بخش چهارم: عزاداری امام حسین علیه السلام در سنت نبوی
گریه پیامبر صلّی الله علیه وآله برای امام حسین علیهالسلام
احترام فوق العادّه و محبّت بیش از حدّ پیامبر به امام حسین علیه السلام سبب تعجّب و حیرت افراد زیادی بوده و هست، و این سؤال را دائماً از خود میپرسند که: چرا پیامبر خدا در برابر نگاه دیگران فرزند دخترش را بیش از حدّ انتظار میبوسید، او را در آغوش میکشید و یا نوازش میکرد؟ آیا این حرکات صرفاً جنبه عاطفی داشت، و مثلاً به عنوان پدربزرگ احساساتش را اظهار میکرد؟ و یا راز یگری در پس این قضایا قرار دارد؟
جواب این پرسش را میتوان از اعمال و رفتار رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم که همان سنت نبی اکرم را تشکیل میدهد جویا گردید.
1 ـ گریه رسول خدا صلی الله علیه وآله در روزهای اول تولد تولد فرزندش حسین
در مستدرک الصحیحین و تأریخ ابن عساکر و مقتل الخوارزمی و غیر آن از أم الفضل بنت الحارث این گونه نقل شده است:
انها دخلت على رسول الله(ص) فقالت: یا رسول الله انی رأیت حلما منکرا اللیله، قال: وما هو؟ قالت: انه شدید قال: وما هو؟ قالت: رأیت کأن قطعه من جسدک قطعت ووضعت فی حجری، فقال رسول الله (ص): رأیت خیرا، تلد فاطمه - إن شاء الله - غلاما فیکون فی حجرک، فولدت فاطمه الحسین فکان فی حجری - کما قال رسول الله (ص) - فدخلت یوما إلى رسول الله (ص) فوضعته فی حجره، ثم حانت منی التفاته فإذا عینا رسول الله (ص) تهریقان من الدموع قالت: فقلت: یا نبی الله بأبی أنت وأمی مالک؟ قال: أتانی جبرئیل علیه الصلاه والسلام فأخبرنی ان امتی ستقتل ابنی هذا، فقلت: هذا؟ فقال: نعم، وأتانی بتربه من تربته حمراء.
ام فضل دختر حارث خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم رسید و عرض کرد: یا رسول الله دیشب خواب بدی دیدم. حضرت فرمودند: چه خوابی دیدی؟ گفت: خواب بدی بود. مانند این که قطعهای از جسدتان را بریدید و در آغوش من گذاردید. رسول الله صلّی الله علیه و آله وسلّم فرمود: خیر است. فاطمه - إن شاء الله – فرزندی به دنیا میآورد و او را در آغوش تو قرار میدهد. بعد از مدتی فاطمه حسین را به دنیا آورد و همانگونه که پیامبر فرموده بود در آغوش من قرار گرفت. تا این که روزی خدمت حضرت رسیدم و حسین را در آغوش آن حضرت گذاردم؛ حضرت به من التفاتی نمود و چشمانش پر از اشک گردید. عرض کردم: یا نبی الله پدر و مادرم فدایتان چه شده است؟ حضرت فرمود: جبرئیل علیه الصلاه والسلام نزد من آمد و مرا با خبر ساخت که امت من به زودی این فرزندم را میکشند، عرض کردم: همین حسین را؟ فرمودند: آری و این هم مقداری از خاک و تربت سرزمین [کربلاء] است.
حاکم بعد از نقل این روایت میگوید:
هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه.
این حدیث شرایط صحت را نزد شیخین [بخاری و مسلم] دارا هستند ولی آن دو این روایت را نیاوردهاند.
مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 176 و با اختصار در ص 179 ـ تاریخ شام در شرح حال امام حسین علیه السلام: ص 183 رقم 232 ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص 179 ـ مقتل خوارزمی، ج 1، ص 159 و در ص 162 با لفظ دیگر ـ تاریخ ابن کثیر، ج 6، ص 230 و با اشاره در ج 8، ص 199 ـ أمالى السجرى، ص 188. و مراجعه شود به: الفصول المهمه ابن صباغ مالکى، ص 154 و الروض النضیر، ج 1، ص 89، و الصواعق، ص 115، و کنز العمال چاپ قدیم، ج 6، ص 223، و الخصائص الکبرى، ج 2، ص 125.
2 ـ گریه رسول خدا صلی الله علیه وآله در یکسالگی فرزندش حسین
خوارزمی در مقتل خود مینویسد:
لما أتى على الحسین علیه السلام سنه کامله هبط على رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم اثنا عشر ملکا، محمره وجوههم قد نشروا أجنحتهم، وهم یخبرون النبی بما سینزل على الحسین علیه السلام.
چون حسین علیه السلام به یک سالگی رسید، دوازده ملک با صورتی خون آلود و پر و بالی آشفته بر رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم نازل شدند، و آن حضرت را به حوادثی که به زودی بر حسین علیه السلام خواهد گذشت خبر دادند.
مقتل الحسین، ج 1، ص 163.
البته در روایت فوق اگرچه به گریه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم تصریح نشده ولی گریه آن حضرت با استفاده از سایر روایات یقینی است.