دلیل شیعه در ذکر «حى على خیرالعمل» در اذان چیست؟ و در نقد شیوه اهل سنت به حذف این فقره از اذان به چه دلایلى استدلال میکنند؟
پاسخ مسلمانان در این که در اذان بعد از «حیّ على الفلاح»، دو بار «حیّ على خیر العمل» گفته شود، اختلاف دارند. اهل سنت قائل به عدم جواز آن در اذان و اقامهاند. برخى نیز آن را مکروه میدانند، ولى اهل بیت(ع) و شیعیانشان، این قسمت را جزء اذان و اقامه میدانند، که بدون آن اذان باطل است. از آن جا که اذان و اقامه از موضوعاتى است که مسلمین روزى چندین بار با آن سر و کار دارند، شایسته بررسى است.دلیل شیعه در ذکر «حى على خیرالعمل» در اذان چیست؟ و در نقد شیوه اهل سنت به حذف این فقره از اذان به چه دلایلى استدلال میکنند؟
پاسخ مسلمانان در این که در اذان بعد از «حیّ على الفلاح»، دو بار «حیّ على خیر العمل» گفته شود، اختلاف دارند. اهل سنت قائل به عدم جواز آن در اذان و اقامهاند. برخى نیز آن را مکروه میدانند، ولى اهل بیت(ع) و شیعیانشان، این قسمت را جزء اذان و اقامه میدانند، که بدون آن اذان باطل است. از آن جا که اذان و اقامه از موضوعاتى است که مسلمین روزى چندین بار با آن سر و کار دارند، شایسته بررسى است. فتواهای علما امامیه علمای شیعه امامیه به تبع ادلهاى که از رسول خدا(ص) و اهل بیت(ع) به آنها رسیده اتفاق نظر دارند که «حیّ على خیر العمل» جزء اذان و اقامه است و بدون آن؛ یکى از فصول؛ ساقط شده و اذان و اقامه باطل است. 1ـ سیّد مرتضى در الانتصار میگوید: «از جمله امورى که مختص به امامیه است این که در اذان و اقامه بعد از «حیّ على الفلاح» «حیّ على خیر العمل» گفته شود، و علت این مسئله، اجماع شیعه امامیه است. و عامه روایت کردهاند که مقاطعى از عصر پیامبر(ص) این فصل جزء اذان و اقامه بوده، ولى ادعا میکنند که حکم آن نسخ و رفع شده است. کسى که ادعاى نسخ میکند باید بر آن دلیل اقامه کند، که چنین دلیلى را هم نخواهد یافت.»[1] 2ـ علامه حلّى میگوید: «اهل سنت همگى از گفتن حیّ على خیر العمل، منع کردهاند ولی امامیه بر استحباب آن به دلیل تواتر آن از ائمه(ع) اتفاق نظر دارند.»[2] 3ـ صاحب جواهر میفرماید: «بنابر قول اشهر نزد ما از حیث فتوا ـ ولو شهرت روایى عظیم نباشد تا ادعاى اجماع با آن ممکن باشد ـ حیّ على خیر العمل جزء اذان است، بلکه در «مدارک» آورده است: جزئیّت مذهب اصحاب امامیه است که در آن خلافى نیست. در تذکره و نهایة الاحکام به علماى امامیه نسبت داده شد. در ذکرى به عموم اصحاب، نسبت داده شده است. در مسالک آمده که طائفه امامیه و اصحاب در آن اختلاف ندارند. در ظاهر غنیه این چنین است: اصحاب اجماع دارند در این که فصول اذان هجده فصل است نه بیشتر و نه کمتر: چهار مرتبه تکبیر، شهادت به توحید، شهادت به رسالت، سپس گفتن «حیّ علی الصلاة» و «حیّ على خیر الفلاح»، آنگاه «حیّ على خیر العمل» و سپس «تکبیر» و بعد از آن «لاإله إلاّ الله» و هر کدام از این فصول دو مرتبه ذکر میشود...»[3] ادله جزئیّت «حیّ على خیر العمل» برای جزئیّت این فقره در اذان میتوان به ادلّهاى تمسک کرد: 1ـ اتفاق مسلمین بر اصل مشروعیّت از امور مسلّمى که در آن شکّى نیست، جزئیّت «حیّ على خیر العمل» در اذان در عهد رسول خدا(ص) است؛ زیرا همانگونه که در روایات شیعه امامیّه و زیدیّه و اسماعیلیّه به آن اشاره شده، اهل سنّت نیز آن را با طرق خود نقل کردهاند. و نیز از جماعت زیادی از صحابه نقل شده که آنرا در اذان خود میآورند. هر چند برخى از اهل سنّت ادعا کردهاند که رسول خدا(ص) به بلال امر نمود تا از اذان حذف کرده و به جاى آن جمله «الصلاة خیر من النوم» را قرار دهد. و به تعبیر دیگر برخى قائلند که این فقره از اذان نسخ شده و به جاى آن فقره دیگرى قرار گرفته است. آنان در اینکه ناسخ کیست اختلاف دارند، برخى ناسخ را شخص رسول خدا(ص) معرفى کردهاند که به بلال دستور داد تا آن را حذف کرده و به جایش «الصلاة خیر من النوم» قرار دهد، ولى برخى دیگر نسبت به شخص ناسخ سکوت اختیار کردهاند. از برخى روایات استفاده میشود که رسول خدا(ص) بلال را امر نمود تا «حیّ على خیر العمل» را در اذان بیاورد، و بلال نیز تا زمان وفات رسول خدا(ص) اینگونه اذان میگفت.[4] بررسی ادله اهل سنّت بر عدم جزئیّت عمده ادلّه اهل سنّت بر عدم جزئیّت «حیّ على خیر العمل» در اذان در سه نقطه خلاصه میشود: 1ـ مصادر حدیثى معتبر تأکید بر ثبوت «حیّ على خیر العمل» ندارد، و «سنن الکبری» بیهقی، و «المصنف» ابن ابى شیبه از مصادر دست دوم است. 2ـ راویان احادیثى که اشاره به جزئیّت کردهاند از ضعفا هستند، لذا روایاتشان از درجه اعتبار ساقط است. 3ـ از روایات استفاده میشود که برخى از صحابه در اذن خود «حیّ على خیر العمل» را ذکر میکردهاند، ولى نزد ما تنها عمل و قول پیامبر(ص) حجّت است. نقد ادلّه: اوّلاً: اینکه در صحیحین ذکر نشده دلیل بر عدم صحّت آن نیست؛ زیرا به اتّفاق اهل سنّت احادیث صحیح تنها در صحیحین نیست بلکه چه بسیار احادیث صحیح السندى که در صحیحین وجود ندارد، بلکه در کتب نهگانه آنها نیز نامیده است. ثانیاً: اگر این فقره از اذان نسخ شده بود هرگز نباید بر على بن ابى طالب و اولاد او مخفی شده باشد؛ زیرا آنان کسانى هستند که مطابق حدیث «ثقلین»، اقتداى به آنها سبب هدایت و در حدیث «سفینه» کشتى نجات امّت از ضلالت و گمراهى معرفى شدهاند. ثالثاً: از مجموعه روایات استفاده میشود که «حیّ على الصلاة» در عصر رسول خدا(ص) جزء اذان بوده و حتّى مطابق برخى از روایات تا هنگام وفات آن حضرت در اذان گفته میشده است. و لذا این خود شاهد بر آن است که این فقره از اذان سنتى ثابت در اذان به شمار میآید. و در صورت شک در نسخ حکم آن میتوانیم استصحاب جزئیت کرده و حکم به بقاء آن نماییم، زیرا نسخ دلیل قطعى میخواهد. و نسبت به دلیل دوّم میگوییم: اوّلاً: باید ملاحظه شود که میزان و ضابطه در جرح و تعدیل راویان این احادیث از جانب رجالیین چه بوده است، آیا به جهت مخالفت در مذهب است، یا جهت واقعى داشته است؟ ثانیاً: بر فرض تسلیم که راویان اینگونه احادیث ضعیف باشند، ولى کثرت و تعدّد طرق این احادیث، میتواند آنها را به سرحدّ اعتبار برساند؛ زیرا مطابق اصطلاح حدیثى که نزد شیعه و اهل مورد قبول است احادیث میتوانند یکدیگر را تقویت کنند.[5] از باب نمونه مشاهده میکنیم که اهل سنّت به حدیث نبوی: «على الید ما اخذت حتّى تؤدیه»[6] علی رغم ضعف سند آن عمل کردهاند. حدیثى که تنها مرجع آن سمرة بن جندب است. ثالثاً: جماعت بسیارى از علماى شیعه امامیّه و اسماعیلیه و زیدیه به طریق صحیح و حسن، جزئیّت «حیّ على خیر العمل» را در زمان پیامبر(ص) نقل کردهاند، جزئى که هرگز در زمان رسول خدا(ص) نسخ نشد. لذا میتوانیم روایات ضعیف در مصادر اهل سنّت را با طرق صحیح و حسنى که در مصادر شیعه وارد شده تأیید و تقویت نماییم. و این مطلب با اطلاع بر سیاسى بودن حذف آن در مدرسه خلفا بر شما واضحتر میگردد. نسبت به اشکال سّوم میگوییم: اوّلاً: اهل سنّت، به عمل صحابه توجّه خاصى داشته و آن را حجّت میدانند، و در فتاواى خود آن را مرجع و مصدر حکم معرّفى کردهاند، گرچه ما براى عمل صحابه اعتبارى در حدّ حجیّت موضوعى قائل نیستیم. ثانیاً: قبلاً اشاره کردیم که «حیّ على خیر العمل» در عصر رسول خدا(ص) جزء اذان بوده و بلال در اذان قرائت میکرده است، و تا هنگام وفات حضرت نیز نسخ نشده است، و لذا میتوان با استصحاب جزئیّت آن را به رسول خدا(ص) نسبت داد. 2ـ اذان صحابه و اهل بیت(ع) کسی که مطالعهاى در کتب سیره و تاریخ و حدیث داشته باشد پى به اسامى عدهاى از صحابه و تابعین و تابعین تابعین و اهل بیت رسول خدا(ص) میبرد که همگى در اذان خود: «حیّ على خیر العمل» را قرائت میکردهاند. گرچه از برخى روایات استفاده میشود که آنان در نماز صبح این فقره را ذکر میکردند، ولى از برخى روایات دیگر استفاده میشود که این فقره شامل اذان براى همه نمازها بوده است. اینک به اسامى برخى از آنان به صورت فهرستوار اشاره میکنیم: 1ـ بلال بن رباح حبشى (ت 20 ه( در «کنز العمال» آمده است: «بلال همیشه در اذان صبح «حیّ على خیر العمل» میگفت.»[7] پیامبر(ص) فرمود: «بهترین اعمال شما نماز است. آنگاه امر کرد بلال را تا در اذان «حیّ علی خیر العمل» بگوید.»[8] 2ـ على بن ابى طالب(ع) (ت 40 ه( امام مؤیّد بالله زیدى در کتاب «شرح تجرید» به سند خود از امام علی(ع) نقل میکند که فرمود: از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: «بهترین اعمال شما نماز است. آنگاه بلال را امر فرمود تا در اذان «حیّ على خیر العمل» بگوید.»[9] 3ـ ابورافع: حافظ علوى زیدى به سند خود از ابیرافع نقل کرده که هرگاه رسول خدا(ص) در اذان به «حیّ على خیر العمل» میرسید، «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» میگفت.[10] 4ـ عقیل بن ابیطالب: همو به سند خود از عبیده سلمانى نقل میکند: عقیل بن ابیطالب تا زنده بود در اذان: «حیّ على خیر العمل» میگفت.[11] 5ـ حسن بن على بن ابیطالب(ع) قاسم بن محمّد از بزرگان زیدیه نقل میکند: «... اتفاق است بر این که ابن عمر و حسن و حسین(ع) و بلال و جماعتى از صحابه در اذان خود «حیّ على خیر العمل» را میگفتند.»[12] 6ـ ابو محذوره (ت 59 ه( محمّد بن منصور در کتاب «الجامع» به سند صحیح از ابى محذورة یکى از مؤذنین رسول خدا(ص) نقل کرده که گفت: رسول خدا(ص) مرا امر نمود تا در اذن: «حیّ على خیر العمل» بگویم.[13] 7ـ حسین بن على بن ابیطالب قبلاً به روایت آن اشاره شد.[14] 8ـ زید بن ارقم: شوکانی در «نیل الاوطار» از محبّ طبرى در کتاب «إحکام الأحکام» نقل میکند که زید بن ارقم در اذان خود «حیّ على خیر العمل» را قرائت میکرده است.[15] 9ـ عبدالله بن عباس: حافظ علوى به سند خود از عبیده سلمانى نقل میکند که دائماً على بن ابیطالب و حسن و حسین و عقیل بن ابیطالب و ابن عباس و عبدالله بن جعفر و محمّد بن حنیفه تا زنده بودهاند در اذان خود «حیّ على خیر العمل» را قرائت میکردهاند.[16] 10ـ عبدالله بن عمر (ت 73 ه( محمّد بن سیرین درباره ابن عمر نقل میکند که او دائماً در اذان خود «حیّ على خیر العمل» میگفته است.[17] عبدالرزاق در «المصنف» به سند خود نقل کرده که ابن عمر هرگاه در اذان خود به «حیّ علی الفلاح» میرسید بعد از آن «حیّ على خیر العمل» میگفته است.[18] زید بن محمّد از نافع نقل میکند که ابن عمر هرگاه اذان میگفت در آن: «حیّ على خیر العمل» را نیز قرائت مینمود.[19] درباره عبدالله بن عمر از طرق مختلف در مصادر اهل سنّت و زیدیه این مطلب به اثبات رسیده است. 11ـ جابر بن عبدالله: حافظ علوى به سند خود از جابر بن عبدالله نقل کرده که در عصر رسول خدا(ص) مؤذّن بعد از «حیّ على الفلاح»، «حیّ على خیر العمل» میگفته است، تا اینکه در عهد خلافت عمر بن خطاب، از طرف خلیفه از آن نهى شد، به جهت آنکه مردم نسبت به جهاد سست نگردند.[20] 12ـ عبدالله بن جعفر همو به سند خود از عبیده سلمانى نقل میکند که عبدالله بن جعفر بن ابیطالب تا زنده بود دائماً در اذان خود «حیّ على خیر العمل» میگفته است.[21] 13ـ محمّد بن على بن ابیطالب: همو به سند خود از محمّد بن بشر نقل میکند که شخصى به نزد محمّد بن حنیفه آمد و عرض کرد: به ما خبر رسیده که تشریع اذان به خوابى بوده که شخصى از انصار دیده و قصّه آنرا بر رسول خد نقل کرده است، آنگاه حضرت بلال را امر کرده تا به فقرات آن اذان بگوید. محمّد بن حنیفه فرمود: شخص جاهل از مردم چنین اینگونه حرف میزند، همانا امر اذان بالاتر از این است. هنگامى که رسول خدا(ص) به معراج رفت شنید که فرشتهاى میگوید: «الله اکبر، الله اکبر»، تا آنکه فرمود: سپس فرشته گفت: «حیّ على خیر العمل»....[22] 14ـ انس بن مالک حافظ علوى زیدى به سند خود از انس بن مالک نقل میکند که رسول خدا(ص) فرمود: «... آنگاه جبرئیل بلند شد و انگشت سبّابه خود را در گوش راست خود قرار داده و شروع به قرائت فقرات اذان دوتا دوتا کرد. در یکى از فقرات آن گفت: «حیّ على خیر العمل»...[23] 15ـ على بن حسین بن علی(ع) ابن ابیشیبه و بیهقى و دیگران به سند خود از مسلم بن ابیمریم نقل میکنند که على بن الحسین(ع) دائماً در اذان به «حیّ على الفلاح» که میرسید بعد از آن «حیّ على خیر العمل» میگفت...[24] این مضمون به طرق فراوانى در مصادر مختلف رسیده است. 16ـ أبوأمامة بن سهل بن حنیف (ت 100 ه( محبّ طبرى ـ امام شافعیه در عصر خود ـ در کتاب «إحکام الأحکام» نقل میکند که ابوامامه هرگاه که اذان میگفت: «حیّ على خیر العمل» را فراموش نمیکرد.[25] بیهقی میگوید: از ابى أمامه روایت شده که او «حیّ على خیر العمل» را در اذان قرائت میکرده است.[26] ابن حزم میگوید: به سند صحیح نقل شده که ابن عمر و ابى امامة بن سهل بن حنیف در اذان نماز «حیّ على خیر العمل» میگفتهاند.[27] 17ـ محمّد بن على الباقر(ع) حافظ علوى به سند خود از ابیالجارود نقل میکند که ابیجعفر باقر(ع) دائماً در اذان و اقامه «حیّ على خیر العمل» میگفت.[28] و نیز از امام باقر(ع) به بیست و دو طریق از جمله طریق جابر جعفى از امام باقر(ع) نقل کرده که فرمود: «در اذان من و پدرانم: پیامبر(ص) و علیّ و حسن و حسین و على بن الحسین(ع): «حیّ على خیر العمل، حیّ على خیر العمل» است.[29] 18ـ زید بن على (ت 121 ه( همو از طریق طیبة بن حیان نقل میکند که: زید بن على دائماً به مؤذن امر میکرد تا در اذان خود «حیّ على خیر العمل» بگوید.[30] 19ـ یحیى بن زید بن علیّ (ت 125 ه( همو به سند خود از حسان نقل میکند: «من براى یحیى بن زید در خراسان اذان میگفتم، مرا امر کرد که در اذان بگویم: «حیّ على خیر العمل، حیّ على خیر العمل».[31] 20ـ محمّد بن زید بن علی: همو به سند خود از احمد بن مفضل نقل کرده که محمّد بن زید بن علیّ در اذان خود «حیّ على خیر العمل» را دوبار میگفته است.[32] 21ـ محمّد بن عمر بن على بن ابیطالب (ت 135) همو به سند خود از عبدالله بن محمّد بن عمر بن ابیطالب نقل میکند که پدرش در اذان «حیّ على خیر العمل» میگفته است.[33] 22ـ جعفر بن محمّد الصادق(ع) و نیز از معاویه بن عمّار نقل میکند که شنیدم از جعفربن محمّد که در اذان «حیّ على خیر العمل» میگفت.[34] 23ـ حسین بن على صاحب فخّ (ت 169 ه( و نیز به سند خود از عنترة بن حسین عصافى نقل میکند که حسین بن على صاحب فخّ در اذان «حیّ على خیر العمل» میگفت.[35] 24ـ موسى بن جعفر الکاظم(ع) شیخ صدوق(ره) به سند خود از ابن ابیعمیر نقل کرده که فرمود: از امام رضا(ع) از «حیّ على خیر العمل» سؤال کردم که به چه جهت عامّه آن را از اذان حذف کردند؟ حضرت فرمود: علّت ظاهرى آن را میپرسى یا علّت باطنى آن را؟ عرض کردم: هر دو را میپرسم. حضرت فرمود: امّا علّت ظاهری، به جهت آن بود که مردم با توجّه بسیار به نماز جهاد را رها نکنند. و امّا علت باطنى آن این است که بهترین عمل ولایت است، و کسى که امر به حذف «حیّ على خیر العمل» نموده قصدش دور کردن مردم از ولایت بوده است.[36] 25ـ على بن موسى الرضا(ع) و نیز به سندش از فضل بن شاذان از امام رضا(ع) درباره اذان نقل کرده که حضرت فرمود: «همانا اذان نداى به نماز در وسط اذان و دعوت به رستگارى و بهترین عمل است...»[37] 26ـ حسن بن یحیى بن حسین بن زید بن على (ت 260 ه( حافظ علوى زیدى به سند خود از حسن بن یحیى نقل میکند: «آل رسول خدا(ص) اجماع کردهاند بر اینکه در اذان و اقامه «حیّ على خیر العمل» بگویند.[38] 3ـ اجماع عترت از مجموعه روایات فریقین استفاده میشود که اجماع اهل بیت بر جزئیّت «حیّ على خیر العمل» در اذان و اقامه بوده است. در حاشیه دسوقى آمده است: «علیّ(ع) در اذان و اقامه «حیّ على خیر العمل» میگفت، و جزئیّت این جمله مذهب شیعه است.»[39] حافظ علوى میگوید: على بن ابیطالب و حسن و حسین و عقیل بن ابیطالب و ابن عباس و عبدالله بن جعفر و محمّد بن حنیفه تا زنده بودند «حیّ على خیر العمل» را در اذان میگفتند و معتقد بودند که همیشه در اذان بوده است.[40] علاّمه صلاح بن أحمد بن مهدى میگوید: «اهل بیت اجماع نمودهاند بر جزئیّت «حیّ على خیر العمل» در اذان.»[41] چرا بلال بعد از پیامبر اذان نگفت؟ از تاریخ استفاده میشود که بلال بعد از پیامبر اکرم(ص) براى احدى غیر از اهل بیت(ع) اذان نگفت. و براى آنکه دستگاه خلافت غاصب او را مجبور به اذان تحریف شده نکند به شام رفت و تا آخر عمر خود در آن دیار ماند.[42] اوزاعی نقل میکند که بلال به نزد عمر بن خطاب آمد و به او گفت: نماز نماز، چند بار تکرار کرد. عمر به او گفت: ما از تو به وقت نماز داناتریم. بلال به عمر گفت: هر آینه من داناترم به وقت از تو، زیرا تو از الاغ اهلت گمراهتری.[43] از اینجا استفاده میشود که نزاع سیاسى شدیدى بین بلال از طرفى و ابوبکر و عمر و اتباع این دو از طرف دیگر بوده است. از او تقاضا کردند که: «حیّ على خیر العمل» را از اذان حذف کرده و به جاى آن «الصلاة خیر من النوم» را قرار دهد او قبول نکرد، لذا او را رها کرده و متّهم به ضعف دید چشم و گیر داشتن زبان کردند و به جاى او سعد قرظ و ابیمحذوره را براى اذان انتخاب نمودند. و از طرفى احادیثى را جعل کرده به بلال نسبت دادند که او در اذان «الصلاة خیر من النوم» میگفته است. بلال از آنجا که وضعیّت سیاسى موجود در آن زمان را خوب درک میکرده است و براى آنکه اذان او تأیید دستگاه خلافت نشود، مدینه را ترک کرده و به شام هجرت میکند. قوشجی حنفى در شرح تجرید میگوید: «عمربن خطاب در خطبهاى خطاب به مردم گفت: اى مردم! سه چیز در عهد رسول خدا بوده ولى من از آنها نهى کرده و حرام میکنم و هر کس انجام دهد او را عقاب مینمایم: متعه زنان، حجّ تمتّع و حیّ على خیر العمل».[44] علمای زیدیه اتفاق دارند بر اینکه مانع از «حیّ على خیر العمل» کسى جز عمر بن خطاب نبوده است.[45] حلبی میگوید: «به سند صحیح رسیده که «حیّ على خیر العمل» در عهد رسول خدا(ص) جزء اذان بوده است تا آنکه در زمان عمر از آن منع شد.»[46] تفتازانی در حاشیه خود بر شرح عضد بر «مختصر الاصول» ابن حاجب میگوید: «حیّ على خیر العمل» در عهد رسول خدا(ص) جزء اذان بود، و این عمر بود که مردم را از قرائت آن منع کرد تا اینکه با اشتغال به نماز از جهاد باز نایستند.»[47] شوکانی میگوید: «به طریق صحیح به اثبات رسیده که «حیّ على خیر العمل» در عهد رسول خدا(ص) جزء اذان بوده و در مأذنهها میشده است تا زمان عمر که از آن منع شد.»[48] از آنجا که اصل قرائت به آن در زمان رسول خدا(ص) ثابت بوده و دلیلى بر نسخ آن به امر رسول خدا نیست لذا میتوان جزئیّت آن را به استصحاب نیز ثابت نمود. اجتهاد عمر!! اجتهاد و علتى که براى نهى عمر از گفتن «حیّ على خیر العمل» در اذان نقل میکنند این است که او به جهت آن که مردم با اشتغال فراوان به نماز از جهاد باز نمانند، از «حیّ على خیر العمل» نهى کرده است. این اجتهاد به دلایلى ناقص است، زیرا: اوّلاً: در زمان رسول خدا(ص) ضرورت جهاد و دفاع، نسبت به زمان عمر بن خطاب بیشتر احساس میشده است؛ در حالى که رسول خدا(ص) نه تنها از آن نهى نکرده، بلکه به آن امر نموده است. ثانیاً: بر فرض که عمر به این جهت نهى از «حیّ على خیر العمل» کرده باشد؛ لکن مقطعى بوده و دائمى نیست. به عبارت دیگر، حکم ولائى است نه اصلى و دائمی، و همیشه موقع جهاد نیست. اکنون باید پرسید که چرا اهل سنت به کلّى ـ چه در حال جهاد و چه در صلح ـ «حیّ على خیر العمل» را از اذان برداشته و بعد از «حیّ على الفلاح» نمیگویند؟ شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، على اصغر رضوانی، ج 2، صص: 363ـ375پینوشتها: 1 . الانتصار، مسأله 35. 2 . تذکرة الفقهاء، ج 3، ص 42. 3 . جواهر الکلام، ج 9، ص 81 و 82. 4 . وسائل الشیعه، ج 5، ص 416، الأذان بحیّ على خیر العمل، حافظ علوی، زیدی، ص 91. 5 . نصب الرایه، ج 1، ص 93. 6 . مسند احمد، ج 5، ص 8، 12، 13... 7 . کنز العمال، ج 8، ص 342، ح 23174، مجمع الزوائد، ج 1، ص 330. 8 . البحر الزخار، ج 2، ص 191، الشفاء ج 1، ص 260. 9 . جواهر الأخبار و الأثار، ج 2، ص 191، الاعتصام بحب الله المتین، ج 1، ص 209. 10 . الأذان بحیّ على خیر العمل، ص 28، الاعتصام، ج 1، ص 289. 11 . همان، ص 54. 12 . الاعتصام بحبل الله المتین، ص 307، الروض النضیر، ج 1، ص 542. 13 . میزان الاعتدال، ج 1، ص 139، لسان المیزان، ج 1، ص 268، البحر الزخّار، ج 2، ص 192. 14 . الاعتصام، ص 307. 15 . نیل الأوطار، ج 2، ص 44. 16 . الاذان بحیّ على خیر العمل، ص 54. 17 . السنن الکبری، بیهقی، ج 1، ص 425. 18 . المصنف، ج 1، ص 460، ح 1786. 19 . الإعتصام، ج 1، ص 295. 20 . الأذان بحیّ على خیر العمل، ص 30، الاعتصام، ج 1، ص 291. 21 . همان، ص 54، الاعتصام، ج 1، ص 294. 22 . الأذان، ص 57، الاعتصام، ج 1، ص 285. 23 . همان، ص 26، الاعتصام، ج 1، ص 288ـ289. 24 . المصنّف، ج 1، ص 195، السنن الکبری، ج 1، ص 425، مسند زید بن علی، ص 83 و... 25 . الاعتصام، ج 1، ص 309، الروض النضیر، ج 1، ص 541. 26 . سنن بیهقی، ج 2، ص 425. 27 . المحلّی، ج 3ف ص 160. 28 . الأذان، ص 78ـ82. 29 . همان، ص 54. 30 . همان، ص 37، ح 172 و 173. 31 . همان، ص 86، الاعتصام، ج 1، ص 381. 32 . همان، ص 88. 33 . همان، ص 84. 34 . همان، ص 85. 35 . همان، ص 89. 36 . علل الشرایع، ص 368، ج 4، باب 89. 37 . من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 300، ح 914. 38 . الأذان، ص 91. 39 . حاشیه دسوقی، ج 1، ص 193. 40 . الأذان، ص 109، الاعتصام، ج 1، ص 294. 41 . شرح الهدایه، ص 294. 42 . تاریخ دمشق، ج 7، ص 136، رقم 493، تهذیب الکمال، ج 4، ص 289، اسدالغالبه، ج 1، ص 208. 43 . مختصر تاریخ دمشق، ج 5، ص 266ـ267. 44 . شرح تجرید، قوشجی، ص 374. 45 . رجوع شود به کتاب الإحکام، ج 1، ص 84، الأذان، ص 79 و... 46 . السیرة الحلبیة، ج 2، ص 98. 47 . مبادیء الفقه الإسلامی، ص 32. 48 .نیل الأوطار، ج 2 ص 32.
به نقل از سایت آل البیت
دلیل شیعه در ذکر «حى على خیرالعمل» در اذان چیست؟