میگویند در کوفه مردی بود که به قساوت قلب بسیار معروف بوده، طوری که حتی اگر بچههایش را جلوی او سر میبریدند، آهی نمیکشید. عمری طولانی داشته، در اواخر عمر، گروهی به نزدش میروند و از او سؤال میکنند: آیا تا به حال دلت برای کسی سوخته، او میگوید خیر، الا در یک مورد، گفتند: در چه موردی؟ میگوید: زمانی که برای بیعت گرفتن با علی بن ابی طالب ع به زور وارد خانهاش شده بودند، من هم آنجا بودم. دیدم علی ع را با وضعیت بدی از خانه بیرون آوردند و به طرف مسجد برای بیعت میبردند و من میدیدم که هی نگاه به راست میکرد و هی به چپ که یاری، یاوری ببیند. اما هیچکس نبود. من در آن موقع دلم سوخت و بعد از آن هیچگاه در هیچ موردی دلم نسوخت. اللهم العن جبت و الطاغوت.
دلم برای علی (ع) سوخت