مناظره شیخ مفید با خلیفه دوم عمر بن خطاب
ابوبکر، عمربن خطاب، خلیفه دوم، شیخ مفید، مناظره، آیه غار، خلیفه اول
مناظره شیخ مفید با خلیفه دوم عمر بن خطاب
عمربن خطاب واسیران ایرانی
در مناقب نقل شده است: وقتی اسیران فارس را به مدینه آوردند، خلیفه دوم خواست زنان آنان را بفروشد و مردان آنان را برده عرب قرار دهد و قصد داشت که ناتوانان از طواف را مانند مریض، ضعیف و پیران را بر دوش آنان نهد، امیر المؤمنین(ع) به فرمود: «پیامبر خدا(ص) فرمود: «کریم هر قومی را احترام کنید، هرچند دشمن شما باشد و این جماعت فارس، حکیمان و کریمان هستند که آغوش خود را با تسلیم برای ما گشوده و مایل به اسلام شدهاند؛ و من سهم خودم و بنی هاشم را از آنان بخشیدم»
بدعت های عمر در یک کلام
1. روز رحلت حضرت رسول گفت به خدا پیامبر نمرده است و هر که بگوید مرده او را با تیغ می گذرانم .
2. مردم را از مهر نمودن زیادی بر زنان منع نمود .
3. بر خلاف آیه و لا تجسسو شبها از راه پشت بام منازل برای کشف معاصی به خانه های مسلمین می رفت .
4. طریق مساوات بین مسلمین را که رسول الله مقرر فرموده بود دگرگون ساخت . مهاجر را بر انصار و انصار را بر قبایل دیگر و عرب را بر عجم و سفید را بر سیاه برتری داد و توجهی به آیه ان اکرمکم عند الله اتقیکم ننمود .
5. حد زنای مغیره بن شعبه را جاری ننمود و شاهد چهارم را تهدید کرد .
6. حکم حد شراب خوار را به سلیقه و حدس خود تغییر داد .
7. متعه حج و متعه زنان را تحریم نمود و حال آنکه تا سال سوم خلافتش بین مسلمانان عمل می شد .
8. امر خلافت را بعد از مرگش به شورای شش نفری واگذار نمود .
9. نوافل را به جماعت امر داد در حالی که رسول الله این کار را نمی کرد .
10. هنگامی که رسول الله دستور دادند ورق و دفتری بیاورند برای نوشتن دستور او گفت حسبنا کتاب الله و نگذاشت که رسول الله چیزی بنویسد .
11. مانند خلیفه اول از سپاه اسامه تخلف کرد .
12. اظهار شک در نبوت رسول الله .
13. شهادت مملوک را ملغی و دستور داد کسی حق ندارد به شهادت غلامان ترتیب اثر بدهد .
14. در بیعت گرفتن برای ابوبکر امت را به تهدید و تهویل شمشیر و سنان مجبور کرد و در خانه یگانه دختر رسالت آتش افروخت و حریم آل محمد را از هم گسیخت .
15. نهی نمودن شخص جنب از ادای نماز تا زمانیکه دسترسی به آب پیدا کند یعنی بر خلاف آیه تیمم در قرآن .
16. بدعت صریح در سه طلاق زنان بایک لفظ و در یک مجلس بدون رجوع بین آنها .
17. دفن شدن در مکان غیر جایز مانند خلیفه اول . عایشه گفت این خانه من است در حالی که او یک هشتم از یک نهم را داشت ولی همه خانه را غصب نمود . ابوبکر و عمر فقط از عایشه اجازه گرفتند در حالی که باید از همه زنان رسول الله اجازه می گرفتند .
18. تغییر دادن اعمال وضو بر خلاف نص قرآن و سنت رسول خدا و سیره خلیفه اول .
19. ساقط نمودن حی علی خیر العمل از فصول اذان و اقامه و به جای ان اضافه کردن جمله الصلاه خیر من النوم .
20. مسلمانان را امر نمود که درنماز چهار رکعتی بعد از تشهد اول در دو رکعت یکی از سلام های واجب یعنی السلام علینا و علی عباد الله الصالحین بگویند و با این حکم از اتمام نمازهای چهار رکعتی امت را ممنوع نمود .
21. تصرف در وقت نماز مغرب و روزه داران که به محض غروب آفتاب قبل از دیدن ستاره امت نماز بخوانند و افطار کنند و متخلفین را تهدید نمود به کفاره یک بنده آزاد کردن لذا مردم اغلب از ترس کفاره هنوز آفتاب کاملا پنهان نشده به نماز مغرب و افطار روزه مبادرت می کنند .
22. تغییر دادن وقت نماز وتر از پیش از طلوع صبح به بعد از نماز عشا تا مردم ناراحت نباشند .
23. تصرف بی جا در محل نماز طواف در مسجد الحرام در مقام حضرت ابراهیم چون رسول الله به علم الهی می دانست در زمان جاهلیت محل علامت مقام را تغییر داده اند لذا امر فرمود به محل اصلی نصب کنند ولی عمر سلیقه اش بالاتر بود و محل دوره جاهلیت را پسندید و سنگ علامت مقام را به محل قبلی انتقال داد .
24. اختراع گفتن آمین بعد از ختم سوره حمد در نمازهای پنج گانه روزانه .
25. دست روی دست گذاشتن نماز گذار در حال قیام .
من فقط میتوانم یک سفارش برادرانه به جماعت اهل سنت بکنم و آن اینست که قبل از اینکه وارد بحث وگفتگو با شیعیان شوید حتما یک سری به کتابهای خودتان بزنید. در علم منطق جدل یعنی استفاده از منابع وگفتار وکتب طرف مقابل برای محکوم کردنش.حالا اگر شما با شیعه جدل می کنید به چه متوسل میشوید؟؟؟ کتابهایتان؟ اگر کتابهایتان است که ماشاالله آنقدر در حمد و وصف و تایید شیعیان و حقانیتشان روایت دارند که جای حرفی باقی نمی ماند. اگر میخواهید عمر را و حقانیتی که معاویه برایش ساخت تایید کنید به چه رجوع می کنید؟ کتابهایتان؟؟؟ اگر کتابهایتان است که صدهها روایت از جهل، نادانی، بدعت گذاری، توحش، آزار پیامبر،حتی آزار شتران(رجوع شود به کتابهایتان شما را به خدا قسم) و..... درباره عمر نقل شده که جای هیچ شکی باقی نمی گذارد مبنی بر مشرک ومنافق بودن عمر بن خطاب. به این مطلب با دقت توجه بفرمایید:
مثال:
ایکس صدهها بار می نویسد وادعا می کند و روایت می کند که بعد از عدد یک عدد دو میباشد حالا اگر از ایکس سوال کنیم عدد بعد از یک چه عددیست پاسخ می دهد : سه
سوال :آقای ایکس تو خودت گفتی صدهها بار عدد بعد یک دو میشود چرا پس 1400 سال است می گویی میشود سه؟؟؟؟
حکایت اهل سنت هم همینطور است: تمام منابع وکتابهایشان به تنهایی برای حقانیت تشیع کافیست.خودشان 1400 سال است می گویند روایت می کنند که دیگر جای حرفی بر حقانیت تشیع باقی نمی ماند اما باز جواب می دهند عدد بعد یک سه میشود. چرا؟؟؟ واقعا چرا؟؟؟ مشکل کجاست؟؟؟
جواب:::
مشکل اهل سنت اینست که علمایشان قرنها عامه مردمشان را از تحقیق وتفحص در تاریخ منع کرده اند تا مبادا حقایق روشن شود. اما اما اما این اینترنت و دهکده جهانی بلای جان اهل سنت است. دیگر اهل سنت را نمیشود گوش وچشم بسته نگه داشت ونگذاشت که حتی کتابهایشان را مطالعه بفرمایند. تصور بنده اینست که بزودی شاهد فتوای تحریم وحرام بودن اینترنت از طرف علمای اهل سنت باشیم. مطلب واضح وآشکار است وجای تردیدی ندارد:
قرآن: ای پیامبر امتت بعد تو مرتد میشوند جز جماعت قلیلی<<<>>> بگو اگر من(پیامبر) بمیرم یا کشته شوم شما به دوران جاهلیت برمی گردید؟
سوال:
بعد وفات پیامبر جماعت قلیل وکثیر کدام ها هستند؟؟؟
پاسخ نمی دهم چون بچه شیر خواره هم پاسخش را می داند.
مطلب بعدی: لطفا دقت بفرمایید :::::::
مسلمانان بعد رحلت پیامبر دودسته میشوند :
1) شاخه عربی مسلمانان به رهبری ابوبکر وعمربن خطاب -----این شاخه که به اهل سنت مشهورند از اعراب، اسلام را می پذیرند ودنباله رو اعراب میشوند----- به طور رسمی اعلام اهل سنت به دستور معاویه ((( سال جماعت))) بوجود می آید و این سال سالی میشود که شاخه عربی مسلمانان (شاخه ابوبکر وعمر) نسبتا ثبیت می شود. از این سال کشتن شیعیان- کشتن علمای شیعیان- لعن امیر مومنان علی (ع) - تعقیب راویان احادیث حقه پیامبر - حذف احادیث بیشمار پیامبر درباره مولا - تشکیل سازمان حدیث سازی به دستور معاویه- پیگیری وقتل همه کسانی که غدیر را نقل ویا می نویسند-و.....شروع میشود-خفقانی که معاویه بوجود می آورد بسیار بسیار شدید تر تا سقوط امویان ادامه پیدا می کند.اگر تاریخ به نقل از کتب اهل سنت مطالعه بفرمایید حقیقت گفتار بنده روشن میشود- فاصله سرنگونی بنی امیه و روی کار آمدن عباسیان که به بهانه زنده کردن غدیر واهل بیت صورت میگیرد باعث میشود برای چند دهه شیعه نصف ونیمه نفس بکشد.این زمان است که فقه جعفری (سنت واقعی پیامبر) شکل می گیرد والانه بیشتر مواردی که در قرن بیست ویک چه در تشیع وچه در حتی اهل سنت شاهد آن هستیم نتیجه همین فقه جعفری(سنت پیامبر) است وگرنه الان چیزی به اسم اسلام نداشتیم. هرچند عباسیان نشان دادند فقط از احساسات مسلمین برای رسیدن به حکومت (برگرداندن اهل بیت به حقشان و غدیر) سوء استفاده کردند و شدند از امویان بدتر وپست تر.
2) شاخه ابراهیمی ------ شاخه ابراهیمی اسلام که همان تشیع می باشد ----- این شاخه از مسلمین دینشان و مذهبشان از نوادگان حضرت ابراهیم خلیل الله می گیرند به این معنا که خداوند در قرآن می فرماید از نسل ابراهیم پیامبر ان وامامانی قرار دادیم----- آخرین پیامبر خداوند حضرن خاتم الانبیاء ،آخرین پیامبر از نوادگان حضرت ابراهیم می باشند-----ایشان عرب نبوده بلکه مهاجرینی هستند از زمان خود ابراهیم خلیل الله واسماعیل (ع) که به حجاز هجرت فرمودند...... قرآن می فرماید ای ابراهیم ما بعد از اینکه تورا به کلماتی امتحان کردیم تورا امام قرار دادیم......توجه بفرمایید امامت حضرت ابراهیم بعد از نبوتشان است وبه صراحت قرآن امامت اینقدر اهمیت دارد که خداوند برای اینکه امامت را به پیامبرش بدهد اول اورا امتحان می کند....
پس : آخرین پیامبر از نسل حضرت ابراهیم حضرت محمد (ص) هستند و آخرین امامان از نسل ایشان 12 معصوم هستند. اولین امام از نسل حضرت ابراهیم بعد از رحلت پیامبر حضرت علی (ع) هستند و آخرینشان حضرت مهدی (عج) که طبق وعده خداوند در قرآن آنجا که می فرماید صالحین وارثان زمینند ،در دوران غیبت بوده تا اذن حضرت حق برسد وظهور کنند انشاالله.......
تشیع معتقد است بر اساس نص قرآن و احادیث وروایات پیامبر(ص) ، آخرین خلفا از نسل ابراهیم (ع) وارثان اصلی دین اسلام هستند وهیچ عرب وعجمی چه سیاه چه سفید در غرب وشرق عالم شایسته این نیست که مرجع رهبری وتبیین دین اسلام باشد. کتب اهل سنت هم در دهها روایت متواتر ومعتبر وصحیح با سند این را نقل کرده اند که پیامبر(ص) فرمودند خلفا بعد از من دوازده نفرند که به اسم نام بردند.....یا واقع غدیر به نقل از کتب اهل سنت صراحت و شفافیت دارد که اولین خلیفه وامام بعد از رسول خدا حضرت علی وآخرینشان قائم آل محمد می باشد بدون شک.
تشیع معتقد است (از باب عقلانی) کسی برای جانشینی پیامبر (_ص) شایسته است که نزدیک ترین اخلاق ورفتار وکردار به رسول خدا داشته باشد ......وچه کسی بهتر از مولا که تربیت شده خود رسول خداست از کودکی تا رحلت خود پیامبر؟
چه کسی شایسته تر از مولا که اولین مردی بود که اسلام آورد ودومین انسان مسلمان بعد حضرت خدیجه است؟
مطالب زیاد است اما به اختصار عرض شد وعرض می کنم که برادران اهل سنت اگر کتبشان را مطلعه بفرمایند خواهند دید که شیعه همان می گوید وبه همان راهی می رود که بزرگان اهل سنت به نقل از پیامبر در کتابهایشان نقل کرده اند. یعنی وقتی درکتب اهل سنت ذکر میشود که:
1) به نقل از پیامبر با سند صحیح: علی حق است وحق باعلی
2)علی قرآن ناطق است
3)وصی وخلیفه وجانشین من علیست تا میرسد به حضرت قائم
4)هر که فاطمه بیازارد مرا وهرکه مرا بیازارد خدا را آزده ......پس تکلیف عمر وابوبکر چیست که فاطمه را کشتند؟؟؟
5) عمار به دست گروهی کافر کشته میشود( پس چرا معاویه که عمار را کشت دایی اهل سنت می نامیدش)
5)...........
باز همعرض می کنم به اختصار نوشته ام وگرنه اینقدر مطالب در تایید و حقانیت تشیع و رد عمر وابوبکر در کتب اهل سنت هست که فقط دیده بینا باید درک کند ومطالعه بفرماید.
من برادران اهل سنت را برای شروع تحقیقاتشان رجوع می دهم به اهانت هایی که بزرگوارانشان ( عمر-ابوبکر-عایشه-معاویه-یزید-و.... به ساحت مقدس پیامبر روا داته اند در همین کتب خودتان)
اول این موضوع تحقیق بفرمایید ببینید این پیامبری که سنگش به سینه میزنید چطور مظلومانه مورد هتک حرمت بزرگانتن قرار میگیرد؟؟؟ به عنوان نمونه عرض کنم:
عایشه در کتب خود شما روایت می کند:
1)پیامبر از آفریقا رقاصه می آورد و در مسجد، آنها می رقصیدند ومن درحالی که سوار پیامبر بودم (یا درآغوشش) نگاه می کردیم ولذت می بردیم
2) پیامبر موقع سجده یه نیشگونی (به قول امروزی ها: یه حالی ) از من میگرفت چون من پاهایم جلوی سجاده اش دراز میکردم
این دونمونه فقط از باب آشنایی ذکر شد وگرنه اگر اتهامات عایشه به پیامبر در کتابهایتان ببیند روزی هزاران بار لعنت می کنید ایشان را که چنین ساحت مقدس رسول خدا را مورد اتهاماتی مثل ....قرار داده است.
ای خدا حقایق روشن است پس دیدگان آنهایی که طالب حقند ودر پی اسلام راستین محمدی هستند باز نما
بدعت در قرائت نماز
از جمله کارهای که عمر کرد بدعت گذاری در نماز بود چون همه می دانیم کسی که نمازش مشگل داشته باشد خیلی از اعمالش هم به مشگل برمی خورد و زودتر حرف ناحق وباطل را قبول می کند برای همین جناب خلیفه از جمله بدعـتهای که قرار داد بدعت در نمــاز بود که مادر مـتن پایین اشاره می کنیم
ملک العلماء در بدایع الصنایع می گوید: عمر قرائت حمد و سوره را در یکی از دو رکعت اول نماز مغرب ترک کرد. و قضای آن را در رکعت آخر بلند قرائت کرد. و همچنین عثمان در یکی از دو رکعت اول از نماز عشاء قرائت حمد و سوره را ترک کرد و قضای آن را در رکعت آخر بلند قرائت کرد !
و در جای دیگر می نویسد: عثمان قرائت سوره را در هر دو رکعت اول نماز عشاء ترک کرد. و قضای آن را در رکعت سوم و چهارم نماز عشاء بلند قرائت کرد!(1)
این شیوه نماز خواندن مورد قبول هیچ یک از مذاهب نمی باشد و به طور قطع نوعی بدعت در نماز می باشد. در رابطه با روش صحیح نماز خواندن درکتب شیعه و سنی روایات فراونی وجود دارد. در اینجا به یک روایت از کتب اهل سنت اکتفا می کنیم:عباده پسر صامت نقل کرده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمودند: هر کس سوره حمد و بیشتر از آن را نخواند نمازش درست نیست.(2)
اسناد:
(1) بدایع الصنایع ملک العلماء 1/111 و 172، الغدیر ج 8 / 173
(2) صحیح بخاری 1/302، صحیح مسلم 1/155، صحیح ابوداود 1/131، سنن ترمذی 1/34و 41، سنن بیهقی 2/38 و 61، سنن نسائی 2/137، سنن دارمی 1/283، سنن ابن ماجه 1/276، مسند احمد 5/314، کتاب الام 1/93، المحلی ابن حزم 3/236، المصابیح بغوی 1/57، المدونة الکبری 1/70 و ...
» دو (متعه )ای که عمر حرام کرد چیست و چهفرقی با هم دارند؟
» دو متعهاى که عمر به خطاب تحریم کرد عبارتند از متعة الحج و متعة النکاح
معناى متعهى حج و متعهى نکاح.
کلمهى «متعه» به معناى لذت بردن و سود بردن است، (مجمع البحرین و صحاح اللغة). متعة الحج به معناى لذت بردن خاصى است که در حج است و متعة النکاح به معناى لذت بردن خاصى است که در نکاح است. متعة النکاح را «متعة النساء» هم مىگویند.
توضیح متعهى حج
کسانى که دور از مکه هستند مانند مردم ایران، وقتى که به حج مىروند وظیفهشان این است که اول چند عمل انجام مىدهند و پس از انجام آن عمل آزاد مىشوند و پس از آنکه هشتم ذى حجه رسید دوباره اعمال دیگرى دارند و آنها را انجام مىدهند. در بین این دو نوع اعمال، این حاجىها که از راههاى دور آمدهاند، مىتوانند هر کار لذتبخشى را انجام دهند. این لذّتى را که در بین عمره و حج مىبرند، متعة الحج مىنامند.
اعمال عمره تمتّع به این صورت است:
1. احرام در یکى از میقاتها
2. طواف خانه خدا
3. دو رکعت نماز طواف
4. سعى بین صفا و مروه
5. تقصیر،(تحریر الوسیله، ج 1، ص 405، جواهر 18، ص 3).
وقتى که این اعمال را انجام دادى، از احرام خارج مىشوى و حالا مىتوانى هر گونه لذتى خواستى ببرى. پس از انجام این اعمال همهى چیزهایى که با احرام حرام شده بود، حلال مىشود.
اگر ده روز مانده به اول ذى حجه به مکه رسیدى و این چند عمل را در مدت یکى دو ساعت انجام دادى، پس از آن باید صبر کنى تا هشتم ذى حجه برسد و از آن روز تا هشتم ذى حجه آزاد هستى و مانند خود مردم مکه هستى. مىتوانى زن بگیرى، اگر زن دارى مىتوانى لذتهاى جنسى ببرى و امثال اینگونه لذتها. وقتى که هشتم ذى حجه رسید دوباره احرام مىبندى و اعمال حج تمتع را شروع مىکنى. عمر بن خطاب این آزادى را تحریم کرد و گفت: کسى حق ندارد بین عمره و حج آزاد شود و لذتهاى جنسى و مانند آن ببرد بلکه باید از اول تا آخر محرم بماند و در پایان اعمال حج، آزاد شود. ولى از دیدگاه مکتب اهلبیت، حاجىهایى که از راههاى دور مىآیند، بین این دو مُحِل مىشوند. یعنى از احرام خارج مىشوند و آنچه با احرام حرام شده بود، حلال مىشود.
توضیح متعهى نساء
متعة النساء یا متعة النکاح این است که اگر زنى شوهر نداشته باشد بخواهد با مردى بطور موقّت ازدواج کند، این زن مىتواند با آن مرد ازدواج کند و یا اگر مردى بخواهد با زنى بطور موقت ازدواج کند و آن زن شوهر نداشته باشد، این مرد مىتواند با آن زن ازدواج کند و وقتى که آن مدت تمام شد ازدواج پایان مىپذیرد و دیگر به یکدیگر مَحرم نیستند. حتى انسان مىتواند با اهل کتاب هم اینگونه ازدواج بکند. از دیدگاه اسلام مرد و زن در این امر آزادند. عمر بن خطاب این آزادى را هم تحریم کرد و گفت هیچ زن و مردى حق ندارند به این صورت ازدواج کنند. از نظر مکتب اهلبیت اینگونه ازدواج صحیح و هیچ اشکالى ندارد و آن زن موقتا زن این مرد است و این مرد موقتا شوهر آن زن است و اگر در این مدت آن زن حامله شد، بچه، حلالزاده و بچه همین مرد و زن است.
در زمان رسول خدا متعهى نساء حلال بوده و اشکالى نداشت و تحریم عمر بر خلاف سنت رسول خدا بود.
روایات اهل سنت دربارهى متعهى نساء و متعهى حج
از عمر بن خطاب روایت شده که گفت: «متعتان کانتا على عهد رسول الله و أنا انهى عنهما و اعاقب علیهما: متعة الحج و متعة النساء؛ در زمان پیامبر، دو متعه وجود داشت و من از آن دو متعه نهى مىکنم و هر کس را که به آن دو متعه مرتکب شود، کیفر مىدهم: متعهى حج و متعهى نساء»، (الغدیر، ج 6، عربى، ص 298، ح 2 به نقل از منابع اهل سنّت).
همچنین عمر گفت: «ثلاث کنّ على عهد رسول الله و أنا محرمهنّ و معاقب علیهنّ: «متعة الحج» و «متعة النساء» و «حىّ على خیر العمل» فى الاذان؛ سه چیز در زمان پیامبر وجود داشت و من حرام کنندهى آنها و کیفردهنده آنها هستم: متعهى حج، متعهى نساء و حى على خیر العمل گفتن در اذان نماز»، (همان، ص 301 به نقل از منابع اهل سنت).
محمد بن عبدالله بن حارث بن نوفل بن عبدالمطلب مىگوید: در آن سال که معاویه به حجّ آمده بود، نزد سعد بن ابى وقّاص و ضحاک بودم. آن دو دربارهى متعهى حج با هم گفتگو مىکردند. ضحاک گفت: جز آنکس که جاهل به دستور خداست، دست به متعهى حج نمىزند.
سعد بن ابى وقاص به ضحّاک گفت: برادرم! بد گفتى.
ضحاک گفت: بد نگفتم زیرا که عمر بن خطاب از متعهى حج نهى کرده است.
سعد گفت: پیامبر به این عمل دست زد و ما هم به همراه او چنین عمل کردیم، (الموطّأ، مالک بن انس، ص 233، ح 60، چاپ دار الکتاب العربى، کتاب الحج، سنن نسائى، ج 5 ـ 6، بشرح سیوطى، ص 152، چاپ اول).
در سنن ابن ماجه آمده است: عمر گفت: من مىدانم که پیامبر و اصحاب آن حضرت به متعهى حج دست مىزدند و لکن من خوشم نمىآید که حاجىها در حالى که با همسران خود ارتباط پیدا کرده، غسل جنابت کردهاند و قطرات آب از سرشان مىریزد، به عبادت خدا مشغول باشند، (سنن ابن ماجه، ج 2، ص 992، ح 2979، سنن نسائى، ج 5 ـ 6، ص 153).
این روایات مىرساند که متعهى حج و متعه نساء در عصر پیامبر آزاد بود و پیامبر و یارانش در ایام حج از این عمل استفاده مىکردند و هم در غیر ایام حج از این عمل استفاده مىکردند. تحریم این دو کامیابى، بر خلاف سنت پیامبر و یارانش است. مسلمانان حق ندارند بر خلاف دستور خدا و پیامبر خدا عمل کنند.
در صحیح مسلم آمده است: ابن عباس ما را به متعهى حج فرمان مىداد و ابن زبیر از متعهى حج نهى مىکرد، (صحیح مسلم بشرح نووى، ج 7ـ8، جزء 8، باب متعهى حج، ص 401، ح 2939).
در سنن نسائى آمده است: ابن عباس گفت: از عمر بن خطاب شنیدم که مىگوید: سوگند به خدا من شما را از متعهى حج نهى مىکنم و مىدانم که متعهى حج در قرآن آمده و پیامبر اسلام، آن را پیاده کرده است، (سنن نسائى، ج 5ـ6، ص 153).
در سنن ترمذى آمده است: عمر بن خطاب از متعهى حج نهى کرد، (سنن ترمذى، ج 3، ص 184، ح 823). در حدیث دیگرى از همین سنن آمده است: عبدالله بن عمر گفت: متعة حج حلال است. مرد شامى گفت: پدر تو که آن را تحریم کرده است. عبدالله گفت: پدرم از آن نهى کرده و پیامبر به آن عمل کرده است. حالا تو مىگویى من چه کنم؟! نهى پدرم را عملى کنم یا سنت پیامبر را پیاده کنم. من سنّت پیامبر را مىگیرم، (همان، ح 824).
در صحیح مسلم آمده است: قیس به نقل از عبدالله مىگوید: به همراه پیامبر در حال جنگ بودیم و زن به همراه نداشتیم. به پیامبر پیشنهاد دادیم که خود را اخته کنیم. پیامبر ما را از این عمل نهى کرد و اجازه داد موقتا با زنها ازدواج کنیم، (صحیح مسلم بشرح نووى، ج 9 ـ 10، جزء 9، کتاب النکاح، ص 182، ح 3396 ـ 11/1).
ابى نصره مىگوید: نزد جابر بن عبدالله انصارى بودم. یک نفر آمد و گفت: ابن عباس و ابن زبیر در متعهى حج و متعهى نساء با هم اختلاف کردهاند. جابر گفت: ما در زمان پیامبر از هر دو متعة بهرهمند مىشدیم، سپس عمر از هر دو نهى کرد، (همان، حدیث 3403 ـ 17/8).
براى آگاهى بیشتر از این مسأله مورد اختلاف بین شیعه و سنى به کتاب «الغدیر» نوشته علامه امینى مراجعه کنید. جلد ششم الغدیر دربارهى این مسأله بطور کامل بحث کرده است، الغدیر ترجمه فارسى هم دارد .