیروت تحت عنوان"ایّام ابی بکر" (دوران حکومتی ابوبکر) نقل میکند:
زمانی که ابوبکر مریض شد، یعنی در همان مرضی که مرد، عبدالرحمن بن عوف به عیادت او رفته و از او پرسید: ای خلیفهی پیامبرحالت چگونه است؟
ابوبکر گفت: همانا من بر هیچ چیز تأسف نمیخورم مگر بر سه چیز که انجام دادم و ای کاش انجام نداده بودم...اما آن سه چیز که انجام دادم و ای کاش انجام نداده بودم: .
ای کاش قلادهی خلافت را به گردن نینداخته بودم...
ای کاش خانهی فاطمه را تفتیش نکرده و مورد هجوم آن عده قرار نداده بودم، اگر چه با من اعلان جنگ میکردند.

بلاذری
* احمدبن یحیی معروف به «بلاذری» در گذشتهی سال 279 هجری در کتاب خود بنام «انساب الاشراف» چاپ مصر جلد اول صفحهی 586 تحت عنوان «امر السقیفة» (گزارشی از سقیفه) حدیث شمارهی 1184 میگوید:
ابوبکر برای بیعت گرفتن از علی علیه السلام ، به دنبال وی فرستاد، پس علی علیه السلام بیعت نکرد. در این هنگام عمر با شعلهای آتش روانهی خانهی علی علیه السلام شد. فاطمه علیها السلام در پشت درب با او مواجه شده و گفت:
ای پسر خطاب آیا تو را در حال آتش زدن خانه ام میبینم؟
عمر گفت :
آری! و آن چنان به این عمل مُصر و محکم هستم، چنانکه پدرت بر دینی که آورده بود محکم بود.
* بلاذری در همان کتاب، صفحهی587، حدیث شمارهی 1188 از ابن عباس روایت میکند: زمانی که علی از بیعت خودداری نمود و در خانه کنارهگیری کرده بود، ابوبکر عمر را به سوی علی فرستاد و به وی دستور داد علی را با بدترین صورت نزد من حاضر کن!
پس چون عمر نزد علی آمد، بین آن دو سخنانی رد و بدل شد. علی گفت:
ای عمر بدوش که نیمی از آن مال توست، به خدا قسم آنچه امروز تو را چنین بر امارت و حکومت ابوبکر حریص کرده چیزی نیست جز آنکه فردا حکومت را به تو بسپارد!

ابن ابی الحدید
* ابن ابی الحدید معتزلی در شرح خود جلد بیستم صفحهی 16و17 تحت عنوان "ایراد کلام أبی المعالی الجوینی فی أمر الصحابه و الرد علیه" (نقل اعتراضات أبی المعالی جوینی در امور صحابه و رد برآن) میگوید:
اگر گفته شود که خانه فاطمه مورد هجوم واقع شد، و صیانتش شکسته شد بخاطر حفظ نظام اسلام و بخاطر جلوگیری از تفرقه مسلمانان، چرا که مسلمانان آن زمان از دین بر میگشتند و دست از اطاعت بر میداشتند، در جواب گفته میشود که:
همین کلام و جواب را بدهید آنجا که در جنگ جمل هودج عایشه مورد هتک واقع شد (چرا که عایشه بر علیه خلیفه رسمی مسلملنان قیام کرده) و هودج او مورد حمله قرار گرفت تا آنکه ریسمان اطاعت پاره نشود و اجتماع مسلمین از هم نپاشد و خون مسلمانان به هدر نرود.
پس وقتی که جائز باشد حمله به خانه فاطمه بخاطر امری که هنوز واقع نشده بود، بدون شک جائز است حمله به هودج عایشه به خاطر امری که واقع شده بود.

ابن عبد ربّه
*شهاب الدین احمد معروف به ابن عبد ربه اندلسی در کتاب "العقد الفرید" جلد 4 صفحه 260 چنین مینویسد:
علی و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند تا اینکه ابوبکر، عمر را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند، و به او گفت اگر بیرون نیامدند با آنان نبرد کن. عمر ابن خطاب با مقداری آتش به سوی خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را به آتش بکشد. در این هنگام فاطمه با او روبرو شد و گفت: ای فرزند خطاب آمدهای خانه ما را بسوزانی!
عمر گفت: بلی، مگر اینکه شما نیز آن کنید که امّت کردند(بیعت با ابوبکر).


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
مدارک و اسناد شهـــادت حضرت
فاطمه زهـــرا سلام الله علیها
ماجراى شیعه شدن مستبصر نیجریهاى


ماجراى شیعه‌شدن مستبصر نیجریه‌اى
ابراهیم عبدالرزاق از کشور نیجریه، متولد استان کسنا و در شهرى به همین نام، ماجراى شیعه شدن خود و برخى از اعضاى خانواده‌اش را بیان مى‌کند.    
اجمالى از گفت‌و‌گوى تفصیلى این مستبصر نیجریه‌اى با نشریه آفاق
چگونه شیعه شدم
نیجریه تقریباً 158میلیون نفر جمعیت دارد که حدود 63در‌صد مسلمان و بقیه مسیحى مى‌باشند. یکى از همسایه‌هاى ما شیعه بود. او ما را راهنمایى کرد و دلایلى درباره حقانیت مذهب تشیع آورد. وقتى دلیل‌ها را شنیدم، به فکر فرو رفتم، ولى چون در مذهب مالکى قاعده‌اى داریم که مى‌گوید: شما باید درباره اتفاقات بعد از وفات پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلم ساکت باشى و بررسى نکنى! درباره تشیع تحقیق نکردم، تا ببینم درست است یا غلط، اما روز دوم بعد از صحبت بین من و ایشان، در خواب حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها و امام حسین علیه‌السلام را دیدم. حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها به من فرمودند: «من مى‌خواهم پیش اولیاى خدا بروم. ایشان با امام حسین علیه‌السلام به خانه آن همسایه ما که شیعه بود، رفتند و فرمودند: اهالى این خانه، اولیاى خدا هستند.»
وقتى بیدار شدم، به خودم گفتم: باید درباره مذهب تشیع، تحقیق کنم و ببینم درست است یا نه؟ تحقیق کردم و کتابى به نام «المراجعات» را خواندم. دلیل‌هاى خوبى براى حقانیت مذهب تشیع و حضرت على علیه‌السلام داشت. چند کتاب از دکتر تیجانى را هم خواندم و سرانجام مذهب تشیع را قبول کردم. در آن زمان تقریباً 16سال داشتم و الآن 23 سال دارم. همسرم به خاطر من شیعه شد. وى آن زمان نامزد من بود و از دیگران شنیده بود که من شیعه شده‌ام. از من پرسید: شما شیعه هستید و به صحابه فحش مى‌دهید و على علیه‌السلام را مثل پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلم و یا بهتر از ایشان مى‌دانید؟ گفتم: ما به هیچ کدام از صحابه فحش نمى‌دهیم و نمى‌گوییم على علیه‌السلام بهتر از پیامبراکرم صلى‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلم است؛ مى‌گوییم على علیه‌السلام، خلیفه پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلم است. این هم حرف ما نیست، حرف خداوند و پیامبر خدا صلى‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلم است. همسرم گفت: از کجا چنین مى‌گویى؟ من حدیث‌ها را برایش خواندم. حدیثى در تفاسیر هست به این شرح که وقتى خداوند به پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلم فرمود: «و انذر عشیرتک الاقربین»؛‌ اى پیامبر، نزدیکان خود را موعظه کن و از خدا بترسان، پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلم نزدیکان خود را جمع و دین اسلام را تبلیغ کرد و فرمود: «من یساعدنى حتى یکون وزیرى و ولیى و خلیفتى من بعدى؟» چه کسى مرا کمک مى‌کند تا وزیر، خلیفه و جانشین بعد از من باشد؟ هیچ کس دستش را بلند نکرد جز حضرت على علیه‌السلام که بلند شد و فرمود: «یا رسول‌اللّه انا اساعدک»؛ من به شما کمک مى‌کنم. پیامبراکرم صلى‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلم فرمود: «اى على، تو وزیر من هستى و وصى و خلیفه بعد از من هستى». کتاب تفسیر را آوردم و به او نشان دادم. یک حدیث دیگر هم از صحیح مسلم برایش خواندم؛ آن‌جا که حضرت پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلم به على علیه‌السلام فرمود: «على منى بمنزلة هارون من موسى الاّ انه لانبى بعدى». از او پرسیدم: چه رابطه‌اى بین هارون و موسى بود؟ گفت: هارون، وزیر موسى بود. گفتم: خود پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلم فرموده است: «جایگاه على براى من مثل هارون براى موسى است، با این تفاوت که هارون پیامبر بود، ولى بعد از من پیامبرى نمى‌آید». چند حدیث دیگر هم از منابع دیگر اهل سنت براى او آوردم و سرانجام او مذهب تشیع را قبول کرد.
چگونه به ایران آمدید؟
من در نیجریه به دانشگاه رفتم و علوم سیاسى خواندم، ولى تمام نکردم و سال آخر دانشگاه بودم که به ایران آمدم، چون دیدم در استان و شهر ما شیعیان نسبت به اهل تسنن خیلى کم هستند و از طرفى مبلغ شیعه هم نداریم؛ به همین دلیل، تصمیم گرفتم مذهب تشیع را گسترش دهم. تقریباً حدود 7 میلیون شیعه اثنى‌عشرى در نیجریه زندگى مى‌کنند که 5 هزار نفر از آن‌ها در شهر کسنا مى‌باشند و تقریباً همه شیعیان، مقلد رهبر معظم انقلاب اسلامى ایران هستند و بعد از انقلاب شیعه شده‌اند. در واقع، سابقه تشیع تقریباً از زمان شروع انقلاب ایران مى‌باشد. آن موقع کسانى شیعه شدند که تا مدتى نتوانستند اظهار کنند.
انقلاب اسلامى ایران و نیجریه
تأثیر انقلاب در نیجریه بسیار زیاد است؛ اهالى کشور من به برکت انقلاب اسلامى شیعه شدند و به خاطر انقلاب فهمیدند که مسلمان و مؤمن در کشور اسلامى مى‌تواند در مقابل استکبار حرفى براى گفتن داشته باشد و آن‌را بیان کند و الحمدلله مردم کشور من، به انقلاب علاقه‌مند هستند. اهل تسنن نیجریه نیز از انقلاب خوش‌شان مى‌آید، زیرا اسمش انقلاب اسلامى است و به نام اسلام حرف مى‌زند. امام خمینى قدس‌سره هم تا وقتى در قید حیات بودند، براى تقریب مذاهب تلاش زیادى انجام دادند و مقام معظم رهبرى نیز در حال حاضر براى اتحاد و تقریب بین مسلمانان خیلى تلاش مى‌کنند. مسیحیان کشور ما نیز انقلاب اسلامى ایران را دوست دارند، زیرا همه از ظلم بدشان مى‌آید و عدالت را دوست دارند و چون امام خمینى قدس‌سره با ظلم و استکبار جنگید، در برابر آن مقاومت کرد و عدالت را در ایران پابرجا کرد، مسیحیان هم ایشان را دوست دارند.
شایان ذکر است، اهل تسنن در نیجریه دو نوع هستند؛ مذهب مالکى و وهابى. وهابى‌ها با شیعیان مشکل دارند، ولى مالکى‌ها نه.
تصور از کشور ایران
وقتى انسان اسم یک شخص یا کشور را مى‌شنود، تصور خاصى دارد، ولى وقتى آن شخص یا کشور را مى‌بیند، متوجه مى‌شود آن تصور درست نبوده و واقعیت چیز دیگرى است. قبل از آن‌که به ایران بیایم، اصلاً تصور نمى‌کردم، این‌قدر عالم داشته باشد، ولى وقتى آمدم، متوجه شدم در میان همه کشورها، علماى ایران از همه بیشترند. درباره رهبرى هم مافوق تصورم را در این‌جا دیدم. خودم خواستم به ایران بیایم و نزدیکانى که شیعه بودند، اصرار داشتند، چون حس مى‌کردند من توان تبلیغ دارم و مى‌توانم به ایران آمده و مذهب تشیع را در نیجریه تبلیغ کنم؛ در واقع، خودم انتخاب کردم و آن‌ها هم تأیید نمودند.
در نیجریه فردى به نام شیخ‌ابراهیم بانى استاد حوزه است. براى تحصیل نزد ایشان رفتم. صبح در دانشگاه درس مى‌خواندم و عصر در حوزه علمیه به تحصیل مشغول بودم. ایشان مرا به قم معرفى کردند، و سر‌انجام به مدرسه «المهدى» آمدم و 7ماه طول کشید تا زبان فارسى را یاد گرفتم. امتحان دادم و به مدرسه امام خمینى قدس‌سره آمدم. الآن دو سال است که مشغول خواندن سطح کارشناسى رشته ادبیات عرب و معارف اسلامى هستم.
حضور تبلیغى
تابستان سال گذشته به تبلیغ رفتم؛ البته قبلاً هم تبلیغ مى‌کردم. رئیس دانشگاه شهرمان، دوست عموى بنده است. وقتى از ایران به شهرم برگشتم و به خانه ایشان رفتم یک انگشتر، سجاده، تسبیح و عطر به ایشان سوغاتى دادم، خوشش آمد، ولى گفت: شما چرا به جاى ایران، به کشورهاى دیگر نرفتید؟ ما ایران را کشورى مى‌دانیم که به بچه‌ها درس‌هاى انقلابى یاد مى‌دهد. گفتم: درسى که ایران به بچه‌ها مى‌دهد، درس همه جاى دنیاست و ربطى به سیاست ندارد. ایشان پرسید: مطمئنى؟ گفتم: بله مطمئنم.
درباره تشیع هم از من پرسید: شما به صحابه فحش مى‌دهید و على علیه‌السلام را پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلم مى‌دانید؟! من هم توضیح دادم که ما به هیچ کدام از صحابه فحش نمى‌دهیم، ولى آن‌چه خدا و پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم درباره على علیه‌السلام گفته‌اند را قبول کردیم. گفت: چه چیزهایى؟ تقریباً 30 حدیث برایش خواندم. مى‌خواست فکر کند. من هم کتاب‌هاى «ثم اهتدیت و لیکون مع الصادقین: اعرف الحق» «الشیعه هم السنه» را به ایشان دادم و گفتم: هم تفکر کن و هم این کتاب‌ها را مطالعه کن. تقریباً 10 روز بعد مرا به خانه خود دعوت کرد. او چند سؤال درباره ایران از من پرسید، که پاسخ دادم. درباره علما و تشیع نیز براى توضیح دادم. راجع به تقلید نیز سؤال کرد و من هم توضیح دادم و گفتم: نباید کسى براى کسى مرجع انتخاب کند، ولى اگر بخواهم مشورت دهم، مرجع تقلید خودم مقام معظم رهبرى حفظه‌اللّه‌تعالى است؛ او هم قبول کرد و شیعه و مقلد مقام‌معظم‌رهبرى شد.
آیا ایران تروریست است؟
یک هفته بعد ایشان زنگ زد و گفت: اگر وقت دارى، براى دانشجویان در سالن اجتماعات سخنرانى کن. من قبول کردم، چراکه در این صورت، دانشجویان با ما و روش ما آشنا ‌شده و مى‌فهمند ما دشمن آن‌ها نیستیم. هفته‌اى دو بار براى دانشجویان سخنرانى داشتم. در این سخنرانى‌ها، درباره تشیع و کشور ایران سؤالات بسیارى مى‌پرسیدند و من هم پاسخ مى‌دادم. یک نفر پرسید: تلویزیون‌هاى غرب مى‌گویند: ایران تروریست است و هر کس در ایران درس مى‌خواند، تروریست مى‌شود. یعنى شما هم تروریست هستید؟! من تبسمى کردم و گفتم: من یک سؤال از همه دانشجویان مى‌پرسم و آن هم این است که از وقتى امام خمینى قدس‌سره انقلاب کرد، آیا شما شنیده‌اید کشور ایران به کشور دیگرى حمله کند؟ یا به شخصى حمله کند؟ اگر نشنیده‌اید چرا چنین تصورى دارید؟ آمریکا که مى‌گوید ایران تروریست است، چه‌قدر به کشورهاى دیگر حمله کرده است؟ این نشان مى‌دهد آمریکا تروریست است، نه ایران. رژیم اسرائیل بیش از 100بار به مسلمانان حمله کرده است؛ چرا جهان نمى‌گوید اسرائیل تروریست است، چون به فلسطین، لبنان و سوریه حمله کرده است؟! این‌ها را که گفتم، قانع شدند. چند نفر پیش من آمدند و کتاب خواستند. الحمدلله نتیجه خیلى خوبى گرفتم. برخى از آن‌ها شیعه شدند و بعضى‌ها نیز توهماتى که درباره تشیع و کشور ایران داشتند، برطرف شد و رابطه خوبى با شیعیان دارند.
روزى یکى از فرماندهان پلیس شهر از من پرسید: آیا کشور ایران، تروریست است؟ گفتم: نه. گفت: پس شما آن‌جا چى یاد مى‌گیرید؟ درس‌خواندن که در همه‌جا هست؟ فکر مى‌کرد من چیزى را مخفى مى‌کنم. مى‌خواست با سؤالاتش بفهمد ما تروریست هستیم یا نه؟! ولى من صراحتاً گفتم: هیچ ارتباطى بین ما و تروریست‌ها نیست و ایران به هیچ کس درس واژگون‌کردن حکومت نمى‌دهد.
جالب است بدانید مادرم نیز شیعه شد. دو خواهر دارم که یکى شیعه شده و دیگرى نه! عمویم نیز شیعه است، ولى همسرش نه!
علاقه مردم نیجریه به تفسیر
مردم نیجریه به تفسیر قرآن خیلى علاقه دارند؛ به خصوص در ماه مبارک رمضان همه‌جا تفسیر گفته و خوانده مى‌شود. پیشنهادم این است تفسیر را گسترش دهیم. بحث‌هاى عقایدى نیز باید بیشتر شود. من وقتى به این‌جا آمدم، دیدم بحث‌هاى اعتقادى کم است؛ به همین دلیل نزد استاد دیگرى رفته و بعضى از دروس اعتقادى و فقهى را از ایشان مى‌آموزم.


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
ماجراى شیعه‌شدن مستبصر نیجریه‌اى
برخی از دانشمندان اهل سنت که شیعه شده اند

برخی دانشمندان سنی که شیعه شدند
تعدادى ازعلما و نخبه گان اهل سنت توانستند زنجیرهاى خود را شکسته واز موانع خفقان تـبـلـیـغـاتـى عـبور کنند وخود را به علوم ومعارف مذهب تشیع به عنوان مـذهبى با تاریخ ، معارف وفرهنگ خاص خود رسانند وبا مطالعه آن ابرهاى تیره گمراهى از آسمان حقیقت کنار رفته با مشاهده حقانیت تشیع به این مذهب گرویدند و فریاد حق سر داده وخود را پیرو و مبلغ مکتب اهل بیت (ع ) اعلام کنند.
ایـن جـریـان شـامـل هزاران روشنفکر ونویسنده قدیم ومعاصرمى شود که مجال ذکر اسامى همه آنها نیست و تنها به چند نمونه از میان آنان اکتفا مى کنیم :

1-علامه شیخ محمّد مرعی, امین انطاکی: فارغ التحصیل جامع الازهر که در حلب مقام قاضى القضاة را بـه عـهـده داشته است .

او داراى موقعیت علمى واجتماعى بوده , که خداوند متعال او را به پیروى ازمـکـتـب اهـل بیت (ع ) هدایت نمود .
او کتابى دارد به نام لماذا اخترت مذهب الشیعه که چاپ ومنتشر شده است وهمراه با او هزاران نفراز اهالى حلب شیعه شدند.
او در عوامل و اسبابی که منجر به تمسک به مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ شد می گوید:
اولاً: مشاهده کردم که علم به مذهب شیعه مجزی است و ذمة مکلف را به طور قطع بری می کند. بسیاری از علمای اهل سنت ـ از گذشته و حال ـ نیز به صحت آن فتوا داده اند ...
ثانیاً: با دلایل قوی, برهان های قطع آور و حجت های واضع , که مثل خورشید درخشان در وسط روز است, ثابت شد حقانیت مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و این که آن مذهب همان مذهبی است که شیعه آن را از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ اخذ کرده واهل بیت نیز از رسول خدا و او از جبرائیل و او از خداوند جلیل اخذ کرده است ...
ثالثاً: وحی در خانة آنان نازل شد و اهل خانه از دیگران بهتر می دانند که در خانه چیست. لذا بر عاقل مدبّر است که دلیل هایی که از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ رسیده رها نکرده, و نظر بیگانگان را دنبال نکنند.
رابعاً: آیات فراوانی در قرآن کریم وارد شده که دعوت به ولایت و مرجعیت دینی آنان نموده است.
خامساً: روایات فراوانی از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده که ما را به تعبد به مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ دعوت می کند, که بسیاری از آنها را در کتاب الشیعه و حججهم فی التشیع آورده ام.

2. علامه شیخ احمد امین انطاکی:
او برادر شیخ محمد امین است که بعد از مطالعة کتاب المراجعات سید شرف الدین عاملی و تدبر و تفکّر در مطالب آن, از مذهب خود عدول کرده, مذهب تشیع را انتخاب نموده است. او نیز در مقدمة کتابش فی طریقی إلی التشیع می گوید: « سبب تشیع من گفتاری است از پیامبر اکرم که تمام مذاهب اسلامی بر آن اتفاق نظر دارند. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «مثل اهل بیت من همانند کشتی نوح است, هر کسی بر آن سوار شد نجات یافت هر کسی از آن سرپیچی کرد غرق شد». ملاحظه کردم که اگر از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ پیروی کرده و احکام دینم را از آنان اخذ کنم بدون شک نجات یافته ام. اگر آنان را رها کرده و احکام دین خود را از غیر آنان اخذ نمایم, از گمراهان خواهم بود ... ».
و نیز می فرماید: « با تمسک به مذهب جعفری, ضمیر و درونم آراشم یافت. مذهبی که در حقیقت مذهب آل بیت نبوت ـ علیهم السّلام ـ است, که درود و سلام خدا تا روز قیامت بر آنان باد. به عقیده ام از عذاب خداوند متعال با پذیرفتن ولایت آل رسول ـ علیهم السّلام ـ نجات یافته ام, زیرا نجات جز با ولایت آنان نیست .

3. دکتر محمد تیجانی سماوی:
او در تونس متولد شد. و بعد از گذر از ایام طفولیت , به کشورهای غربی مسافرت نمود, تا بتواند از شخصیتهای مختلف علمی بهره مند شود. در مصر, علمای الزهر از او دخواست کردند که در آنجا بماند و طلاب الأزهر را از علم فراوان خود بهره مند سازد, ولی قبول نکرد و در عوض سفری که به عراق داشت, با مباحثات فراوان با علمای شیعة امامیة , مذهب تشیع را انتخاب نمود و الآن در دنیا از مروجین تشیع شناخته می شود و کتابهایی را نیز در دفاع از این مذهب تألیف نموده است.
او در بخشی از کتابش می گوید:« شیعه ثابت قدم بوده و صبر کرده و به حقّ تمسک کرده است ... و من از هر عالمی تقاضا دارم که با علمای شیعه مجالست کرده و با آنان بحث نماید: که به طور قطع از نزد آنان بیرون نمی آید جز آن که به مذهب آنان که همان تشیع است, بصیرت خواهد یافت ... آری من جایگزینی برای مذهب سابق خود یافتم و سپاس خداوند را که مرا بر این امر هدایت نمود و اگر هدایت و عنایت او نبود, هرگز بر این امر هدایت نمی یافتم.
ستایش و سپاس خدایی را سزاست که مرا بر فرقة ناجیه راهنمایی کرد؛ فرقه ای که مدتها با زحمت فراوان در پی آن بودم. هیچ شک ندارم هر کس به ولای علی و اهل بیتش تمسک کند به ریسمان محکمی چنگ زده که گسستنی نیست. روایات پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در این مورد بسیار است, روایاتی که مورد اجماع مسلمین است. عقل نیز به تنهایی بهترین راهنما برای طالب حق است ... آری, جایگزین را یافتم, و در اعتقاد به امیر المؤمنین و سید الوصیین امام علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ, به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ اقتدا کردم و نیز در اعتقاد به دو سیّد جوانان اهل بهشت و دو دسته گل از این امّت امام ابو محمّد حسن زکّی و امام ابو عبدالله حسین , و پاره تن مصطفی خلاصة نبوت, مادر امامان و معدت رسالت و کسی که خداوند عزیز به غضب او غضبناک می شود, بهترین زنان, فاطمة زهراء.
به جای امام مالک, با استاد تمام امامان امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ و نه نفر از امام معصوم از ذریة حسین و امامان معصوم را برگزیدم .. ».
او بعد از ذکر حدیث « باب مدینه العلم » می گوید: « چرا در امور دین و دنیای خود از علی ـ علیه السّلام ـ تقلید نمی کنید, اگر معتقدید که او باب مدینة علم پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است؟ چرا باب علم پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را عمداً ترک کرده و به تقلید از ابو حنیفه و مالک شافعی و احمد بن حنبل ابن تیمیه پرداخته اید, کسانی که هرگز در علم, عمل, فضل و شرف به او نمی رسند؟
آن گاه خطاب به اهل سنت نموده می گوید:« ای اهل و عشیرة من! شما را به بحث و کوشش از حقّ و رها کردن تعصّب دعوت می کنم، ما قربانیان بنی امیه و بنی عباسیم، ما قربانیان تاریخ سیاهیم. قربانی ها ی جمود و تحجر فکری هستیم که گذشتگان برای ما به ارث گذاشته اند.
او کتاب هایی در دفاع از تشیع نوشته که برخی از آنها عبارت از: ثم اهتدیت, لأکون مع الصادقین, فاسألوا أهل الذکر, الشیعه هم أهل السنة, اتقوا الله و یا قومنا أجیبوا داعی الله, که زیر چاپ است.

4. نویسنده معاصر, صائب عبد الحمید :

او شخصی عراقی است که با سفر به ایران و تحقیقات فراوان, با عنایات خداوند مذهب اهل سنت را رها و تشیع را انتخاب نموده است. او در بخشی از کتاب خود می نویسد: « من اعتراف می کنم بر نفس خود که اگر رحمت پرور دگار و توفیقات او مرا شامل نمی شد, به طور حتم نفس معاندم مرا به زمین میزد. این امر نزدیک بود وحتی یک بار نیز اتفاق افتاد. ولی خداوند مرا کمک نمود. با اطمینان خاطر به هوش آمدم در حالی که خود را در وسط کشتی نجات می یافتم , مشغول به آشامیدن آب گوارا شدم و الآن با تو از سایه های بهاری آن گلها سخن می گویم.
بعد از اطلاع دوستانم از این وضع همگی مرا رها نموده به من جفا کردند. یکی از آنان که از همه داناتر بود به من گفت: آیا می دانی که چه کردی؟ گفتم: آری, تمسک کردم به مذهب امام جعفر صادق , فرزند محمد باقر, فرزند زین العابدین, فرزند سید جوانان بهشت, فرزند سید وصیین و سیدة زنان عالمیان و فرزند سید مرسلین. او گفت: چرا این گونه ما را رها کردی, و می دانی که مردم در حقّ ما حرف ها می زنند؟ گفتم: من آن چه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرموده می گویم. گفت چه می گویی: گفتم: سخن رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را می گویم که فرمود: من در میان شما چیزهایی قرار می دهم که با تمسک به آنها بعد از من گمراه نمی شوید: کتاب خدا و عترتم , اهل بیتم» گفتار پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حق اهل بیتش که فرمود: « اهل بیتم کشتی های نجات اند, که هر کس بر آن ها سوار شود, نجات یابد.»
صائب عبد الحمید کتاب هایی را نیز در دفاع از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و تشیع نوشته که برخی از آنها عبارتند از: منهج فی الانتماء المذهبی و ابن تیمیه, حیاته, عقائده و تاریخ الاسلام الثقافی و السیاسی.

5. استاد عبد المنعم حسن:
او نیز از جمله کسانی است که با مطالعات فراوان پی به حقانیت تشیع برده, او مذهب اهل سنت را رها کرده تشیع را انتخاب می کند. او از جمله کسانی است که بدون خوف و ترس از کسی , به طور علنی اعتراف به تشیع نموده و مردم را نیز درمصر به آن مذهب دعوت می نماید.
در بخشی از کتاب خود الخدعة, رحلتی من السنة الی الشیعة می نویسد:« در مدتی که سنی بودم, مردم را به عقل گرایی دعوت کرده و شعار عقل را سر دادم, ولی در میان قوم خود جایگاهی نیافتم و از هرطرفی تهمت ها و شایعات علیه خود شنیدم ... و من به خوبی می دانستم که کوتاه آمدن از عقل یعنی ذوب شدن در پیشینیان و در نتیجه انسان بدون هیچ شخصیتی خواهد بود که واقع را بر او روشن کند... من هرگز چیزی را بدون تحقیبق و دقت نظر نمی گویم... عقل گرایی من عامل اساسی و تمایلم به سوی تشیع و خط اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و اختیار مذهب آنان بود...»

6. استاد معتصم سید احمد سودانی:
او با مطالعات فراوان در تاریخ و حدیث, به حقانتی مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ پی برده و با رها کردن مذهب خود, تشیع را انتخاب می کند. او در توصیف و وجه نام گذاری کتابش, بنور فاطمه اهتدیت می گوید:« هر انسانی در اندرون خود نوری را احساس می کند که راهنمای به حق است, ولی هواهای نفسانی و پیروی ازگمان بر آن نور پرده می اندازد, لذا انسان نیازمند تذکر و بیداری است و فاطمه ـ علیها السّلام ـ اصل آن نور است. من آن نور را دائماً در وجود خود احساس می کنم...»
او نیز دربارة نظریة عدالت صحابه می گوید: « عدالت صحابه نظریه ای است که اهل سنت در مقابل عصمت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ جعل نمودند, و چقدر بین این دو فرق است. عصمت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ حقیقتی است قرآنی و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز بر آن تأکید دارد و در واقع نیز تحقق پیدا کرده است. اما نظریة عدالت صحابه, مخالف قرآن کریم است. همان گونه که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز تصریح به خلاف آن نموده است, بلکه خود صحابه به بدعت هایی که در زمان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز تصریح بر خلاف آن نموده است, بلکه خود صحابه به بدعت هایی که در زمان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و نیز بعد از آن ایجاد کردند, اقرار نمودند.»
و نیز می فرماید: « من در وجود خود چیزی می یابم و احساس می کنم, که نمی توانم توصیفش کنم. ولی نهایت تعبیری که می توانم از آن داشته باشم این که: هر روز احساس می کنم که به جهت تمسک به ولای اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در خود قرب بیشتری به خداوند متعال پیدا کرده ام, و هر چه در کلمات آنان بیشتر تدبر می کنم معرفت و یقینم به دین بیشتر می شود. معتقدم اگر تشیع نبود, از اسلام خبری نبود. و هر گاه در صدد تطبیق و پیاده کردن تعلیمات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در خود بر می آیم, لذت ایمان و لطافت یقین را در خود احساس می کنم.و هنگامی که دعاهای مبارکی را که از طریق اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ رسیده و در هیچ مذهبی یافت نمی شود, قرائت می کنم, شیرینی مناجات پروردگار را می چشم...»

7. وکیل مشهور مصری, دمرداش عقالی:

او از شخصیت های مشهور و بارز مصری است که در شغل وکالت مدت هاست فعالیت می کند. هنگام تحقیق در یک مسئله فقهی و مقایسة آرا در آن مسئله , فقه و استنباط های شیعة امامیه را از دیگر مذاهب فقهی قوی تر می یابد و همین مسئله فاصله دارد تشیع را در دلش روشن می گرداند, تا این که حادثه ای عجیب سر نوشت او را به کلی عوض کرده و او را مفتخر به ورود در مذهب تشیع می نماید و آن , این بود که: وقتی گروهی از حجّاج ایرانی همراه با حدود بیش از بیست کارتن کتاب اعتقادی وارد عربستان می شوند. تمام کتاب ها از طرف حکومت مصادره می شود. سفیر ایران در زمان شاه, موضوع را با ملک فیصل در میان می گذارد . او نیز به وزارت کشور عربستان می نویسد تا به موضع رسیدگی کنند. وزیر کشور دستور می دهد که تمام کتا بها را بررسی کرده, اگر مشکلی ندارد آن را به صاحبش برگردانند. در آن زمان « دمرداش عقالی » در حجاز به سر می برد, از او خواستند که این کتاب ها را بررسی کند و در نهایت رأی و نظر قانونی خود را بدهد.او با مطالعه این کتاب ها به حقانیّت تشیع پی می برد و از همان موقع قدم در راه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ می گذارد...»

8. علامه دکتر محمد حسن شحّاته:
او نیز که استاد سابق دانشگاه ازهر است پس از مطالعات فراوان در رابطة با شیعة امامیة پی به حقانیت این فرقه برده و در سفری که به ایران داشت در سخنرانی خود برای مردم اهواز می گوید:
« عشق به امام حسین ـ علیه السّلام ـ سبب شد که از تمامی موقعیت هایی که داشتم دست بردارم.» و در قسمتی دیگر ازسخنانش می گوید: « اگر از من سؤال کنند: امام حسین ـ علیه السّلام ـ را در شرق یا غرب می توان یافت؟ من جواب می دهم که امام را می توان در درون قلب من دید و خداوند توفیق تشرف به ساحت امام حسین ـ علیه السّلام ـ را به من داده است.»
وی در ادامه می گوید: « 50 سال است که شیفتة امام علی ـ علیه السّلام ـ شده ام و سالهاست که هاله ای از طواف پیرامون ولایت امام علی ـ علیه السّلام ـ در خود می بینم.»

9. عالم فلسطینی شیخ محمد عبد العال:
او کسی است که بعد از مدت ها تحقیق در مذهب تشیع, پی به حقانیّت آن برده, و به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ اقتدا نموده است. در مصاحبه ای می گوید: « ... از مهم ترین کتاب هایی که قرائت کردم کتاب المراجعات بود, که چیزی بر ایمان من نیفزود و تنها بر معلوماتم اضافه شد. تنها حادثه ای که مطلب را نهایی کرده و مرا راه ولایت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ رهنمود ساخت . این بود که: روزی در پیاده رو, رو به روی مغازة یکی از اقوامم نشسته بودم, مغازه ای کوچک بود. شنیدیم که آن شخص به یک نفر از نوه های خود امر می کند که به جای او در مغازه بنشیند, تا نماز عصر را به جای آورد. من به فکر فرو رفتم, که چگونه یک نفر مغازه خود را رها نمی کند تا به نماز بایستد, مگر آن کسی را به جای خود قرار دهد که بتواند حافظ اموالش باشد, حال چگونه ممکن است که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ یک امتی را بدون امام و جانشین رها کند!! به خدا سوگند که هرگز چنین نخواهد بود...
هنگامی که از او سؤال شد که آیا الآن که در شهر غربت لبنان به سر می بری احساس وحشت و تنهایی نمی کنی؟ او در جواب می گوید: « به رغم این که عوارض و لوازم تنهایی زیاد و شکننده است, ولی در من هیچ اثری نگذاشته و هرگز آنها را احساس نمی کنم؛ زیرا در قلبم کلام امیر المؤمنین را حفظ کرده ام که فرمود: « ای مردم هیچ گاه از راه حق به جهت کمی اهلش وحشت نکنید.»
او نیز می گوید:«مردم به خودی خود به دین اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ روی خواهند آورد, زیرا دین فطرت است,ولی چه کنیم که این دین در زیر چکمه های حکومت ها قرار گرفته است.»
و نیز در پاسخ این سؤال که آیا ولایت احتیاج به بیّنه و دلیل دارد می گوید:« ما معتقدیم که هر چیزی احتیاج به دلیل دارد مگر ولایت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ , که دلیل محتاج به آن است...»
و نیز می گوید: « هر کسی که دور کعبه طواف می کند ـ دانسته یا ندانسته, جبری باشد یا اختیاری یا امر بین الامری ـ در حقیقت به دور ولایت طواف می کند, زیرا کعبه مظهر است و مولود آن , جوهر, و هر کسی که برگرد مظهر طواف می کند در حقیقت به دور جوهر طواف می کند. »

10. مجاهد و رهبر فلسطینی محمد شحّاده:
او کسی است که هنگام گذراندن محکومیّت خود در زندان های اسرائیل با بحث های فراوانی که با شیعیان لبنانی در بند زندان های اسرائیل داشت پی به حقانیت شیعه برد و با انتخاب تشیع و مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ از دعوت کنندگان صریح و علنی مردم فلسطین به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ است. اینک قسمت هایی از مصاحبه ای را که با او انجام گرفته نقل می نماییم:« بازگشت فلسطین به محمد و علی است.» « من آزاد مردان عالم را به اقتدا و پیروی از امام و پیشوای آزاد مردان حسین ـ علیه السّلام ـ دعوت می کنم.»
و نیز می فرماید:« من هم دردی فراوانی با مظلومیت اهل بیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ دارم و احساسم این است که علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ حقاً مظلوم بود و این احساس به مظلومیت آن حضرت ـ علیه السّلام ـ در من عمیق تر و ریشه دار تر شده , هر گاه که ظلم اشغالگری در فلسطین بیشتر شود.
جهل من به تشیع عامل این بود که در گذشته در تسنّن باقی بمانم. و امیدوارم که من آخرین کسی نباشم که می گویم: « ثم اهتدیت»؛ آنگاه هدایت شدم. « رجوع من به تشیع هیچ ربطی به مسئله سیاسی ندارد که ما را احاطه کرده است. من همانند بقیة مسلمانان افتخار ها و پیروزی هایی را که مقاومت در جنوب لبنان پدید آورد در خود احساس می کنم, که در درجة اول آن را « حزب الله» پدید آورد. ولی این بدان معنا نیست که عامل اساسی در ورود من در تشیع مسائل سیاسی بوده است, بلکه در برگرفتن عقیدة اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ از حانب من, در نتیجه پذیرش باطنی من بوده و تحت تأثیر هیچ چیز دیگری نبوده است. راه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ راه حق است که من به آن تمسک کرده ام». « تشیع من عقیدتی است نه سیاسی». « زود است که در نشر مذهب امامی در فلسطین بکوشم و از خداوند می خواهم که مرا در این امر کمک نماید».
« امام قائم آل بیت نبوت ـ علیه السّلام ـ برای ما برکت ها و فیض های دارد که موجب تحرک مردم فلسطین است. و در ما جنب و جوشی دائمی ایجاد کرده, که نصرت و پیروزی را در مقابل خود مشاهده می کنیم و فرج او را نزدیک می بینیم ان شاء الله و من با او از راه باطن ارتباط دارم و با او نجوا می کنم و از او می خواهم که ما را در این موقعیت حساس مورد توجه خود قرار دهد».
« آزاد مردان عالم خصوصاً مسلمانان با اختلاف مذاهب را نصیحت می کنم که قیام حسین ـ علیه السّلام ـ و نهضت او بر ضد ظلم را سرمشق خود قرار داده و هزگز سکوت بر ظلمی را که آمریکا, شیطان بزرگ و اسرائیل آن غدة سرطانی که در کشورهای اسلامی رشد کرده, رو اندازد».
من در کنفرانس ها و جلساتی که در فلسطین تشکیل می شود و مرا برای سخنرانی دعوت می کنند، در حضور هزاران نفر, تمام کلمات و سخنان خود را بر محور مواقف و سیرة اهل بیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ قرار می دهم که این سخنان سهم به سزایی در تغییر وضع موجود در جامعة فلسطین رابطه با اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ داشته, و این روش را ادامه می دهم تا این که مردم قدر آنان را بدانند و با اقتدا به آنان به اذن مشیت خداوند به پیروزی برسند...».
زود است که با مشیّت خداوند با گروهی از برادران مؤمنم مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را در فلسطین منتشر خواهیم کرد تا این که زمینه ساز ظهور مهدی آل محمد عجل الله تعالی و فرجه الشریف گردد.»
هنگامی که رئیس علمای ازهر مصر به طور صریح به جهت نشر تشیع و دفاع از آن, او را مورد هجوم قرار داد, در جواب فرمود:« من تنها ( این را ) می گویم: بار خدایا قوم مرا هدایت کن, که آنان نمی دانند ... » سپس می گوید: « من مردود کلامی را که به زبان جاری کرد: که جهل و نادانی من نسبت به مذهب شیعه باعث شد که وارد تشیع شوم و تنها بر این نکته تأکید می کنم که در حقیقت این جهل به تشیع بود که مرا در مذهب تسنّن تا به حال باقی گذارد, تا الآن که به حقانیّت آن اعتراف می کنم.»

11. طبیب فلسطینی اسعد وحید قاسم:
او نیز بعد از مطالعات بسیار در رابطة با شیعه, تشیع را انتخاب نمود و از راه های مختلف در صدد اثبات حقانیت و نشر تشیع بر آمد و در این راه سعی و کوشش فراوان نمود. در مصاحبه ای که با او انجام گرفته می گوید:« به عقیدة من تشیع همان اسلام است و اسلام نیز همان تشیع.»او نیز تألیفاتی در دفاع از مذهب تشیع دارد که از آن جمله می توان به ازمة الخلافة و الامامة و آثارها المعاصرة اشاره کرد.
12-نـویـسـنـده اهـل سـوریـه سـیـد یـاسـیـن مـعـیوف البدرى : که کتابى به نام یا لیت قومى یعلمون (ایکاش قوم من می دانستند)منتشر نموده است .

13-مـحـدث جـلیل القدر ابو النضر محمد بن مسعود بن عیاش :معروف به عیاشى , او قبل از شیعه شـدن , از بـزرگـان عـلـمـاى اهـل سـنـت بوده , واکنون از بزرگان علماى شیعه امامیه است , او تفسیرى ماثور به نام تفسیر عیاشى دارد.

14- شـیخ سلیم بشرى :که از علماى اهل سنت وجماعت بوده ودوبارریاست جامع شریف الازهر را بـه عـهـده گـرفـتـه اسـت , میان اووعبدالحسین شرف الدین که از علماى شیعه است مناظراتى مـتـعـدددر گـرفت که در کتابى به نام المراجعات جمع آورى شده واین مناظرات فقهى سبب تشیع شیخ سلیم بشرى گشت .
او در اولین مناظره اعلام کرد که متعصب نبوده ومى گوید: من تنها جوینده یک گمشده وخواهان یک حقیقت مى باشم , پس اگر حق آشکار شد,مسلما پیروى از حق سزاواتر است , واگر نشد من مانند گوینده این بیتم : نحن بما عندنا وانت بما عندک راض والراى مختلف
(هر یک از ما وشما به آنچه دارد راضى است , هر چند که آراءمختلف باشد).
ایـن مناظرات بیانگر دانش , بزرگوارى , اخلاق وحقیقت جویى دوطرف بوده ودر پایان مناظرات شیخ سلیم بشرى اعلام مى دارد: پـوشـیـده هـا نـمـایان , حقیقت از مخفى گاه خود ظاهر وروشنایى صبح براى هر بینائى پدیدار گـشـت , خدا را شکر مى کنم که ما را به دین خود هدایت وتوفیق عمل در راه خود را به ما عنایت نمودوصلوات وسلام خدا بر پیامبر وآل او باد.

15-شیخ محمود ابوریه : دانشمند ونویسنده مصرى , که داراى کتابهاونوآورى هاى فراوانى است , از جمله : اضواء على السنة المحمدیه وکتاب ابوهریره شیخ المضیره

16-احمد حسین یعقوب :با خواندن ماجرای کربلا اشک از چشمان احمد حسین جاری شد و انقلابی عاطفی در وی پدید آمد و این آغازی بود برای کنکاش فکری و مطالعات عمیق و دقیق کتاب ها وی منابع گوناگون را یکی پس از دیگری مو شکافانه قرائت،بررسی و تحلیل نمود و پس از طی سیر و سلوک فکری خویش و دریافت حقیقت با خدای خویش پیمان بست که تا آخرین لحظات حیات خود جایگاه اهل بیت علیهم السلام را پاس داشته و دیگران را به حقیقتی که او بدان دست یافته بود رهنمون باشد و به راستی تا پایان بر این پیمان وفادار باقی ماند.اوکتابهاى النظام الـسـیـاسـى فـی الاسـلام , نـظـریه عدالة الصحابه و الخط السیاسیه لتوحید الامة الاسلامیه را به نگارش در آورده است .

17-نویسنده وخبرنگار سید ادریس حسینى: از مغرب عربى , داراى کتابهاى لقد شیعنى الحسین , الخلافة المغتصبه وهکذا عرفت الشیعه

18- سـعید ایوب :داراى کتاب عقیدة المسیح الدجال , او در اول کتابش مى گوید: خود را هنگام تحقیق دیدم , که چگونه سعى مى کنم حقایق را از زیر آوار بیرون آورده , تا حقیقت در برابر چشم ها وعـقـل ها آشکار گردد .
این آوار توسط اساتید حقپوش , در طول تاریخ انسانیت بوجود آمده است ! هـنـگـامى که تبر را به دست گرفته تا دریچه هاى گمراهى را از میان بردارم , وسایل کافى براى انجام این کار در اختیار داشتم
او کتاب معالم الفتن را در دو جلدنوشته است .

19-نویسنده مصرى صالح الوردانى : داراى کتابهاى : الخدعه رحلتى من السنة الى الشیعه حرکة اهـل الـبـیـت (ع ) الـشیعة فی مصرعقائد السنة وعقائد الشیعه التقارب والتباعد السیف والسیاسة واهل السنة شعب اللّه المختار دفاع عن الرسول

20- شـیـخ عـبـداللّه نـاصـر از کنیا :او شیعه شد پس از آنکه از بزرگان شیوخ وهابیت بود, ایشان چـنـدیـن کـتـاب در ایـن زمینه نوشته است مانند: الشیعة والقرآن , الشیعة والحدیث , الشیعة والصحابه , الشیعة والتقیه والشیعة والامامة .

21- محمد عبدالحفیظ نویسنده مصرى:مولف کتاب لماذا اناجعفرى
22-دانـشمند, سخنور ومرد بحث ومناظره جناب سید على بدرى :او پس از شیعه شدن , خدمت بزرگى در نشر مذهب اهل بیت (ع )نموده است , او به دور جهان گشته ومناظره هاى متعددى بر پـاکـرده اسـت , وبـه دنبال آن کتاب بزرگى تحت عنوان احسن المواهب فی حقائق المذاهب را نوشته که بزودى به چاپ مى رسد.

23-دکتر عصام العماد:شیعه شدنش را هدیه‌ی آسمانی برشمرد و گفت: من در نزد «بن‌باز» در عربستان مشغول تحصیل بودم و با خود در این اندیشه بودم که پس از قرن‌ها ارادات خالصانه نسبت به امام علی و امام حسین (ع) و دیگر امامان بزرگوار، همچنان در قلوب عده‌ای موج می‌زند و کهنه نشده است و از طرف دیگر نقدهای شدید نسبت به امام علی (ع) و امام حسین(ع) را در مجالس علمی عربستان مشاهده می‌کردم و می‌دیدم ظلم‌های یزد و معاویه توجیه می‌شود ولی به راحتی امامان شیعه نقد می‌شوند

24-عبدالمجیدمحمد فارغ التحصیل دانشگاه الازهر مصر:او در مورد علت شیعه شدنش می گوید:دلایل متعددى وجود دارد و فردى که به دنبال حقیقت است، باید کتاب‏هاى اصیل تاریخى از قبیل تاریخ طبرى، الکامل ابن اثیر، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید و محمد عبدُه و... را که به وسیله بزرگان اهل تسنن نوشته شده است، مطالعه کند. علاوه بر این یک دلیل بسیار ساده وجود دارد و آن این است که در زبان عربى مى‏گویند: «اهل البیت أدرى بما فى البیت؛ اهل خانه به آن چه در خانه است آگاه‏ترند.» چنان که صاحب خانه بهتر مى‏داند وسایل و ظروف خانه در کجا قرار دارد؛ اهل بیت نبوت«ع» هم به مسائل و احکام دین آگاه‏ترند؛ البته علماى دیگر هم مسائلى را مى‏دانند؛ ولى همانند اهل بیت«ع» آگاهى ندارند. دلایل بسیارى دارد که در این مجال کوتاه نمى‏گنجد.

25-محمد سعید دحدوح: از دانشمندان و امام جمعه و جماعت اهل سنت‏حلب بود و پس از خواندن الغدیر با پدرش محمد بشیر و فرزندانشان و به گفته خودش بزرگان شهرستان حلب علنا شیعه شده و از مروجین مذهب شیعه جعفری شدند.
لازم به ذکر است که حقانیت تشیع باعث گرایش تعداد فراوان از پیروان اهل سنّت و سایر ادیان به این مذهب گردیده و انسانهای پاک نهاد و حقیقت گرا؛ پس از درک حقانیّت شیعه, پیرو این مکتب پویا و مقدس می شوند. و همین عالمان که نام برده شدند با تالیفات خود میلیونها نفر را شیعه کرده اند.
آن چه در این مختصر آورده شد, تنها به عنوان نمونه مطرح گردید.


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
برخی از دانشمندان اهل سنت که شیعه شده اند
اختلاف در وضو بین سنی وشیعه

خلیفه سوم، عثمان در مِنا نماز را بر خلاف سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تمام خواند و وقتی با اعتراض شدید صحابه و عبدالرحمان بن عوف روبرو شد و نتوانست به آنان جوابی بدهد، گفت:
«هذا رَأىٌ رَأَیْتُهُ.» 1
«این رأیی است که خود بر آن شدم!»
متأسفانه از این انحرافات و خود رأیی های زمامداران، موارد متعددی را مشاهده می کنیم و لذا به جرأت می توان گفت: منشأ بسیاری از اختلافات، تکلّفات بعضی از صحابه است که با اجتهاد خود، نصّ سنّت را زیر پا نهادند و باعث تفرقه در اسلام شدند.
امر «وضو» نیز از این انحرافات بی نصیب نماند و در اجراء آن اختلافات بسیاری به وجود آمده است و اگر دقیق تر بیان شود: باید اذعان داشت که حسب مدارک موجود، این انحرافات عموماً در زمان عثمان، خلیفه سوم به وقوع پیوسته است که این مقاله به بررسی این امر مهم می پردازد.

اولین اختلاف در وضو
مسلّماً یکی از بهترین طریق تحقیق در امری، مراجعه به مستندات و شواهد موجود در آن امر می باشد و بر این اساس، اولی آن است که برای تحقیق در این امر نیز به کتب حدیثی مراجعه شود. دانشمند معروف اهل سنت، متقی هندی در کنز العمّال عامل اختلاف در وضو را این گونه معرفی می نماید:
عَن اَبی مالِکٍ الدَّمِشْقی قالَ:
«حُدِّثْتُ اَنَّ عُثْمانَ بْنَ عَفّانٍ اِخْتَلَفَ فی خِلافَتِهِ فِی الْوُضُوءِ.» 2
ابومالک دمشقی گفت:
«برایم روایت شده که عثمان در زمان خلافتش در وضو اختلاف به وجود آورد!»
در روایات دیگری که ذیلاً آورده می شود، به نوعی دیگر خلاف عثمان در وضو معلوم می گردد:
الف: عَنْ حَمران، قالَ: دَعا عُثْمانُ بِماءٍ فَتَوَضَّأَ، ثُمَّ ضَحَکَ فَقالَ: اَلا تَسْأَلُونَنی مِمَّ اَضْحَکُ؟ قالُوا: یا اَمیرَالمُؤْمِنینَ! ما اَضْحَکَکَ؟ قالَ:
«رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه (و آله) و سلم تَوَضَّأَ کَما تَوَضَّأْتُ فَمَضْمَضَ وَ اسْتَنْشَقَ وَ غَسَلَ وَجْهَهُ ثَلاثاً وَ مَسَحَ بِرَأْسِهِ وَ ظَهْرَ قَدَمَیْهِ.» 3
حمران گوید: عثمان آب خواست تا وضو بگیرد. سپس خندید. بعد گفت: آیا از من سؤال نمی کنید که از چه جهت خندیدم؟ گفتند: ای امیرالمؤمنین! چه امری تو را خنداند؟ گفت:
«دیدم رسول خدا صلی الله علیه (و آله) و سلم همان گونه که من وضو می گیرم وضو گرفت، پس آب را در دهان چرخاند و آب را در بینی گرداند و صورتش را سه بار شست و سر و پشت پاها را مسح نمود.»
ب: عَن حَمْران بْنِ ابان - مَوْلى عُثْمان-:
«اَنَّ عُثْمانَ تَوَضَّأَ فَمَضْمَضَ وَ اسْتَنْشَقَ وَ غَسَلَ وَجْهَهُ ثَلاثاً وَ یَدَیْهِ ثَلاثاً وَ مَسَحَ بِرَأْسِهِ وَ غَسَلَ رِجْلَهُ ثَلاثاً.» 4
حمران گوید:
«عثمان وضو گرفت، پس مضمضه و استنشاق نمود و صورت و دست هایش را سه بار شست و سرش را مسح کرد و پایش را سه بار شست!»
ملاحظه می شود که عثمان زمانی روی پاهایش را در وضو مسح می کند؛ اما در زمانی دیگر روی پایش را می شوید! این عمل کردهای مغایر، نشان قطعی از ایجاد اختلاف در زمان عثمان و توسط خود او دارد! و جالب است که توجه شود یکی از علل قتل عثمان، انجام تغییرات وسیعی است که توسط او در دین به وجود آمد.
قبل از آن که در روایات دیگر تفحّص نماییم، لازم است که به منبع اصلی یعنی قرآن و آیه مربوط به وضو مراجعه ای داشته باشیم.
تنها آیه ای که در خصوص وضو آمده است، آیه 6 سوره مبارکه مائده می باشد که می فرماید:


«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا قُمْتُمْ اِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ اَیْدِیَکُمْ اِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُوسِکُمْ وَ اَرْجُلَکُمْ اِلَى الْکَعْبَیْنِ.»
«ای مؤمنین! آن گاه که نماز را برپا می دارید، پس صورت ها و دست هایتان را تا آرنج هایتان بشویید و سرها و پاهایتان را تا مچ پا مسح کنید.»


اختلاف اصلی در دو فراز از آیه شریفه می باشد:
الف: در وضو دستان را چگونه بشوییم؟
ب: حکم پاها چیست؟ شستن است یا مسح؟


الف: در وضو دستان را چگونه بشوییم؟
در آیه شریفه آمده:


«فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ اَیْدِیَکُمْ اِلَى الْمَرافِقِ.»


اختلاف در معنای «اِلى» می باشد که آیا به معنای انتهای غایت و پایان فعل است یا به معنای اضافه شدن و معیّت یا بیان حدّ می باشد؟
توضیحاً عرض می شود که یکی از معانی «اِلى» معیّت یا اضافه شدن می باشد. خداوند متعال می فرماید:


«وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً اِلى قُوَّتِکُمْ.» 5
«و نیرویی را هم بر نیروی شما بیفزاید.»
یا می فرماید:
«وَ لا تَأْکُلُوا اَمْوالَهُمْ اِلى اَمْوالِکُمْ.»6
«و اموال ایشان را با اموال خود مخورید.»
یا می فرماید:
«مَنْ اَنْصارى اِلَى اللهِ.» 7
«یاران من هم راه با خداوند چه کسانی اند؟»


در این آیات شریفه کلمه «اِلى» به معنای معیّت (هم راهی) و اضافه شدن (بیان حدّ) آمده است و اگر این معنا در آیه وضو لحاظ شود، معنای آیه چنین می شود:
«صورت ها و دستان را با آرنج هایتان بشویید.» (حدّ شستن دست را تعیین می فرماید.)
اصولاً چون «ید» مجمل است و روشن نیست که مراد خداوند متعال از کلمه «ایدیکم» تا چه قسمتی از دست می باشد، لذا کلمه «اِلى» باید بیانی برای تعیین حدّ شستشوی دست باشد. در این صورت «اِلى» به معنای انتهای شستشو نمی باشد؛ بلکه برای بیان تعیین حدّ شستن دست می باشد که در این حال، کلمه «اِلى» در معنای دیگر خود به کار رفته و نظری به انتهای فعل ندارد.
این امر که «اِلى» به معنای انتهای غایت نیست، بلکه همان اضافه شدن یا بیان حدّ شستن دست را بیان می دارد، تلویحاً مورد پذیرش فقهای اهل سنت قرار گرفته است. توجه کنید:
الف: امام نووی در کتاب المجموع تحت عنوان:«فی مَسائِلَ تَتَعَلَّقُ بِغَسْلِ الْیَدِ» می نویسد:
قالَ اَبُوالقاسِمِ الصَّیْمَری وَ صاحِبُهُ الماوِرْدی فِی الحاوی:
«یَسْتَحِبُّ اَنْ یَبْدَأَ فی غَسْلِ یَدَیْهِ مِنْ اَطْرافِ اَصابِعِهِ فَیَجْرِى الْماءَ عَلى یَدَیْهِ وَ یُدیرُ کَفَّهُ الاُخْرى عَلَیْها مُجْرِیاً لِلْماءِ بِها اِلى مِرْفَقِهِ وَ لا یَکْتَفى بِجَرْیانِ الْماءِ بِطَبْعِهِ، فَاِنْ صَبَّ عَلَیْهِ غَیْرُهُ بَدَأَ‌ بِالصَّبِّ مِنْ مِرْفَقِهِ اِلى اَطْرافِ الاَصابِعِ.» 8
ابوالقاسم صیمری و ماوردی در الحاوی گویند:
«مستحب است که در شستن دست ها از انگشتان شروع شود. پس باید آب را بر دست بریزد و کف دست دیگر را بر آن بکشد تا آب را به آرنج برساند و نباید فقط به جریان آب اکتفا نماید. پس اگر کسی بر او آب ریخت، باید برای شستن دستان از آرنج شروع کرده و به انگشتان ختم کند.»
ب: و نیز در کتاب الفقه على المذاهب الاربعه آمده:
مِنَ السُّنَنِ الشّافِعی:
«... اَمّا اِذا تَوَضَّأَ مِنْ مَکانٍ یَنْزِلُ مِنْهُ الْماءُ عَلى یَدِهِ بِدُونِ اَنْ یَغْتَرِفَ هُوَ مِنْهُ کَما اِذا تَوَضَّأَ مِنْ حَنَفِیَّةٍ اَوْ اِبْریقٍ اَوْ کاَن یَصُبُّ لَهُ الْماءَ شَخْصٌ فَاِنَّهُ یَبْدَأُ فِی الْیَدَیْنِ مِنَ الْمَرافِقِ.» 9
از مستحبات وضو نزد شافعی:
«... اما اگر از جایی وضو بگیرد که آب بر دستش می ریزد. بدون آن که مشت، مشت بردارد؛ مثل این که از حنفیه(حوضی که از آن، آب خارج می شود یا شیر آب) یا آفتابه استفاده کند یا این که شخصی برایش آب بریزد، مستحب است که از آرنج شروع نماید.»
حسب بیانات فوق، علماء اهل سنت هم «اِلى» را در وضو انتهای غایت در شستشوی دست ها نمی دانند؛ لذا در برخی از موارد آرنج را ابتداء غَسل بیان می دارند و حتی شستن از آرنج را مستحب می دانند. در این صورت روشن می شود که «اِلى» در بیان آیه به معنای انتهای عمل شستن دست ها نمی باشد که اگر چنین بود و «اِلى» برای بیان غایت بود، جایز نبود در مواردی دست از آرنج شسته شود و این امر منطبق با اعتقاد شیعه نیست که سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را از اهل البیت علیهم السلام اتخاذ کرده اند و روشن است که:«اَهْلُ الْبَیْتِ اَدْرى بِما فِی الْبَیْتِ.» و بر این پایه، قول شستن دست ها از آرنج اعتبار و اهمیت خاص خود را دارد.
به علاوه در شستن صورت که «اَیدى» عطف به آن شده است، ابتدا شستن از بالا (یعنی از رستنگاه مو) به پایین می¬باشد که امری معمول و متعارف می¬باشد و بدیهی است که شستن دست ها به صورت معمول از آرنج (قسمت فوقانی دست نسبت ساعد) می¬باشد نه از سر انگشتان! و شستن دست از آرنج به نوعی تبعیت کردن از شستن صورت می¬باشد که بر آن عطف شده است.
بر اساس بیانات فوق باید گفت که قول شستن از سر انگشتان به آرنج، قول معتبری نیست.


ب: حکم پاها چیست؟ شستن است یا مسح؟
در آیه شریفه آمده است:


«وَ امْسَحُوا بِرُؤُوسِکُمْ وَ اَرْجُلَکُمْ اِلَى الْکَعْبَیْنِ.»


اختلاف در آن است که آیا «ارجلکم» عطف به «برؤوسکم» است که در این صورت پاها باید مسح شود، یا «ارجلکم» عطف به «ایدیکم» می شود که در این حال باید پاها را شست!
ابتدا باید تذکر داد که قرّاء «ارجلکم» را بر کسر و فتح خوانده اند.(اَرْجُلِکُمْ و اَرْجُلَکُمْ) ابن کثیر و حمزه و ابوعمرو به روایت از ابی بکر، «اَرْجُل» را به کسر (ل) خوانده اند؛ یعنی: «اَرْجُلِکُمْ.» اما نافع و ابن عامر و عاصم به روایت از حفص، «اَرْجُل» را به فتح و نصب خوانده اند؛ یعنی:«اَرْجُلَکُمْ.»
اکنون برای تبیین بیشتر به نظریه فخر رازی و بیان زیبای ادبی او در این باره توجه نمایید. او در این خصوص می نویسد:


«اَمَّا الْقِرائَةُ بِالْجَرِّ فَهِیَ تَقْتَضی کَوْنُ الاَرْجُلِ مَعْطُوفاً عَلَى الرَّأْسِ فَکَما وَجَبَ الْمَسْحُ فِی الرَّأْسِ فَکَذلِکَ فِی الاَرْجُلِ.»
«اما قرائت به جرّ، در این صورت «ارجل» عطف به «رأس» می شود و همان گونه که مسح بر سر واجب است، در پاها نیز واجب می شود.»
«اَمَّا الْقِرائَةُ بِالنَّصْبِ فَقالُوا: اَیْضاً اَنَّها تُوجَبُ الْمَسْحُ.»
«اما در قرائت به نصب، باید گفت: در این صورت نیز مسح (بر پاها) واجب است.»
«وَ ذلِکَ لِاَنَّ قَوْلَهُ:«وَ امْسَحُوا بِرُؤُوسِکُمْ» فی مَحَلِّ نَصْبٍ وَلکِنَّها مَجْرُورَةٌ بِالْباءِ فَاِذا عُطِفَ الاَرْجُلُ عَلَى الرُّؤُوسِ جازَ فِی الرِّجْلِ النَّصْبُ عَطْفاً عَلى مَحَلِّ الرُّؤُوسِ وَ الْجَرِّ عَطْفاً عَلَى الظّاهِرِ وَ هذا مَذْهَبٌ مَشْهُورٌ لِلنُّحاةِ.»
«و این امر به آن سبب است که «رؤوسکم» در محل نصب است و هرچند به وسیله (باء) مجرور شده است و اگر «ارجل» عطف بر «رؤوس» شود، جایز است که منصوب باشد بنا بر عطف به محل «رؤوس.» و کسر «ارجل» می تواند عطف بر ظاهر کلمه «رؤوس» باشد و این امر قاعده مشهوری در بین نحویّون است.»
فخر ادامه داده و می گوید: نظریه دیگری نیز می باشد و آن این است که «ارجل» عطف به «ایدیکم» باشد که در این صورت شستن پاها لازم می شود؛ اما:
«اِذا اَجْتَمَعا عَلى مَعْمُولٍ واحِدٍ کانَ اِعْمالُ الاَقْرَبِ اَوْلى فَوَجَبَ اَنْ یَکُونَ عامِلُ نَصْبٍ فی قَوْلِهِ:«و ارجلکم» هُوَ قَوْلُهُ:«و امسحوا» فَثَبَتَ اَنَّ قِرائَةَ:«و ارجلکم» بِنَصْبِ اللّامِ تُوجَبُ الْمَسْحُ اَیْضاً.» 10
«اگر دو عامل بر معمولی واحد جمع شدند، حمل به عامل نزدیک تر اولی و سزاوار است؛ لذا لازم می باشد که عامل نصب در فرمایش الهی: «و ارجلکم» همان:«و امسحوا» باشد. پس ثابت شد که قرائت: «و ارجلکم» به نصب (لام) نیز مسح پاها را ایجاب می نماید!»
از قرّاء سبعه ابن کثیر و حمزه و ابوعمرو و نیز عاصم به روایت شاگردش ابوبکر، حرف لام در «ارجلکم» را با حرکت جرّ قرائت کرده اند 11 و چون از نظر تمامی علماء عامه همه قرائت های هفت گانه صحیح است، لذا برای آن که اختلافی در مفهوم پیش نیاید، باید گفت که نظریه فخر در این باره صحیح است و «ارجل» چه منصوب و چه مجرور خوانده شود در هر دو، حکم به مسح می شود.
ابن حزم، فقیه نام دار شافعی در کتاب المحلّی می نویسد:
«وَ اَمّا قَوْلُنا فِی الرِّجْلَیْنِ فَاِنَّ القُرآنَ نَزَلَ بِالْمَسْحِ قالَ اللهُ تَعالى:«و امسحوا برؤوسکم و ارجلکم» سَواءٌ قُرِئَ بِخَفْضِ اللّامِ اَوْ بِفَتْحِها هِیَ عَلى کُلِّ حالٍ عُطِفَ عَلَى الرُّؤُوسِ، اِمّا عَلَى اللَّفْظِ وَ اِمّا عَلَى الْمَوْضِعِ وَ لا یَجُوزُ غَیْرُ ذلِکَ لِاَنَّهُ لا یَجُوزُ اَنْ یُحالَ بَیْنَ الْمَعْطُوفِ وَ الْمَعْطُوفِ عَلَیْهِ بِقَضِیَّةِ مُبْتَدَإٍ وَ هکَذا جاءَ عَن اِبْنِ عَبّاسٍ: نَزَلَ القرآنُ بِالْمَسْحِ - یَعْنی فِی الرِّجْلَیْنِ فِی الْوُضُوءِ- وَ قَدْ قالَ بِالْمَسْحِ عَلَى الرِّجْلَیْنِ جَماعَةٌ مِنَ السَّلَفِ مِنْهُمْ عَلِىِّ بْنِ اَبی طالِبٍ وَ ابْنِ عَبّاسٍ وَ الْحَسَنِ وَ عِکْرَمَةِ وَ الشَّعَبی وَ جَماعَةِ غَیْرِهِمْ وَ هُوَ قَوْلُ الطَّبَری.» 12
«و اما رأی ما در پاها، قرآن به مسح آمده است. خداوند متعال فرمود:«و امسحوا برؤوسکم و ارجلکم» و حکم در آن یکی است. چه مکسور و چه منصوب خوانده شود، در هر حال «ارجلکم» عطف به «رؤوس» شده و جایز نیست که بین معطوف و معطوفٌ علیه به واسطه قضیه مبتدائیه فاصله افتد. و از ابن عباس نقل شده است که: قرآن به مسح بر پاها نازل شده است. و قول مسح بر پاها عقیده بسیاری از گذشتگان است که از جمله ایشان علی بن ابی طالب (علیه السلام) و ابن عباس حسن و عکرمه و شعبی و بسیاری دیگر می باشند و مسح بر پاها قول طبری هم می باشد.»
سرخسی دانشمند دیگر اهل سنت نیز می نویسد:
و عن ابن عباس رضی الله عنهما قال:
«نَزَلَ القُرآنُ بِغَسْلَیْنِ وَ مَسْحَیْنِ، یُریدُ بِهِ القَرآءَةَ بِالْکَسْرِ فی قَوْلِهِ تَعالی وَ مِنْ حَیْثُ الْمَحَلِّ فَاِنَّ الرَّأْسَ مَحَلُّهُ مِنَ الاَعْرابِ النَّصْبُ وَ اِنَّما صارَ مَخْفُوظاً بِدُخُولِ حَرْفِ الْجَرِّ.» 13
ابن عباس گوید:
«قرآن بر دو شستن و دو مسح نازل شده است. و منظور او قرائت به کسر «ارجل» می باشد و از حیث محل، باید گفت که محل «رأس» از نظر اعراب نصب می باشد و علت مکسور شدن آن ورود حرف جرّ می باشد.»
متقی هندی در کنزالعمّال از قول حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل می¬کند که می فرماید:
«لَوْ کانَ الدّینُ بِالرَّأْىِ لَکانَ باطِنُ الْقَدَمَیْنِ اَحَقَّ بِالْمَسْحِ مِنْ ظاهِرِهِما وَلکِنْ رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم مَسَحَ ظاهِرَهُما.» 14
«اگر دین تابع نظر افراد بود، هرآینه کف پاها به مسح کردن سزاوارتر از روی پاها بود؛ ولی من دیدم که رسول خدا صلی الله علیه (و آله) و سلم روی پاها را مسح می فرمود.»
جالب است بیان شود: ابن ابی شیبه در المصنّف در کتاب الطهارة وضوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را که جناب جبرئیل علیه السلام به ایشان تعلیم داد، این گونه بیان می دارد:
«اَمّا جِبْریلُ فَقَدْ نَزَلَ بِالْمَسْحِ عَلَى الْقَدَمَیْنِ.» 15
«جبرئیل مسح بر پاها را آورد!»
روایاتی دیگر از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ابن عباس و انس بن مالک و عباد بن تمیم و دیگر از صحابه در کتب معتبر اهل سنت نقل شده است که حکایت و تصریح مسح بر پاها در وضو دارد و حتی بنابر روایاتی در مدتی از خلافت عثمان، مسح بر پا توسط خود او انجام می شد؛ اما به ناگاه میل او بر آن تعلق گرفت که پاها را در وضو بشوید.
در حقیقت می شود گفت: شستن پاها در خلافت عثمان اتفاق افتاد، در حالی که افراد شاخصی چون امیرالمؤمنین علی علیه السلام و صحابه و حتی خود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر پاها مسح می کردند. با این وجود آیا جایز است که در وضو پاها را بشویند؟ آیا این عمل، عدول از سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیست؟!
و الحمد لله رب العالمین.
-----------------------
پاورقی:
1. تاریخ طبری ج2 ص606؛ تاریخ ابن خلدون ج2 ص586؛ تاریخ الاسلام ج1 ص423؛ کتاب عثمان بن عفان ج1ص72.
2. کنزالعمال ج9 ص443 ح 26890.
3. مسند احمد بن حنبل ج1ص58 ح415؛ مسند البزارج2 ص74 ح420؛ مصنف ابن ابی شیبةج1 ص16 ح56؛ کنزالعمال ج9 ص805 ح26863. نکته جالب، روایتی است که از امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره نقل شده است که می فرماید:«و مسح علی ظهر قدمیه.» این روایت در سنن الکبری بیهقی ج1 ص292 ح1295 و کنزالعمال متقی هندی ج9 ص863 ح27030 آمده است.
4. سنن الدارمی ج1 ص176و سنن الکبری ج1 ص53.
5. سوره حضرت هود علیه السلام / 52.
6. النساء /2.
7. آل عمران / 52.
8. المجموع ج1 ص394.
9. الفقه علی المذاهب الاربعة ص72، مبحث سنة الوضوء.
10. تفسیر کبیر ج11 ص161.
11. تفسیر قرطبی ج6 ص91.
12. المحلی ج2 ص56 مسألة200.
13. المبسوط ج1 ص8.
14. کنزالعمال ج6 ص606 ح 27609 و با اندکی تفاوت در: نیل الاوطار شوکانی ج1 ص184و المصنف ابن ابی شیبة ج1 ص25 ح183.
15. المصنف ج1 ص30، کتاب الطهارة، باب 16 فی المسح علی القدمین و تفسیر طبری ج6 ص176.


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
اختلاف در وضو بین سنی وشیعه
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
***
*****
مطالب جذاب
کشکول شیخ بهایی دفتراول
کشکول شیخ بهایی دفتردوم
کشکول شیخ بهایی دفترسوم
کشکول شیخ بهایی دفترچهارم
کشکول شیخ بهایی دفترپنجم
داستان های آموزنده
خواندنی های شگفت آور
آیا می دانید؟....حتما بخوانید
عدد 13 را مبارک می‌دانم
زندگینامه پیامبراسلام(ص)
بخش سریال نرم افزارها
چند روش برای تقویت مغز
سرگذشت اسکنر مقدونی
نگاهی به دیوار چین..............
حر شهدای جنگ که بود؟؟؟
چرا نام ائمه در قرآن نیامده؟.......
قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا(ص)
چهل نکته درباره حرم امام رضا(ع)
فیلترینگ و نظارت بر اینترنت درجهان
تونل توحید در مقایسه با تونل خرم-زال
بیو گرافی شیطان رجیم ........
بومی‌سازی یک سامانه موشکی
کارت هوشمند سوخت................
یورش به حوزه 117 ...............
مادرشهیدی که بازیگر شد
ناگفته‌های دیدار نمایندگان‌کاندیداها با رهبری
سورپریز پارتی های زهره کاظمی
افشای ابعاد تازه‌ای از "فتنه‌ بزرگ"
با موزیلا فایرفکس باشید
دانلودکتب فیزیک پیام نور
دانلود کتب کامپیوتر پیام نور
دانلودکتب ریاضی پیام نور
دانلودکتب صنایع پیام نور
دانلودکتب آمار پیام نور
بمب اتم چیست ؟
سایت های کاربردی
قضاوت با شما
آموزش آپدیت نود32 واسمارت سچریتی
motherboard چیست و چه کاری انجام می دهد ؟
CPU چگونه ساخته میشود؟
عکس هایی از دختر میرحسین موسوی
مصر به روایت کاریکاتور
تنظیمات موزیلا فایر فکس
وهن مسجد مقدس جمکران در سایت منتسب به موسسه تنظیم
تصاویرهتاکین به امام هادی در فیس بوک
گفت‌وگوی رجانیوز با ابوشریف از اولین فرماندهان سپا
آثار و خواص تمام یک‌صد و چهارده سوره قرآن کریم
«علی مع الحق والحق مع علی»
تاریخچه وهابیت
متن کامل خطبه پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم
متن کامل غدیر خم (عربی)
متن نامه عمر بن خطاب به معاویه
خلاصه‌ای از زندگانی حضرت فاطمه(س)
علمای معتبر اهل سنتی که شیعه شده اند
این واقعیت ها شما را شگفت زنده می کنند!
فشارخون بالا
آشنایی با اصحاب ایرانی ائمه(ع)
من هم در اغتشاشات 88 بودم
دانلودسخنرانی های دکتر عباسی
سخن بزرگان
در دوستِ بخیل، خیری نیست . [امام علی علیه السلام]
عضویت
 
اوقات شرعی