» : عایشه از نظر اخلاقی چگونه زنی بود ونظر پیامبر اسلام را درمورد عایشه بیانفرمایید؟ و پیامبر اکرم (ص ) چگونه باعایشه ازدواج کرد؟
» چگونگی ازدواج پیامبر اکرم (ص ) با عایشه: در روایت طویلى آمده است که پس از رحلت حضرت خدیجه(س) خوله دختر حکیم بن امیه از پیامبر پرسید آیا ازدواج مىکنى؟ پیامبر پرسیدند با چه کسى؟ پرسید باکره مىخواهى یا غیر باکره؟ پیامبر نسبت به هر کدام سؤال فرمودند. او «عایشه» را بهعنوان دخترى باکره و «سوده» را به عنوان زنى غیر باکره معرفى نمود. سپس پیامبر به او دستور دادند که از آن دوبرایشان خواستگارى کند.
مسأله اصلى در میان مسلمانان این است که پس از پیامبر اسلام(ص) جانشین پیامبر کیست؟ اگر معتقد شدیم که پس از پیامبر، حضرت على و اولاد او جانشینان آن حضرت هستند، در این صورت دنباله رو آنان خواهیم شد و آنان را حق و معیار حق خواهیم دانست و اگر معتقد شدیم که پس از پیامبر افراد دیگرى جانشینان آنان هستند، در این صورت دنباله رو آنان خواهیم شد و آنان را حق و معیار حق خواهیم ناخت. این، دو راه است. یکى حق است و دیگرى باطل است. تشخیص حق بودن، به عهده کسانى است که
در این مسأله، تخصّص کامل دارند. متخصّصان هر جامعه، تحقیق مىکنند و نتیجه تحقیقات خود را در اختیار جامعه قرار مىدهند و جامعه راه خود را بر اساس آن تحقیقات اختیار مىکند. به این مسأله هم توجه داشته باشیم که در مسائل اختلافى، هر کسى نمىتواند نظر بدهد. بحث و گفتگو در اینگونه مسائل روش خاصّى دارد و به علاوه تخصّص کافى، باید بر اساس آن روش بررسى صورت بگیرد. اگر این دو گروه بخواهند در اصل مسأله ا مامت و یا در مسائل جزئى دیگر با هم گفتگو کنند، باید آنچه را که مورد قبول هر دو طرف است، مبناى استدلال قرار دهند. به عنوان مثال، اگر گروهى بگویند: پس از پیامبر، ابوبکر بن ابى قحافه خلیفه است، باید این گروه در استدلال خود، آنچه را که مورد قبول طرف مقابل است، مورد توجه قرار دهد و یا اگر گروهى بگوید: پس از پیامبر على بن ابىطالب امام است باید در استدلال خود، آنچه را که مورد قبول طرف مقابل است بیاورد و گرنه بحث و گفتگو متوقف مىشود.
با توجه به این دو مطلب، در جواب سئوال دانشجوى عزیز این مطالب تقدیم مىشود:
1. در روایات اهل سنت، درباره على بن ابى طالب(ع) آمده است:
پیامبر اسلام: هر کس مىخواهد مانند من زندگى کند و مانند من بمیرد باید على را دوست بدارد.
پیامبر اسلام: هر کس على را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است.
پیامبر اسلام: على از من و من از او هستم.
پیامبر اسلام: على براى من مانند من براى خدا هستم.
پیامبر اسلام: هر کس على را اطاعت کند مرا اطاعت کرده است و هر کس با على مخالفت کند، با من مخالفت کرده است. پیامبر اسلام: یا على! هر کس از تو جدا شود، از من جدا شده است.
پیامبر اسلام: هر کسى على را بیازارد مرا آزرده است.
پیامبر اسلام: یا على! دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خداست. دوست تو، دوست من است. دوست من دوست خداست.
پیامبر اسلام: یا على! واى بر آنکه تو را دشمن بدارد.
پیامبر اسلام: اى عمار! اگر همه مردم راهى را در پیش بگیرند و على راه دیگرى برود، تو با على برو، (المراجعات، عبدالحسین شرف الدین، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1413، صفحات 72، 242، 245، 247، 248، 249 و 250).
امام ابو عبدالله احمد بن حنبل که یکى از امامان چهارگانه اهل سنّت است، مىگوید: هیچکدام از اصحاب پیامبر اسلام به اندازه على بن ابى طالب فضیلت ندارد و آن حضرت دشمن زیاد داشت، دشمنان او تلاش کردند تا عیبى براى او پیدا کنند و او را با آن بکوبند ولى نیافتند و براى همین به معاویه پناه بردند که با على مىجنگید، (همان، ص 256 و 257). قاضى اسماعیل، نسائى، ابو على نیشابورى و غیر آنان که از بزرگان اهل سنت هستند، گفتهاند: درباره هیچکس از اصحاب پیامبر اسلام، به اندازه على، روایات درست، وارد نشده است، (همان، ص 257). اینها، روایات و مطالبى است که مورد قبول همه علماى سنّى و شیعه است و اختلافى در آن نیست.
2. در قرآن کریم براى همسران پیامبر اسلام، قوانین خاصّى در نظر گرفته شده است. قرآن مىگوید: اى پیامبر! به همسرانت بگو: اگر زندگى دنیا و زیور آن را مىخواهید، بیایید اموالى به شما بدهم و رهایتان کنم و اگر خدا، پیامبر خدا و سراى آخرت را مىخواهید، بدانید که خداوند براى نیکوکاران شما پاداش بزرگى مهیّا کرده است. اى زنان پیامبر هر کدام از شما گناه آشکارى بکند، عذاب او دو برابر است و این براى خدا آسان است و هر کس از شما مطیع خدا و پیامبر او شود و عمل شایسته انجام بدهد، پاداش او را دو برابر مىکنیم و براى او روزى سخاوتمندانه آماده کردهایم. اى همسران پیامبر! شما مانند هیچکدام از زنان دیگر نیستند اگر تقوى پیشه کنید. پس بگونه هوسانگیز سخن نگویید که بیمار دلان در شما طمع کنند، سخن شایسته بگوئید، در خانههاى خود بمانید، همچون جاهلیت نخستین ظاهر نشوید، نماز بخوانید، زکوة بدهید و خدا و پیامبر خدا را اطاعت کنید، (سوره احزاب، آیه 28 به بعد). این آیات مىگوید: اگر زنان پیامبر، خدا، پیامبر خدا و سراى آخرت را بخواهند و نیکوکار باشند، پاداش دارند و اگر بدکار باشند کیفر دارند. بر اساس این آیات، تنها همسر پیامبر بودن افتخار و فضیلت نیست بلکه همسرى که داراى کمالات معنوى باشد ارزشمند است و گرنه اهل دوزخ است همانطور که همسر برخى از پیامبران پیشین اهل آتش بودند.
الف) قرآن کریم مىفرماید: یا نساء النبى لستنّ کاحد من النساء ان اتقین اللّه؛ اى زنان پیامبر! شما مانند سایر زنان نیستید (یعنى برترید) اگر تقواى الهى پیشه کنید، (احزاب، آیه 33) و نیز مىفرماید: یا نساء النبىّ من یأت منکنّ بفاحشة مبینة یضاعف لها العذاب ضعفین و کان ذلک على اللّه یسیرا و من یقنت منکنّ للّه و رسوله نؤتها اجرها مرّتین و اعتدنا لها رزقا کریما؛ اى زنان پیامبر! هر کدام از شما کارزشتى مرتکب شود، عذاب او دو برابر خواهد بود و آن بر خدا آسان است و هر کدام از شما اطاعت خدا و رسولش را به جا آورد، دو برابر اجرش مىدهیم و روزى کریمانهاى برایش مهیا مىکنیم، (احزاب، آیه 31).
خداوند سبحان در این دو آیه شریفه، آشکارا بیان مىدارد که ملاک شرافت و فضیلت در زنان پیامبر(ص)، تقواى الهى است نه همسرى آن حضرت؛ گر چه بیان مىدارد که این موقعیت (همسرى پیامبر) موقعیت خطیرى است که اگر حُسن استفاده از این موقعیت شود، سود دو چندان در پى دارد و اگر سوء استفاده شود به همان میزان، زیان دو برابر به همراه دارد.
تأیید این مطلب که صِرف همسرى پیامبر(ص) نمىتواند ملاک شرافت و فضیلت باشد، این است که در میان زنان پیامبران گذشته نیز، زنانى بودهاند که دچار خشم و غضب الهى شدهاند: در آیه 10 سوره «تحریم» خداوند متعال، همسران نوح و لوط را به شدّت مذمّت نموده و مىفرماید: «این دو زن همسر دو تن از بندگان صالح من بودند و به همسرشان (نوح و لوط«ع») خیانت کردند، و همسر پیامبر بودنشان نتوانست آن دو را از عذاب قهر الهى حفظ کندو به آن دو گفته شد، همراه اهل آتش داخل آتش شوید». نتیجه این که امکان دارد که زنى همسر پیامبر باشد؛ ولى معصیت کار بوده و اهل آتش باشد.
آیا در میان زنان پیامبر گرامى اسلام (ص) نیز زن ناشایسته و مذموم بوده است یا نه؟
در قرآن کریم ـ و به تبع در احادیث معتبر ـ از دو تن از زنان پیامبر(ص) مذمت شده است: در آیه 3 تا 5 سوره «تحریم» حال دو تن از همسران پیامبر(ص) بیان شده است. خلاصه این که آن دو زن سرّ پیامبر(ص) را افشا مىکردند و خداوند متعال پیامبر(ص) را از گناه آن دو زن آگاه ساخت و نسبت به آنان فرمود: «اگر شما دو زن توبه کنید بسیار به جاست چرا که دلهاى شما از حق برگشته است و اگر در مخالفت پیامبر(ص) همدیگر را یارى کنید، پسبدانید که خداوند یاور و نگهبان او است و جبرئیل و مؤمنان صالح و فرشتگان همه پشتیبان او هستند وامید است که اگر پیامبر(ص) شما را طلاق دهد، خداوند به عوض شما، زنان بهترى به پیامبر(ص) بدهد که مسلمان و مؤمن و مطیع باشند».
حاصل این آیات شریفه این است که یقینا بعضى از زنان پیامبر(ص)، معصیت کار بوده و گاه به پیامبر(ص) ضربه مىزدند. مخفى نماند که بیشتر مفسّران شیعه و اهل سنّت این آیات را مربوط به عایشه (دختر ابوبکر) و حفصه (دختر عمر) مىدانند. که هر دو همسر پیامبر(ص) بودهاند.
3. عبدالله بن زبیر دشمن حضرت على(ع) بود. در کلمات آن حضرت آمده است که: «ما زال الزبیر رجلاً منّا اهل البیت حتى نشأ ابنه المشئوم عبدالله»، (نهجالبلاغه فیضالاسلام، ج 6، حکمت 444، ص 1294 یک مجلّدى). زبیر همواره با ما بود تا آنکه فرزند نامبارکش پا به دوره جوانى گذاشت.
عبدالله بن زبیر به ابن عباس گفت: چهل سال است که عداوت شما در دل من است، (عایشه در دوران على امیرمؤمنان، علامه سید مرتضى عسکرى، ترجمه نجمى و هریسى، ص 286 به نقل از مروج الذهب و شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحدید). عبدالله بن زبیر پسر اسماء است. اسماء دختر ابوبکر است. پس عبدالله بن زبیر خواهرزاده عائشه همسر پیامبر اسلام است. روزى على(ع) به او گفت: اى عائشه! شدّت علاقه تو به عبدالله بن زبیر و قوم و خویش طلحه، تو را به راهى نکشاند که به عذاب خداوند منتهى شود، (همان، ص 290). همین عبدالله بن زبیر، عائشه را به جنگ با على کشاند. شواهدى بر این امر دلالت مىکند که به برخى اشاره مىکنیم: الف. روزى عایشه گفت: هر وقت عبدالله بن عمر را دیدید، او را نزد من بیاورید. عبدالله بن عمر نزد عایشه حاضر شد. عایشه گفت: اى عبدالله بن عمر! چرا مرا روزى که خواستم عازم بصره شوم، منع نکردى؟! عبدالله بن عمر گفت: چون تو در آن زمان با عبدالله بن زبیر بودى، فکر او بر فکر تو غالب بود، تو در مقابل آن اختیار نداشتى و گفتار من در تو سودى نداشت و اثر نمىکرد. عایشه گفت: هر چه بود گذشت ولى این را بدان که اگر تو مرا منع مىکردى نمىرفتم، (همان، ص 290). ب. وقتى که لشکریان عایشه در حرکت به سوى بصره به «حوأب» رسیدند، عایشه خواست برگردد ولى عبدالله بن زبیر او را از این تصمیم منصرف ساخت، (همان).
این شواهد نشان مىد هند که عایشه به شدت تحت تأثیر افکار عبدالله بن زبیر بود.
4. عایشه در زمان عثمان بن عفان با او دشمنى داشت و همواره از او بد مىگفت. عروه مىگوید: در جنگ جمل با عایشه بودم. چهار نفر اسب سوار آمد. یکى از آنان نقاب بر چهره داشت. عایشه گفت: آنکه نقاب دارد، على است. بپرسید ببینید کیست؟
از او پرسیدند، گفت علىّ بن ابى طالب هستم. عایشه گفت: بپرسید چه مىگوید. على(ع) گفت: تو را به خدایى که بر حضرت محمد کتاب نازل کرده، آیا مىدانى که پیامبر مرا وصىّ خانواده خود کرده؟ عایشه گفت: بله مىدانم. على(ع) گفت: پس چرا از خانهات بیرون آمدى و بر ضد من بپاخاستى؟ گفت: خون عثمان را مىخواهم. على(ع) گفت: اى عایشه! تو که تا دیروز مردم را به قتل عثمان تحریک مىکردى و مىگفتى که هنوز پیراهن پیامبر نپوسیده است ولى عثمان سنّت پیامبر را تغییر داده است. حالا چطور به
خونخواهى او قیام کردهاى؟ پس از آن على(ع) برگشت، (ایضاح فضل بن شاذان، ص 77، از انتشارات دانشگاه تهران، سال 1363). روزى عثمان بالاى منبر براى مردم سخنرانى مىکرد. در آن روزها معترضان اعتراضات خود را اعلام مىکردند. آن روز در آن حال که عثمان روى منبر بود، عایشه بلند شد، پیراهن پیامبر را به دست گرفت و به عثمان گفت: اى عثمان! هنوز پیراهن پیامبر نپوسیده ولى تو سنّت پیامبر را تغییر دادى، (همان، ص 263). عثمان در محاصره قرار گرفته بود. در همان زمان عایشه آماده سفر حج شد. مروان به او گفت: اى مادر مؤمنان! کاش مکه نروى و بمانى تا از عثمان دفاع کنى. عایشه در جواب درخواست مروان بن حکم گفت: به خدا قسم دوست داشتم که عثمان مثل اجناس داخل گونى بود و آن را به دریا مىانداختم. پس از آن در همان اوضاع و احوال به مکه رفت. وقتى که عثمان کشته شد و مردم با على(ع) بیعت کردند، گفت: عثمان را مظلومانه کشتند و به خونخواهى برخاست،
(همان، ص 264).
5. پیامبر اسلام(ص) روزى زنان خود را جمع کرد و گفت: کاش مىدانستم کدامیک از شما سوار بر شتر پرمو مىشود و سگهاى حوأب پارس مىکنند، و در چپ و راست او مردم کشته مىشوند ولى خود او نجات مىیابد، (همان، ص 75). حذیفة بن یمان گفت: آیا اگر به شما خبر بدهم که مادرتان به سوى شما حرکت مىکند و با شما مىجنگد، مرا تصدیق مىکنید؟ به خدا قسم دروغ نمىگویم، (همان، ص 81).6. عایشه با حضرت على(ع) دشمنى داشت و گرنه نمىتوان با آن حضرت جنگید. شواهدى بر این مسأله دلالت دارد که برخى از این قرار است:
الف. از عایشه نقل شده که گفت: هنگامى که بیمارى پیامبر شدت یافت، آن حضرت از خانه خارج شد در حالى که دو نفر زیر بغل او را گرفته بودند. یکى عباس بن عبدالمطلب بود و یکى هم یک مردى بود. راوى حدیث مىگوید: به ابن عباس گفتم: آن مرد دیگر چه کسى بود؟ گفت: على بن ابى طالب بود. ابن عباس گفت: عایشه نمىخواهد خوبى على را بگوید، (المراجعات، ص 327).
ب. مردى به نزد عایشه آمد و از عمّار و على بن ابى طالب بد گفت. عایشه از على(ع) دفاع نکرد ولى درباره عمار گفت: از پیامبر خدا شنیدم که اگر عمار بین دو امر مخیر شود، بهترین آن را اختیار مىکند، (همان).
ج. عایشه نامهاى به این صورت به زید بن صوحان نوشت: این نامهاى است از امّ المؤمنین دختر ابى بکر همسر پیامبر به فرزند
صالحش زید بن صوحان. بعد از حمد و سپاس، اى زید! با رسیدن این نامه به سوى ما حرکت کن و ما را در این جنگ یارى بده و اگر به فرمان ما گردن ننهى لا اقلّ از على دورى کن و از کمک به او خوددارى کن، (عایشه در دوران على، ص 276). زید بن صوحان هم در جواب نوشت: این نامهاى است از زید بن صوحان به عایشه دختر ابى بکر و همسر پیامبر. اى عایشه! آرى من فرزند با وفا و مطیع تو هستم در صورتى که از این اقدام خطرناک دست بردارى و از همان راهى که آمدهاى به خانهات برگردى و اگر
پیشنهاد مرا نپذیرى نه تنها فرزند تو نیستم بلکه اولین کسى خواهم بود که با تو مىجنگد، (همان، ص 276).
د. در نهج البلاغه آمده است: «و امّا فلانه فأدرکها رأى النساء و ضغن غلى فى صدرها کمرجل القین و لو دعیت لتنال من غیرى ما انت الىّ لم تفعل و لها بعد حرمتها الاولى و الحساب على الله؛ و اما فلان کس راستى اندیشه زنانه دریافته و دشمنى، در سینهاش مانند دیگ آهنگر به جوش آمده است و اگر او را وادار مىکردند به اینکه آنچه را که با من کرد در باره دیگرى بکند، به آن اقدام نمىکرد ولى با اینحال هنوز هم آن حرمت نخستین را درباره او مراعات مىکنیم و حساب او با خداوند است»، (نهجالبلاغه فیض الاسلام، خطبه 155).
7. عایشه بر ضد حضرت على قیام کرد و لشکرکشى کرد. ابتدا به سوى بصره رفتند و در بصره درگیرى مختصرى پیش آمد و نیروهاى عایشه تعدادى از طرفداران على(ع) را کشتند و خود را آماده کردند تا با نیروهاى حضرت على(ع) درگیر سازند. نیروهاى حضرت على(ع) رسیدند و جنگ جمل آغاز شد و با شکست نیروهاى عایشه پایان یافت. على(ع) چند بار با فرماندهان اصلى نیروهاى عایشه تماس گرفت و تلاش کرد تا درگیرى روى ندهد ولى همه تلاشها بى نتیجه ماند. پیش از شروع درگیرى افرادى با
عایشه تماس گرفتند ولى عایشه قبول نکرد. ام سلمه قبل از خروج عایشه به عایشه گفت:
اى عایشه! خداوند تو را محدود ساخته، از فرمان او پا را فراتر نگذار. خداوند به احترام پیامبرش بین تو و مردم حرمتى برقرار ساخته، آن را مشکن. خداوند خانه را براى تو در نظر گرفته، از آن بیرون نرو. اى عایشه! رسول خدا تو را بهتر مىشناخت، اگر دخالت در این امور خوب بود دستورى به تو مىداد در صورتى که تو را از دخالت در این امور منع کرده است. اى عایشه! اگر پیامبر تو را در این حال
ببیند چه خواهى گفت؟ از خدا بترس و از پیامبر شرم بکن. اى عایشه! آنچه از رسول خدا شنیدهام اگر بگویم، مانند مار گزیده به خود مىپیچى. عایشه در جواب ام سلمه گفت: من گرچه همیشه به موعظه تو گوش مىکنم ولى در این مورد نمىتوانم بپذیرم. من بهسفرى نیکو مىروم. من مىخواهم بین دو گروه از مسلمانان صلح برقرار سازم، (عایشه در دوران على امیرمؤمنان، ص 55 به نقل از عقد الفرید، ج 3، ص 69). در همان روزها که نیروهاى دو طرف آماده درگیرى بودند عمار بن یاسر آمد و به عایشه گفت: تو را به خدا آیا مىدانى که پیامبر على را وصىّ خود در خانوادهاش کرده است؟ عایشه گفت: بله. عمار گفت: پس چرا بر ضد او از خانهات بیرون آمدى؟ مگر خداوند دستور نداده که در خانهات بنشین؟! عایشه گفت: خون عثمان را مىخواهم. عمار گفت: اصلاً این چه ربطى به زنها دارد؟!، (ایضاح، ص 77).با نگاهى کوتاه به زندگى عایشه در دو برهه از تاریخ (یکى زمان حیات پیامبر(ص) و دیگرى پس از پیامبر(ص)، یعنى در دوران خلفا) مىتوان فهمید که آیا عایشه جوهره ایمان و تقوا را داشته است تا در ردیف زنان شایسته پیامبر(ص) باشد و یا این که چنین نبوده است.
امّا در دوران خلفا عایشه فرمانهاى پیامبر(ص) را زیر پا نهاده و در این برهه از زندگیش نقاط تاریکى ازخود بر جاى گذاشته است. از مهمترین آنها ـ که از مسلّمات تاریخ است ـ لشکر کشى عایشه و جنگ با امیر المؤمنین(ع) است؛ آن هم در زمانى که آن حضرت رسما خلیفه رسول خدا(ص) بود؛ یعنى، مسلمین پس از عثمان با آن حضرت بیعت کرده بودند؛ در حالى که پیامبر(ص) به عایشه از این واقعه خبر داده بود و او را از چنین گناه نابخشودنىنهى کرده بود. حتى برادر عایشه، محمد بن ابى بکر شخصا عایشه را از جنگ برحذر داشت و حدیث پیامبر(ص) را به او یادآورى نمود که حضرت رسول(ص) خبر داده بود یکى از زنان من به جنگ با برادرم على(ع) خواهد رفت و .... با این همه به خاطر کینه توزى با حضرت على (ع) به جنگ با ایشان برخاست و هزاران نفر را به کشتن داد. و با آن که امام على(ع) پس از پایان جنگ به احترام نسبتش با پیامبر(ص) با عایشه بسیار کریمانه رفتار کرد، ولىعایشه مجددا کینه توزى خود را ابراز نمود و در مقابل امام حسین(ع) ایستاد و مانع دفن امام حسن(ع) در کنار قبر رسول الله(ص) شد و سبب گردید تا جنازه آن حضرت تیرباران شود.
آیا چنین اعمالى مىتواند از کمال ایمان و تقوا ناشى شده باشد؟!!
جنگ جمل پایان یافت. حضرت على(ع) نزد عایشه آمد و گفت: اى عایشه! مردم را بر ضد من و به جنگ من شوراندى، به خونریزى تحریک کردى، خونها ریخته شد و برادرکشىها راه افتاد. آیا رسول خدا به تو چنین دستور داده بود؟ مگر او نگفته بود که از خانهات بیرون نیا. عایشه گفت: حالا که پیروز شدهاى و بر ما تسلط یافتهاى مرا عفو کن و از من درگذر، (عایشه در دوران على امیرمؤمنان)
8. عایشه از درگیرى با على(ع) اظهار پشیمانى مىکرد.
ابوجندب مىگوید: روزى نزد عایشه رفتم. گفت: کیستى؟ گفتم: از قبیله «ازد» هستم. گفت: در جنگ جمل شرکتى داشتى؟ گفتم: بله. گفت: با ما بودى؟ گفتم: بر ضد شما بودم. گفت: این رجر را «اى مادر عزیز! اى بهترین مادرانى که مىشناسیم» چه کسى مىخواند؟ گفتم: پسر عمویم. آنگاه عایشه آنچنان گریه کرد که فکر کردم هرگز آرام نخواهد شد، (نقش عایشه در تاریخ اسلام (3ـ1)، ص 209، علامه
مرتضى عسکرى، ترجمه عطاء محمد سردارنیا، محمدصادق نجمى، هاشم ویسى و محمدعلى جاودان، چاپ ششم، 1373، انتشارات مجمع علمى اسلامى). ابن اثیر مىگوید: روزى در حضور عایشه از جنگ جمل سخن به میان آمد. عایشه گفت: اى کاش شرکت نکرده بودم و مانند زنان پیامبر در خانه خودم مىنشستم، (همان، به نقل از اسدالغابه، ج 3، ص 284). آوردهاند: هنگامى که عایشه در حال مرگ بود، سخت ناراحت شد. گفتند: چرا ناراحت هستى؟ گفت: جنگ جمل مانند استخوانى در گلویم گیر کرده است اى کاش پیش از این مرده بودم و جنگ جمل را به وجود نمىآوردم، (همان).
9. اگر کسى بر ضد على(ع) بپاخیزد، مهدور الدم و اهل آتش است. در روایات آمده است که هر کس علیه حضرت على خروج کند کافر است. از عایشه نقل شده که پیامبر خدا فرمود: «ان الله عهد الىّ ان من خرج على على فهو کافر فى النار؛ خداوند به من وحى کرد که: هر کس بر ضدّ على قیام کند، کافر و اهل آتش است»، (احقاق الحق، ج 7، ص 337، چاپ اول، به نقل از ینابیع المودة). در روایت دیگرى از عایشه آمده است که پیامبر اسلام فرمود: «ان الله عهد على ان من خرج على على فهو کافر فى النار» قیل: «لم خرجت علیه؟» قالت: «انا لنسیت هذا الحدیث یوم الجمل حتى ذکرته بالبصرة و انا استغفرالله؛ خدا بر من عهد کرد که «هر کس بر ضد على قیام کند، کافر و اهل آتش است». به او گفته شد: «تو چرا بر او شوریدى؟» گفت: «این حدیث را در روز جنگ جمل فراموش کردم. در بصره به یادم آمد و اکنون از خداوند مىخواهم از گناه من درگذرد.»، (ملحقات احقاق الحق، ج 23، ص 44، به نقل از مودة القربى و ج 18، ص 470، ح 46 به نقل از مودة القربى). یادآورى: آنچه آورده شد، از مآخذ و منابع اهل سنت گرفته شده است. بر اساس این دو روایت و روایاتى که درباره حضرت على(ع) آوردم مىتوان درباره همسر پیامبر عایشه داورى کرد. آنچه قطعى و یقینى است این است که عایشه دست به این گناه بزرگ زد که نه خدا، نه پیامبر و نه زنان دیگر پیامبر، هیچکدام به این کار عایشه راضى نیستند.
س. آیا عایشه محبوبترین زن براى پیامبر بود؟
ج. در جواب باید گفت: محبوبترین زن براى پیامبر، حضرت خدیجه(س) است و براى همین است که بیش از زنان دیگر، مورد حسد عایشه بود. عایشه مىگوید: هر روز پیامبر هنگام بیرون رفتن از خانه، خدیجه را یاد مىکرد. روزى ناراحت شدم و گفتم: خدیجه که پیر زنى بیش نبود، خدا که بهتر از آن را نصیب تو کرده است. پیامبر ناراحت شد و گفت: به خدا سوگند خداوند بهتر از آن را به من نداده است. او کسى بود که در آن شرایط که کسى به من ایمان نمىآورد، ایمان آورد، آنگاه که همه مرا تکذیب مىکردند، او مرا تصدیق کرد و خداوند از او برایم اولاد عطا کرد، (المراجعات، ص 332).
عایشه مىگوید: «ما غرت على امرأة کما غرت على خدیجة؛ درباره هیچکس به اندازه خدیجه حسد نکردم»، (الصحیح من سیرة النبى، ج 2، ص 184، چاپ جامعه مدرسین، 1414 به نقل از صحیح بخارى و صحیح مسلم). عسقلانى و قسطلانى مىگویند: عایشه درباره همه زنان پیامبر حسد داشت ولى نسبت به خدیجه حسد بیشترى داشت، (همان، ص 185 به نقل از فتح البارى و ارشاد السارى).
اگر عایشه در دل پیامبر، محبوبترین زن بود، جا نداشت اینهمه حسد در دل او وجود داشته باشد و پیامبر اکرم، همواره از حسد نهى کرده است.
س. آیا عایشه زیباترین زن پیامبر بود؟
ج. در جواب باید گفت: 1. روایاتى که عایشه را محبوبترین و زیباترین زن پیامبر معرفى کرده، از خود عایشه و یا از خواهرزادهاش عروه است و از این جهت قابل اعتماد نیست چون باید دیگران داورى کنند که تو زیباترین هستى و گرنه هر زنى خودش را زیبا مىبیند.
2. بعد از جنگ جمل، ابن عباس گفت که عایشه نه زیباترین زن پیامبر است و نه گرامى نسبترین آنان.
3. این، عایشه بود که به زنان پیامبر حسد مىکرد. اگر زنى زیباتر از همه زنها باشد، در حق آنان حسد نمىکند و آنها باید حسد کنند
که این، از همه دلرباتر است در حالیکه همواره عایشه حسد مىکرد.این مىرساند که عایشه محبوبترین و زیباترین نبوده است، (الصحیح من سیرة النبى، ج 2، ص 183، چاپ جامعه مدرسین). اصلاً اگر زنى با کمال و صاحب جمال باشد به دیگران اظهار نمىکند. به علاوه، پیامبر اسلام، انسان کامل است، او که در بند جمال نیست و اگر بانویى داراى کمالات معنوى باشد محبوب دل اوست گرچه صورت ظاهرش زیبا
نباشد و اگر بانویى داراى کمالات معنوى نباشد، محبوب دل پیامبر نیست گرچه صورت ظاهرش بسیار زیبا هم باشد. حضرت خدیجه حقیقة محبوب دل پیامبر بود و براى همین پیامبر اسلام همیشه او را یاد مىکردند و عایشه هم به خاطر همین یاد زیاد، ناراحت مىشد و حسد مىکرد. این حسد، از صفات زشت اخلاقى است و امکان ندارد صاحب آن محبوب دل پیامبر باشد. عایشهایکه میانه خوبى با على(ع) نداشت، چطور مىتواند محبوب دل پیامبر باشد. این على است که از کودکى در دامن پیامبر بزرگ
شده و تا پایان عمر پیامبر اسلام، از پیامبر و دین اسلام دفاع کرده است. چطور عایشه مىتواند در محبوبیت، مقدّم بر او باشد؟!
5. بدون تردید، محبوبترین زن در نزد پیامبر اسلام، حضرت خدیجه و در مرتبه دوم جناب ام سلمه است، (همان، ج 1، ص 120) و در مرتبه سوم میمونه از همه زنان پیامبر افضل است، (المیزان، ج 16، ص 316، بیروت، عربى، چاپ دوم).
6. پیامبر اسلام در سال دوم هجرت پس از جنگ بدر با ام سلمه ازدواج کرد. ام سلمه پس از خدیجه(س) افضل زنان آن حضرت است. اولین زنى که به حبشه هجرت کرد ام سلمه است که به همراه شوهرش «ابو سلمه» به حبشه رفت. پس از وفات شوهرش، ابوبکر و پس از آن عمر از او خواستگارى کردند ولى او نپذیرفت. بعد از آن دو، پیامبر از او خواستگارى کرد و ام سلمه در جواب گفت: من از شوهر قبلىام بچه دارم و مىترسم در اداى حق آن حضرت نتوانم موفق شوم و گر نه هیچگونه منعى نیست. رسول خدا پذیرفت. سنّ ام سلمه در وقت هجرت به حبشه پانزده و در وقت ازدواج با پیامبر بیست و پنج سال بود. او در اوایل خلافت یزید و در سال 63 هجرى قمرى در 84 سالگى وفات یافت. ام سلمه در زمان پیامبر و پس از پیامبر هیچگونه انحرافى نیافت و درست در خط مستقیم اسلامى حرکت کرد و همواره در خانهاش بود. ام سلمه قسم خورده بود که با عایشه تا آخر عمر سخن نگوید چون عایشه به
جنگ على(ع) رفت. عایشه پس از جنگ جمل نزد ام سلمه آمد و ام سلمه گفت: مگر من تو را منع نکردم و با او دیگر سخن نگفت، (الصحیح، ج 4، ص 61، چاپ جامعه مدرسین).
ام سلمه از شوهر قبلى خود پسرى به نام عمر داشت. حضرت على(ع) عمر را والى فارس و بحرین کرده بود. در جنگ جمل، عمر در میان نیروهاى على(ع) بود، (الصحیح، ج 4، ص 64). ام سلمه از زیباترین زنان بود، (الصحیح، ج 2، ص 186، به نقل از المواهب الدنیه) از حضرت امام باقر(ع) نقل شده که ام سلمه زیباترین زنان پیامبر اسلام بود. خود عایشه مىگوید: وقتى که پیامبر با ام سلمه ازدواج کرد بسیار غمگین شدم چون به ما گفته بودند که زن زیبایى است و وقتى که او را دیدم، زیباتر از آنچه که گفته بودند، یافتم، (همان به نقل از طبقات، ج 8، ص 66 و الاصابة، ج 4، ص 459). ابن حجر هم آورده است که ام سلمه جمال زیبا و عقل کامل داشت، (همان). درباره صفیّه دختر حیّى بن اخطب یهودى آمده است که از زیباترین زنان بود. وقتى که صفیّه اسیر شد و به مدینه آمد، زنان انصار براى تماشاى چهره زیباى او آمده بودند. همه تماشا مىکردند. در همان حال عایشه هم به دقت نگاه مىکرد. پیامبر پرسید صفیّه را چگونه دیدى؟ گفت: یک زن یهودى. پیامبر گفت: چنین نگو، (همان، به نقل از طبقات، ج 8، ص 90). حتى برخى از زنان انصار به یکدیگر مىگفتند: در میان اسیران زنى دیدیم که تاکنون مانند آن را ندیدهایم، (همان، به نقل از طبقات). درباره اسماء بنت نعمان آوردهاند که زیباترین زنان زمان خود بود و زنان پیامبر، او را حسد مىکردند. درباره ماریه و جویریه و دیگر همسران پیامبر هم اینگونه روایات نقل شده است به این ترتیب چگونه مىتوان گفت که عایشه زیباترین زنان پیامبر، (الصحیح، ج 2، ص 186) به شمار مىرفت. بطور یقین عایشه چنین نبوده است.در زمان حیات پیامبر اکرم(ص) با شواهد بسیارى در تاریخ و احادیث معتبر در کتابهاى شیعه و اهل سنّت وجود دارد که عایشه بعضا موجبات اذیت حضرت رسول(ص) را فراهم مىکرده و بر این که پیامبر(ص) محبت زیادى به حضرت زهرا(س)، سرور زنان عالمیان داشته و از فضیلت او بسیار مىگفته و او را مىبوسیده است، حسادت مىورزید. هم چنین از حضرت خدیجه ـ که به اتفاق شیعه و اهل سنت یکى از چهار زن برگزیده عالم است ـ به زشتى یاد مىکرده است و ....یادآورى: 1. پیامبر اسلام عاشق جمال ظاهر نیست بلکه محبوب دل او جمال باطن است. آنکه داراى چهرهاى زیبا و باطنى آلوده است، محبوب دل او نیست.
2. زن پیامبر بودن افتخار نیست. آنچه افتخار است، داراى ارزشهاى اسلامى بودن است. اگر زن پیامبر باشى و داراى صفات بد، اهل دوزخى و اگر زن پیامبر نباشى و داراى کمالات معنوى، اهل بهشت و بهشتى.
3. آن چه گفته شد برگرفته از کتابهاى معتبر اهل سنت و کتابهاى محققان شیعه بود و آنچه درباره رفتارهاى محبتآمیز و مسائل زناشویى پیامبر(ص) و عایشه در تاریخ و روایات آمده است. نشانه روش پسندیده همسردارى پیامبر(ص) و درک موقعیت سنى همسرش و تأمین نیازهاى عاطفى اوست و دلیلى بر حقانیت موضعگیریهاى عایشه بعد از رحلت پیامبر(ص) ندارد چنان که طلحه و زبیر و... نیز از اصحاب پیامبر(ص) به شمار مىآمدند ولى بعد از رحلت پیامبر(ص) در جبهه باطل قرار گرفتند.
براى آگاهى بیشتر درباره مسائل اختلافى مىتوانید به این کتابها مراجعه کنید:
الف. احقاق الحق
ب. الغدیر
ج. الصحیح من سیرة النبى
د. المراجعات
ه. دلائل الصدق
و. شبهاى پیشاور سلطان الواعظین
ز. گروه رستگاران سلطان الواعظین
ح. کتابهاى سید مرتضى عسگرى.
عایشه، عایشه از نظر اخلاقی چگونه زنی بود، زنان پیامبر