مدارک و اسناد شهـــادت حضرت
فاطمه زهـــرا سلام الله علیها
همه می دانیم درروایات زیادی چه ازسنی وشیعه پیامبر چقدر از قدر منزله حضرت زهرا سلام الله برای مردم فرمودند این حدیث به عنواین مختلف شیعه سنی قبول دارند فاطمه پاره تن من است ... هرکس اورا آزاردهد مرا آزورده وهرکس من را آزار دهد خدا آزار داده و . . .
حالا باخواندن مطالب زیر خودتان قضاوت کنید
ابن قتیبه
* ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیب دینوری (معروف به ابن قُتَیبَة) در گذشتهی سال 276 هجری، در کتاب خود بنام "الامامة والسیاسة"جلد اول صفحهی 12، چاپ سوم، 2جلد در یک مجلّد، تحت عنوان"کیفَ کانَت بیعة علی أبی طالب کرَّمَ الله وجهه" (علی کرم الله وجهه چگونه بیعت کرد) با ذکر سند از عبدالله بن عبدالرحمن انصاری روایت کرده که گفت:
"همانا روزی ابوبکر از عدهای که از بیعت با او سرپیچی کرده و نزد علی علیه السلام جمع شده بودند، سراغ گرفت. پس عمر را به دنبال آنها -که در خانهی علی جمع شده بودند- فرستاد، پس آنها از خارج شدنِ از خانه خودداری نمودند، در این هنگام عمر دستور داد که "هیزم حاضر کنید" و خطاب به اهل خانه گفت:
«قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست باید خارج شوید و الا خانه را با اهلش به آتش میکشم»
شخصی به عمر گفت: ای ابا حفض، آیا میدانی در این خانه فاطمه است؟!
عمر گفت: اگر چه فاطمه در خانه باشد!
* باز در همان کتاب جلد 1 صفحهی 13 با ذکر سند میگوید:
...پس از چندی که گذشت عمر به ابوبکر گفت بیا تا نزد فاطمه علیها السلام برویم، چرا که ما او را به غضب درآوردهایم.
پس به اتفاق یکدیگر نزد فاطمه علیها السلام رفته واز او اجازهی ورود گرفتند، لکن فاطمه علیها السلام به آنها اجازهی ورود نداد، ناچار نزد علی علیه السلام آمده و با او سخن گفتند، تا آنکه آنها را بر فاطمه علیها السلام وارد کرد.
پس همین که آن دو نزد فاطمه علیها السلام نشستند، فاطمه علیها السلام صورت خود را به دیوار برگرداند. در این هنگام آن دو به فاطمه علیها السلام سلام کردند، لکن او جواب سلام آنها را نداد، لذا ابوبکرشروع به سخن کرده و گفت:
ای حبیبهی رسول خدا آیا ما در مورد ارث پیامبر و همچنین در مورد شوهرت تو را به غضب در آوردیم؟
فاطمه علیها السلام گفت:
چه میشود تورا، که اهل و خانوادهات از تو ارث ببرند، لکن ما از محمد صلی الله علیه وآله ارث نبریم! سپس فاطمه گفت: آیا اگر حدیثی از پیامبر را به یاد شما بیاورم قبول میکنید، و به آن اعتقاد پیدا میکنید؟
عمر و ابوبکر گفتند:آری.
پس فاطمه گفت: شما را به خدا قسم آیا از پیامبر نشنیدید که میگفت:
«رضایت فاطمه، رضایت من و غضب فاطمه، غضب من است. پس هر کس فاطمه دختر مرا دوست داشته باشد، همانا مرا دوست داشته و هر کس فاطمه را راضی کند مرا راضی کرده است و هر کس فاطمه را به غضب آورد، همانا مرا به غضب آورده است».
عمر و ابوبکر گفتند: آری از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدیم.
فاطمه علیها السلام گفت: ........................
پس همانا من، خداوند و ملائکه را شاهد میگیرم که شما دو نفر مرا به سخط و غضب درآوردید و مرا راضی نکردید، و هرگاه پیامبر را ملاقات کنم از شما دو نفر به او شکایت خواهم کرد.
در این هنگام، ابوبکر شروع به گریه کرد در حالی که فاطمه علیها السلام میگفت:
بخدا قسم تو را (ابوبکر) در هر نمازی که بخوانم نفرین خواهم کرد.
* ابن شهر آشوب سروی (درگذشتهی سال 588هجری) در کتاب المناقب خود جلد سوم صفحهی 132 از کتاب المعارف ابن قتیبه دینوری در بیان ذکر اولاد فاطمه سلام الله علیها چنین نقل می کند؛ فرزندان فاطمه عبارتند از:
حسن ،حسین، زینب ام کلثوم و محسن که همانا از ضربهی قنفذ کشته شد.
لازم به تذکر است که در چاپهای امروزی کتاب المعارف ابن قتیبه چنین آمده است:
پس علی دارای چند فرزند شد به نامهای حسن، حسین، ام کلثوم و زینب کبری؛ که مادرشان فاطمه دختر رسول خدا بود، لکن محسن ابن علی در سن کودکی به هلاکت رسید!
شهرستانی
* أبیالفتح محمد بن عبدالکریم بن أبیبکر احمد شهرستانی (در گذشتهی سال548 هجری) در کتاب خود بنام «الملل و النحل» چاپ بیروت 1402 هجری جلد اول صفحهی 57 میگوید:
«همانا عمر چنان ضربهای به شکم فاطمه علیها السلام در روز بیعت زد که فاطمه علیها السلام جنین خود را از شکم انداخت».
ذهبی
* ذهبی مورخ مشهور (در گذشتهی سال 748هجری) در کتاب خود بنام «لسان المیزان»جلد اول صفحهی268- شمارهی 824 تحت عنوان «احمد» با ذکر سند میگوید:
«محمدبن احمد حماد کوفی» (از حافظین حدیث اهل سنت) گفته است:
«بدون شک عمر چنان لگدی به فاطمه علیهاالسلام زد که محسن از او سقط شد».
عمر رضا کحاله
* عمر رضا کحاله از علمای معاصر اهل سنت، در کتاب خود بنام «اعلام النساء» چاپ پنجم بیروت سال 1404- قسمت حرف«فاء» فاطمة بنت محمد صلی الله علیه وآله با ذکر سند میگوید:
تا آنکه ابو بکر از عدهای که از بیعت با او سر باز زده و تخلف کرده بودند و نزد علی بن ابی طالب علیه السلام جمع شده بودند- مانند عباس و زبیر و سعد بن عبادة- سراغ گرفت، و آنها در خانهی فاطمه علیهاالسلام از بیعت با ابوبکر باز نشسته بودند. پس ابوبکر، عمر بن الخطاب را بسوی آنان فرستاد.
عمر روانهی منزل فاطمه علیهاالسلام شده و فریاد کشید و آنان را به خارج از خانه جهت بیعت فراخواند. آنان از بیرون آمدن خودداری کردند، در این هنگام عمر هیزم طلبیده و گفت:
قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست یا از خانه خارج میشوید و یا آنکه خانه را با اهلش به آتش میکشم.
شخصی به عمر گفت: ای ابا حفض (کنیهی عمر)، در این خانه فاطمه علیها السلام است!
عمر گفت: اگر چه فاطمه در این خانه باشد، آن را به آتش میکشم!
یعقوبی
* یعقوبی در تاریخ خود جلد دوم صفحهی 137 چاپ بیروت تحت عنوان"ایّام ابی بکر" (دوران حکومتی ابوبکر) نقل میکند:
زمانی که ابوبکر مریض شد، یعنی در همان مرضی که مرد، عبدالرحمن بن عوف به عیادت او رفته و از او پرسید: ای خلیفهی پیامبرحالت چگونه است؟
ابوبکر گفت: همانا من بر هیچ چیز تأسف نمیخورم مگر بر سه چیز که انجام دادم و ای کاش انجام نداده بودم...اما آن سه چیز که انجام دادم و ای کاش انجام نداده بودم: .
ای کاش قلادهی خلافت را به گردن نینداخته بودم...
ای کاش خانهی فاطمه را تفتیش نکرده و مورد هجوم آن عده قرار نداده بودم، اگر چه با من اعلان جنگ میکردند.
بلاذری
* احمدبن یحیی معروف به «بلاذری» در گذشتهی سال 279 هجری در کتاب خود بنام «انساب الاشراف» چاپ مصر جلد اول صفحهی 586 تحت عنوان «امر السقیفة» (گزارشی از سقیفه) حدیث شمارهی 1184 میگوید:
ابوبکر برای بیعت گرفتن از علی علیه السلام ، به دنبال وی فرستاد، پس علی علیه السلام بیعت نکرد. در این هنگام عمر با شعلهای آتش روانهی خانهی علی علیه السلام شد. فاطمه علیها السلام در پشت درب با او مواجه شده و گفت:
ای پسر خطاب آیا تو را در حال آتش زدن خانه ام میبینم؟
عمر گفت :
آری! و آن چنان به این عمل مُصر و محکم هستم، چنانکه پدرت بر دینی که آورده بود محکم بود.
* بلاذری در همان کتاب، صفحهی587، حدیث شمارهی 1188 از ابن عباس روایت میکند: زمانی که علی از بیعت خودداری نمود و در خانه کنارهگیری کرده بود، ابوبکر عمر را به سوی علی فرستاد و به وی دستور داد علی را با بدترین صورت نزد من حاضر کن!
پس چون عمر نزد علی آمد، بین آن دو سخنانی رد و بدل شد. علی گفت:
ای عمر بدوش که نیمی از آن مال توست، به خدا قسم آنچه امروز تو را چنین بر امارت و حکومت ابوبکر حریص کرده چیزی نیست جز آنکه فردا حکومت را به تو بسپارد!
ابن ابی الحدید
* ابن ابی الحدید معتزلی در شرح خود جلد بیستم صفحهی 16و17 تحت عنوان "ایراد کلام أبی المعالی الجوینی فی أمر الصحابه و الرد علیه" (نقل اعتراضات أبی المعالی جوینی در امور صحابه و رد برآن) میگوید:
اگر گفته شود که خانه فاطمه مورد هجوم واقع شد، و صیانتش شکسته شد بخاطر حفظ نظام اسلام و بخاطر جلوگیری از تفرقه مسلمانان، چرا که مسلمانان آن زمان از دین بر میگشتند و دست از اطاعت بر میداشتند، در جواب گفته میشود که:
همین کلام و جواب را بدهید آنجا که در جنگ جمل هودج عایشه مورد هتک واقع شد (چرا که عایشه بر علیه خلیفه رسمی مسلملنان قیام کرده) و هودج او مورد حمله قرار گرفت تا آنکه ریسمان اطاعت پاره نشود و اجتماع مسلمین از هم نپاشد و خون مسلمانان به هدر نرود.
پس وقتی که جائز باشد حمله به خانه فاطمه بخاطر امری که هنوز واقع نشده بود، بدون شک جائز است حمله به هودج عایشه به خاطر امری که واقع شده بود.
ابن عبد ربّه
*شهاب الدین احمد معروف به ابن عبد ربه اندلسی در کتاب "العقد الفرید" جلد 4 صفحه 260 چنین مینویسد:
علی و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند تا اینکه ابوبکر، عمر را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند، و به او گفت اگر بیرون نیامدند با آنان نبرد کن. عمر ابن خطاب با مقداری آتش به سوی خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را به آتش بکشد. در این هنگام فاطمه با او روبرو شد و گفت: ای فرزند خطاب آمدهای خانه ما را بسوزانی!
عمر گفت: بلی، مگر اینکه شما نیز آن کنید که امّت کردند(بیعت با ابوبکر).
مدارک و اسناد شهـــادت حضرت
فاطمه زهـــرا سلام الله علیها