سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانلود ، آموزش ، فول آلبوم، نرم افزار، مباحث شیعه وسنی،عکس وتصویر، با انواع خواندنی های جذاب ومطالب متفرقه دیگر

آمار
امروز 1613
 دیروز 54
 کل  1173486
لینک دوستان
فرزانگان امیدوار
شقایقهای کالپوش
TOWER SIAH POOSH
کانون فرهنگی شهدا
****شهرستان بجنورد****
.: شهر عشق :.
بوی سیب
منطقه آزاد
انسان جاری
برادران شهید هاشمی
اواز قطره
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
کلبه تنهایی
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
این نیز بگذرد ...
xXx عکسدونی xXx
نمی دونم بخدا موندم
آرمان
گرگ و میش
از فرش تا عرش
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
چاهورز اسپورت و دیدنیهای ان
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
.:؛ حقوق و حقوقدانان ؛:.
جیگر نامه
صدفم چشم به راهتم برگرد
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
همه رقم مفت!!!!!
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
مدیا ای آر
تسنیم
عشق نردبانی برای لمس رویا ها
شاخه شکسته
تنهایی من
حروفهای زیبای انگلیسی
عشق طلاست
موج سوم
فقط به عشق تو سمیرا من این دنیا را دوست دارم
عشق بی انتها
صفاسیتی
دکتر علی حاجی ستوده
پسران جوان
آموزش های لینوکس
آموزش های مایکروسافت
سیسکو
آموزش انتقال صدا و تصویر
آموزش ستاره شناسی
موبایل مجانی
دفاع مقدس
آموزش وبلاگ نویسی
آموزشی
مرکز دانلود مهندسی عمران
بهترین دانلود ها
دانلود بهترین فیلم های 2008
آموزش خیاطی
آموزش آشپزی
آموزش داستان نویسی
آموزش برق
آموزش رانندگی
آموزش آرایشگری
آموزش تعمیر موبایل
آموزش بازیگری
آموزش مکانیک خودرو
مجله اینترنتی خانواده گی
سایت کودک و نوجوان شبکه آموزش -آموزش نقاشی
آموزش قرآن
آموزش عربی
آموزش انگلیس
آموزش فرانسه
مجموعه آموزش چینی
آموزش در ورزش
آموزش شوهرداری
برنامه نود90
ایسنا ورزشی
پخش زنده فوتبال
اخبار دانشگاه ازاد - ازمون
دانشگاه خلیج فارس بوشهر
دانشگاه پیام نور بوشهر - همه واحد ها
دانشگاه پیام نور واحد بوشهر
انتخاب رشته پیام نور
نمرات پیام نور
مجازی و غیر مجازی
کتابهای پیام نور
بازارکار
ثبت نام کارت هوشمند سوخت - موتور سیکلت
رهگیری کارت هوشمند ماشین - پست
گاز سوز کردن ماشین
کارت سوخت گازوییل
بانک الکترونیک صادرات
همراه اول
ایرانسل
پخش زنده تلویزیون
سروش سیما
نظر سنجی صدا و سیما
تیتراژ تلویزی.ن
تیتراژ تلویزیون
اس ام اس
مجلس
شیخ انصاریان
شهید آوینی
مهدویت
سازمان شنجش
دیکشنری آنلاین
مقالات | خدمات مهندسی و صنایع برق ایران
بانک بان
مرکز عمران ایران
دانلود نرم افزار های حسابداری
استاندارهای حسابداری
وام
گروه مستند سراج
دایرکتوری وبلاگ های ایرانی
ورزش بانوان یا خیابانگردی
سامانه ارسال ایمیل تبلیغاتی
تک شاخ
طراح وب سایت
«چی شد چادری شدم؟»
سایت حمایه الشعب البحرینی
یورش به خانه وحی قسمت اول

یک فرد ناآگاه از تاریخ صحیح اسلام در منطقه سیستان و بلوچستان مقاله اى درباره دخت گرامى پیامبر(صلى الله علیه وآله)نوشته و نام آن را «افسانه شهادت فاطمه زهرا(علیها السلام)» گذارده است. در این مقاله پس از ذکر مناقب و فضایل آن حضرت، خواسته است شهادت و بى حرمتى را که درباره آن حضرت انجام گرفته، منکر شود.

از آنجا که بخشى از این مقاله، تحریف روشن تاریخ اسلام است، ما را بر آن داشت که به گوشه اى از این تحریف و بیان بخشى از این حقایق بپردازیم تا ثابت شود شهادت بانوى اسلام یک واقعیّت انکارناپذیر تاریخى است و اگر آنها چنین بحثى را آغاز نکرده بودند، ما در این شرایط، آن را دنبال نمى کردیم.

موضوع سخن ما را در این مقاله، امور یاد شده در زیر تشکیل مى دهد:

1ـ عصمت حضرت زهرا(علیها السلام) در لسان پیامبر(صلى الله علیه وآله).

2ـ احترام خانه آن حضرت در قرآن و سنت.

3ـ هتک حرمت خانه آن حضرت پس از درگذشت پدر بزرگوارش.

به امید آن که با تشریح این نقاط سه گانه، نویسنده مقاله، در برابر حقیقت سر تسلیم فرود آورد. و از نوشته خود نادم و پشیمان گردد، و به جبران کار خود بپردازد.

این نکته حائز اهمّیّت است که تمام مطالب این کتابچه از منابع معروف اهل سنّت گرفته شده است.

 

1ـ عصمت زهرا(علیها السلام) در لسان رسول خدا(صلى الله علیه وآله)

دخت گرامى پیامبر(صلى الله علیه وآله) از مقام والایى برخوردار بود، سخنان رسول گرامى(صلى الله علیه وآله) در حقّ دخترش حاکى از عصمت و پیراستگى او از گناه مى باشد. آنجا که درباره او چنین مى فرماید:

«فاطمة بضعة منّی فمن أغضبها أغضبنی».(1)

«فاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم آورد بسان این است که مرا خشمگین کرده است».

ناگفته پیدا است که خشم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مایه اذیت و ناراحتى اوست و سزاى چنان شخصى در قرآن کریم چنین بیان شده است:

(وَ الّذین یُؤْذُونَ رَسُول اللّه لَهُم عَذابٌ أَلیم)(توبه / 61).

«آنان که رسول خدا را آزار دهند، براى آنان عذاب دردناکى است».

چه دلیلى استوارتر بر عصمت او که در حدیث دیگرى رضاى وى در گفتار پیامبر(صلى الله علیه وآله) مایه رضاى خدا، و خشم او مایه خشم خدا معرّفى گردیده است، مى فرماید:

«یا فاطمةُ انّ اللّه یغضبُ لِغضبک و یَرضى لرضاک».(2)

«دخترم فاطمه!، خدا با خشم تو، خشمگین، و با خشنودى تو، خشنود مى شود».

به خاطر چنین مقامى والا، او سرور زنان جهان است، و پیامبر در حق او چنین فرموده:

«یا فاطمة! ألا ترضین أن تکونَ سیدةَ نساء العالمین، و سیدةَ نساءِ هذه الأُمّة و سیدة نساء المؤمنین».(3)

«دخترم فاطمه! آیا به این کرامتى که خدا به تو داده راضى نمى شوى که تو، سرور زنان جهان و سرور زنان این امّت و سرور زنان با ایمان باشى».


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
یورش به خانه وحی، فاطمه زهرا، آتش زدن خانه فاطمه زهرا
تهدید عمر به آتش زدن خانه ... روایت ابن عبدربه

تهدید عمر به آتش زدن خانه ... روایت ابن عبدربه

ابن عبدربه آندلسی در کتاب خود : " العقد الفرید " ج 2 ص 205 ( مکتبه الازهریه ) و ج 2 ص 73 ( نسخه مکتبه الشامله ) می گوید :
" الذین تخلفوا عن بیعة أبی بکر - فی والعباس والزبیر وسعد بن عُبادة. فأما علیّ والعباس والزبیر،
فقعدوا فی بیت فاطمة حتى بَعث إلیهم أبو بکر عمرَ ابن الخطاب لیُخرِجهم من بیت فاطمة،
وقال له: إِن أبوا فقاتِلْهم.
فأقبل بقَبس من نار على أن یُضرم علیهم الدار، فلقیته فاطمةُ،
فقالت: یا بن الخطاب، أجئت لتُحرق دارنا؟
قال:نعم، أو تدخلوا فیما دخلتْ فیه الأمة "
یعنی :
" کسانی که از بیعت کردن با ابی بکر تخلف ورزیده بودند ، عباس و زبیر و سعد بن عباده ..
علی ( علیه السلام ) و عباس و زبیر در خانه فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) نشسته بودند . تا اینکه ابی بکر ، عمر را برای خارج کردن آنها فرستاد و گفت : اگر قبول نکردند با آنان جنگ کن !
پس عمر با قبسی از آتش ، به قصد آتش زدن خانه ، به سمت آنان روانه شد .
پس با فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) روبرو شد . فاطمه ( سلام الله علیها ) فرمود :ای عمر ! آمدی که خانه ما را آتش بزنی ؟؟
عمر گفت : بله ! مگر اینکه داخل شوید بر آنچه امت بر آن داخل شده ( قبول بیعت ) .

مدعیان دفاع از خلیفه چهارمتان !!!!
چرا باید کسی تهدید کند که خانه وحی را به آتش می کشد ؟؟؟
پیامبر خدا برای تبلیغ اسلام چنین اعمالی را انجام داد که مدعیان جانشینی چنین کردند !؟!!؟!!

 


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
تهدید عمر به آتش زدن خانه ... روایت ابن عبدربه
اعتراف بلاذری به تهدید آتش زدن عمر

اعتراف بلاذری به تهدید آتش زدن عمر
در تاپیک فوق ، نظری بر روایت بلاذری می اندازیم که گفته است : عمر با آتش به سمت خانه وحی آمد تا آنجا را آتش بزند !!!!

احمد بن یحیی البغدادی ، معروف به بلاذری ، در کتاب " الانساب الاشراف " ج 1 ص 586 یا ج2 ص 770 ( چاپ دارالفکر ) می گوید :

" المدائنی عن مسلمه بن محارب عن سلیمان التیمی و عن ابن عون : ان ابابکر ارسل الی علی علیه السلام یرید البیعه فلم یبایع .

فجاء عمر و معه فتیله . فتلقته فاطمه ( سلام الله علیها ) علی الباب .

فقالت فاطمه : باین الخطاب ! اتراک محرقا علی بابی ؟

فقال : نعم . و ذلک اقوی فیما جاء به ابوک . "

ترجمه :

ابابکر ، علی بن ابیطالب را برای بیعت طلبید ولی ایشان قبول نکردند .

پس عمر آمد و همراه وی شعله آتش بود . بر در خانه ، فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) را ملاقات کرد .

فاطمه ( سلام الله علیها ) فرمودند : ای پسر خطاب ! آمده ای که خانه ام را بر من بسوزانی ؟؟؟

عمر گفت : آری . و این امر جدی تر است از آنچه پدرت برای آن آمد "



توهین و جسارت به ساحت مقدس اهل بیت پیامبر ( علیهم السلام ) تا چقدر باید باشد ؟؟؟؟

و چقدر جسارت و گستاخی می خواهد که در مقابل دخت نبی خدا ( صلوات الله علیه ) بایستند و بر قصد آتش زدن خانه وی ، صحه گذارند و حتی نبی خدا را با القاب وی نام نبرند و بگویند : پدرت !!!!!

یا علی

منبع:http://ya-zahra.blogsky.com/


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
اعتراف بلاذری به تهدید آتش زدن عمر
نظر علمای شیعه بر عدم تحریف قرآن

نظر علمای شیعه بر عدم تحریف قرآن

یکی از شبهاتی که اهل سنت و وهابیه بر شیعه وارد می کنند ، اعتقاد شیعه به تحریف قرآن است . ببینیم  که نظر علما و اساطین شیعه در این مورد چیست .

 

1- شیخ صدوق رضوان الله علیه متوفای سال 381 هـ ق میگوید : " اعتقاد ما آنست که قرآنی را که خداوند بر پیامبرش نازل فرموده است ، همین قرآن  موجود در بین دو جلد است که امروزه در دست مسلمانان قرار دارد و سورهای آن نیز 114 سوره است"  . 

 ( رساله اعتقادات صدوق چاپ شده با باب حادی عشر صفحه 93 )

    2- شیخ مفید رضوان الله علیه متوفای سال 413 هـ ق میگوید : "جماعتی از امامیه میگویند : از قرآن کریم چیزی کم نشده است بلکه حذف شده از تأویل آن و تفسیر معانی قرآن بر حقیقت تنزیل آن که در مصحف امیر المؤمنین علیه السلام بوده است و آن قرآن نیست و این قول را می پزیریم"   .
( اوائل المقالات فی المذاهب المختارات صفحه 55 و 56 )

    3- سید مرتضی علم الهدی رضوان الله علیه متوفای سال 436 هـ ق میگوید : " علم به صحت نقل قرآن مثل علم به شهرها و حوادث بزرگ و وقایع عظیم و کتابهای مشهور و اشعار مسطور عرب است ، زیرا توجه و عنایت خاصی و دواعی مختلفی وجود دارد برای نقل و حراست از این امور تا از بین نروند و چون قرآن کریم معجزه نبوت و مأخذ احکام شریعت و علوم دینیه است و علمای مسلمین ، منتهی درجه عنایت را برای حفظ وحراست از آن بکار بسته اند ، پس چگونه ممکن است که تغییر کند یا نقصی بر آن وارد شود (تا آنجا که میگوید:) قرآن کریم در زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همین طور که الان است ، جمع شده و مرتب بود"  .

(مجمع البیان جلد 1 صفحه 16)
    ناگفته نماند که این گفتار سید مرتضی آنچنان از او مشهور است که حتی بزرگان اهل سنت نیز نقل کرده اند ، ابن حجر از ابن حزم اندلسی نقل میکند که :"سید مرتضی امامی بود و معتقد بود کسی که معتقد شود از قرآن چیزی کم شده یا به آن افزوده شده یا چیزی از آن تبدیل شده است ، کافر است "  .
(لسان المیزان جلد 9 صفحه 224)

    4- شیخ الطائفه طوسی رضوان الله علیه متوفای سال460 هـ ق میگوید : "زیاده و نقصان در کلام خداوند راه ندارد زیرا اجماع قائم است که به قرآن چیزی اضافه نشده است و مسلمانان معتقدند که از آن چیزی کم نشده است ،  و مذهب ما همین است ( بعد میگوید ( روایاتی در کتب شیعه و سنی آمده است که دلالت بر نقصان بسیاری از آیات و نقل بعضی از آن از جایی بجای دیگر میکند ، اما چون روایات همه خبر واحد هستند و موجب علم نمی شوند ، عمل به آنها ممکن نیست و بهتر است که از آنها اعراض شود و اگر امکان تأویل نبودطرد شوند ، و اگر آن روایات صحیح السند هم باشند باز موجب طعن در قرآن نخواهند شد ، زیرا که صحت آن مورد اتفاق همه مسلمانان است  .
(التبیان جلد 1 صفحه 3  )

    5- امین الاسلام طبرسی رضوان الله علیه متوفای سال 548 هـ ق نویسنده تفسیر مجمع البیان میگوید : " در قرآن کریم چیزی اضافه یا از آن کم نشده است ، اما چیزی اضافه نشده است چون اجماع مسلمین است و از نظر مذهب ما از قرآن چیزی کم هم نشده است" .

( مجمع البیان جلد 1 صفحه 15 )

    6- سید بن طاووس رضوان الله علیه متوفای سال 664 هـ ق میگوید : " قرآن کریم مصئون از زیاده و نقصان است "  .  
( سعد السعود صفحه 192 )

    7- علامه حلی رضوان الله علیه متوفای سال 726 هـ ق میگوید : " حق آنست که در قرآن کریم تبدیل و تقدیم و تأخیری واقع نشده است و پناه میبرم به خداوند از کسی که معتقد باشد بر وقوع تحریف ،  زیرا که موجب شک میشود در معجز? رسول علیه و آله السلام که نقل آن متواتر است "  .
( اجوبة المسائل المهناویة صفحه 121 )

    8- شیخ زین الدین بیاضی عاملی رضوان الله علیه متوفای سال 877 هـ ق میگوید : " تواتر قرآن جملةً و تفصیلاً معلوم است و اگر چیزی به آن اضافه یا از آن کم میشد هر عاقلی متوجه می گردید حتی اگر حافظ قرآن هم نمی بود  ، به جهت مخالفت با اسلوب و فصاحت قرآن "  .

( الصراط المستقیم جلد 1 صفحه 45  )

     9- شیخ فتح الله کاشانی رضوان الله علیه متوفای سال 988 هـ ق در رابطه با روایاتی که دال بر نقص قرآن است میگوید : اگر حدیثی بر خلاف دلیل یا سنت متواتر یا اجماع بود و تأویلش ممکن نبود و امکان حمل بر وجوه دیگر را نداشت ، واجب است طرح و اعراض از آن"  .
( "تفسیر منهج الصادقین ، مقدمه کتاب و در ذیل آیه إنا له لحافظون )

    10- سید نور الله شوشتری رضوان الله علیه معروف به قاضی شهید یا شهید ثالث که در سال 1019 هـ ق به شهادت رسیده است در کتاب مصائب النواصب ،بحث امامت و کلام بالصراحه عقیده تحریف را از مذهب اهل بیت نفی میکند .


    11- فیض کاشانی رضوان الله علیه متوفای سال 1019 هـ ق در ذیل آیه مبارکه (انا له لحافظون) میگوید : " یعنی از تحریف و تغییر و زیاده و نقصان "  .

(الاصفی فی تفسیر القرآن صفحه 348 )

    12- شیخ بهاء الدین عاملی رضوان الله علیه معروف به شیخ بهائی متوفای سال1030هـ ق میگوید :" صحیح اینست که قرآن کریم از زیاده و نقصان محفوظ است چنانکه آیه مبارکه (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) دلالت میکند و آنچه که گفته میشود از ساقط شدن اسم علی علیه السلام در بعض از مواضع مثل (یاایها الرسول بلغ ما انزل الیک - فی علی-) و غیر آن ،نزد علما معتبر نیست"  .

( آلا الرحمن صفحه 26 )


    13- فاضل تونی رضوان الله علیه متوفای سال 1071 هـ ق میگوید : "مشهور آنست که قرآن کریم محفوظ و مضبوط است همانطوریکه نازل شده است و خداوند حکیم حافظ آنست چنانکه فرمود : (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) "  .

( الوافیة فی الاصول صفحه 148 )

    14- حر عاملی رضوان الله علیه متوفای سال 1104 هـ ق میگوید :"هرکسی که در اخبار و آثار تتبع و تحقیق کند ،علم قطعی پیدا میکند که قرآن کریم اعلی درجه از درجات تواتر را دارا است و هزاران نفر از صحابه آنرا حفظ و قرائت کرده اند و در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جمع شده و به صورت کتاب بود "  .
 ( الفصول المهمة فی تألیف الامة صفحه 166 )


    15- علامه مجلسی رضوان الله علیه متوفای سال 1111 هـ ق در ردّ اخبار دلالت کننده بر نقصان میگوید : " این اخبار ، اخبار آحاد هستند و قطع به صحت آنها پیدا نمی شود "  .
 (بحار الانوار جلد 89 صفحه 75 )

    16- شیخ جعفر کبیر رضوان الله علیه معروف به کاشف الغطاء متوفای سال 1228هـ ق میگوید :" شکی نیست که قرآن کریم محفوظ از نقصان بحفظ خداوند دیان است همانطوریکه صریح قرآن و اجماع علما بر این نکته دلالت دارد "  .

( کشف الغطاء کتاب القرآن صفحه 299 )

    17- سید محمد طباطبائی رضوان الله علیه مشهور به مجاهد متوفای سال 1242 هـ ق می گوید : " شکی نیست که قرآن در اصل،اجزاء ،محل ،وضع و ترتیب متواتر است و این مطلب را محققان از اهل سنت نیز قبول دارند زیرا قرآن معجزه بزرگ ، اصل دین و صراط مستقیم است و دواعی مختلف بر حفظ آن وجود دارد"   .
( مفاتیح الاصول مبحث حجیت ظواهر کتاب )


     18- شیخ ابراهیم کلباسی رضوان الله علیه متوفای سال 1262 هـ ق میگوید :" نقصان در قرآن کریم بهیچ عنوان راه ندارد "   .

(اشارات الاصول مبحث حجیت ظواهر کتاب )

    19- سید محمد شهشهانی رضوان الله علیه متوفای سال 1289 هـ ق در کتاب العروة الوثقی میگوید : " در قرآن کریم تحریف واقع نشده است " و این مطلب را به جمهور مجتهدین نسبت میدهد . 

( البیان صفحه 200 )

    20- سید حسین کوه کمری رضوان الله علیه متوفای سال 1299 ضمن تصریح به عدم تحریف برای حفظ قران از تحریف به امور ذیل استدلال میکند :

    الف : اصل عدم تحریف زیرا که تحریف مشکوک است وحادث پس با اجرای اصل عدم نفی میشود .

    ب : اجماع بر عدم تحریف .

    ج : منافاة تحریف با معجزه بودن قرآن .

    د : آیه مبارکه (لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه)  .

    هـ : اخبار ثقلین (که دلالت میکند بر اینکه قرآن بصورت کتاب در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جمع آوری شده بود ) .

    و : روایاتیکه ما را به تمسک به قرآن و پیروی آن امر میکند (و اگر تحریف در آن راه داشت امر به اخذ و تمسک لغو بود)  .

( بشری الوصول الی اسرار علم الاصول مبحث حجیت ظواهر کتاب  )

    21- شیخ محمد جواد بلاغی رضوان الله علیه متوفای سال 1352 هـ ق میگوید : " اگر شنیدی که بعضی از روایات شاذ و نادر دلالت میکند بر تحریف قرآن و از بین رفتن بعضی از آیات آن ،پس به این روایات اعتنا نکن زیرا روات آن ضعیف و متن آن مضطرب و سست است"  .


( آلا الرحمن فی تفسیر القران صفحه 18 )


      22- شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء رضوان الله علیه متوفای سال 1373 هـ ق که دکتر ادعای شاگردی ایشان را دارد میگوید : "کتاب موجود در دست مسلمانان همان کتابیست که خداوند متعال آنرا برای تحدی و اعجاز و تعلیم احکام و تمییز حلال از حرام نازل فرمود ، در این کتاب نه چیزی اضافه و نه از آن کم شده است و نه تحریف در آن راه دارد و بر این مطلب اجماع مسلمین است .

    اگر کسی ادعا کند که قرآن تحریف شده یا از آن چیزی کم شده است ، خطا کرده است و این آیه مبارکه (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) او را رد میکند و احادیثی که از طریق شیعه و سنی نقل شده در نقص یا تحریف قرآن ، احادیث شاذ و ضعیف و اخبار آحاد هستند که موجب علم و عمل نخواهد شد ، پس باید تأویل یا به دیوار زده شود"  .

( صل الشیعة و اصولها صفحه 101 و 102 )

    23- سید عبدالحسین شرف الدین موسوی رضوان الله علیه متوفای سال 1377 هـ ق میگوید : "قرآن عظیم و ذکر حکیم از طرف ما متواتر است به جمیع آیات و کلمات و سائر حروف وحرکات و سکنات به تواتر قطعی از امامان اهل بیت علیهم السلام و هیچ کس در آن شک ندارد و ائمه اهلبیت نیز از جدشان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و آنبزرگوار از خداوند متعال نقل کرده است و در این هم جای شکی نیست ، ظواهر و نصوص قرآن همه حجتهای خداوند و دلیل اهل حق است بحکم ضرورت اولیه از مذهب امامیه ، روایات صحیحه نیز در این زمینه بنحو متواتر از طریق عترت طاهره سلام الله علیهم زیاد نقل شده است ، و لذا شیعیان هر روایت مخالف قرآن را حتی اگر صحیح هم باشد ، بدیوار میزنند و به آن اعتباری قائل نمی شوند ، و قرآن کریم در زمان خود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جمع شد همانطوریکه الان هست بدون کوچک ترین تغییر و زیاده و نقصان "   .

( اجوبة مسائل جارالله صفحه 28 و 37 )

    24- امام خمینی رضوان الله علیه متوفای سال 1409 هـ ق میگوید : " کسیکه مطلع باشد بر توجه مسلمانان به جمع ، حفظ ، ضبط ، کتابت و  قرائت قرآن متوجه خواهد شد که روایات دلالت کننده بر تحریف باطل است زیرا آن روایات یا ضعیف است و استدلال به آنها صحیح نیست و یا جعلی و ساختگی است که علامات جعل و ساختگی بودن در آنها کاملا مشخص است ، یا غریب است که موجب تعجب میشود ، و اگر صحیح بود باید تأویل شود "  .

( تهذیب الاصول جلد 2 صفحه 165 )

    25- آیة الله العظمی خوئی رضوان الله علیه متوفای سال 1413 هـ ق میگوید : " معروف بین مسلمانان عدم وقوع تحریف در قرآن است و اینکه قرآن موجود در نزد ما همان قرآن منزل بر نبی اعظم صلی الله علیه و آله و سلم است و بر این مطلب بسیاری از اعلام از جمله رئیس المحدثین مرحوم صدوق بن بابویه تصریح نموده اند و قول به عدم تحریف را از معتقدات امامیه حساب کرده اند "  .

( البیان صفحه 200 )

    باز میگوید : " قصه تحریف قرآن جزء خرافات و خیالات است و به تحریف قائل نمیشود مگر کسی که عقلش ناقص باشد یا درست تأمل و تفکر نکرده باشد یا اینکه بخاطر علاقه اش به قول به تحریف معتقد به آن شده باشد زیرا که علاقه به چیزی انسان را کور و کر میکند اما آدم عاقل منصف متدبر شکی در باطل بودن یا خرافاتی بودن تحریف ندارد "  .

( البیان صفحه 259 )

 

منبع:http://ya-zahra.blogsky.com/


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
نظر علمای شیعه بر عدم تحریف قرآن، تحریف قرآن
اسناد حدیث ( سفینه نوح ) در اهل سنت

اسناد حدیث ( سفینه نوح ) در اهل سنت

عن رسول الله صلى الله علیه و آله ن الا ان مثل اهل بیتى فیکم مثل سفینه نوح من رکبها نجا ومن تخلف عنها غرق و هوى .رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: اهل بیت من در میان شما و براى شما امت مانند کشتى نوح است که هر کس آن را سوار شد، نجات پیدا کرد و هر کس از آن کناره گرفت هلاک گردید.

سند این حدیث در اهل سنت :

مستدرک حاکم نیشابوری ج2 ص 343  و ج3 ص 151

مجمع الزوائد هیثمی ج9 ص 168

المعجم الاوسط طبرانی ج4 ص 10  و ج5 ص 355  و ج6 ص 85

المعجم الصغیر طبرانی ج1 ص 139 - 140  و  ج2 ص 22 

المعجم الکبیر طبرانی ج 3 ص 46

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید  ج1 ص 218

الجامع الصغیر سیوطی ج1 ص 373  و ج2 ص 533

کنزالعمال متقی هندی ج12 ص94  ( حدیث 34144 ) و ص 95 ( حدیث 34151 ) و ص 98 ( حدیث 34169 )

فیض القدیر مناوی ج2 ص658

الدر المنثور سیوطی  ج3 ص 334

تاریخ بغداد ( خطیب بغدادی ) ج12 ص90

المعارف ابن قتیبه ص 252

مناقب علی علیه السلام ( ابن مردویه ) ص 214

امتاع الاسماع مقریزی ج11 ص 178

فضائل امیرالمومنین ( ع ) ( ابن عقده کوفی ) ص 44

الفصول المهمه ابن صباغ ج1 ص141 -142

ینابیع الموده قندوزی ج1 ص 93 - 94   و ج2 ص 90 و 101 و 118 و 327 و 443 و 472

ذخایر العقبی محب الدین طبری  ص 20

المطالب العالیه ج4 ص 75

مشکاة المصابیح ج4 ص 1742

عیون الاخبار ابن قتیبه ج1 ص 211

تفسیر نیشابوری ج25 ص 28

نظم در السمطین زرندی حنفی ص 235

تفسیر ابن کثیر ج4 ص 123

مناقب ابن مغازلی ص 133 حدیث 175

نور الابصار شبلنجی ص 126

اسعاف الراغبین ص 120

حلیه الاولیاء ابی نعیم اصفهانی ج4 ص 306

مسند الشهاب ابن سلامه ج2 ص 273 و 275

الانباه علی قبائل الرواة ( ابن عبدالبر )  ص 41

شواهد التنزیل حسکانی ج1 ص 362

تفسیر فخر رازی ج27 ص 167

تفسیر ابن عربی ج 1 ص 322

الکامل ابن عدی ج2 ص306

النهایه ابن اثیر ج2 ص 298

لسان العرب ابن منظور ج3 ص 20

تاریخ الخلفا سیوطی ص 573  ط المیمنیه

الخصایص الکبری سیوطی ج2 ص 266 ط حیدر آباد

احیاء المیت سیوطی ص ص 113 ط المصطفی حلبی

مفتاح النجا  بدخشی ص 9 مخطوط

الفتح الکبیر علامه نبهانی ج3 ص 133

ارجح المطالب عبیدالله حنفی ص 329

السیف الیمانی المسلول  علامه محمد بن یونس تونسی ص 9  ط الترقی شام

الکنی و الاسماء دولابی ج1 ص 76

التمثیل و المحاضره ثعالبی ص 33 ط عیسی الحلبی قاهره

ثمار القلوب ثعالبی ص 29

العدل الشاهد علامه عثمان مدوخ ص 123 و 142

کنوز الحقایق مناوی ص 141 ط بولاق مصر

نزهه المجالس عبدالرحمن الصفوری ج2 ص 222

الشرف الموید لآل محمد علامه نبهانی ص 28

تفسیر آلوسی ج24 ص 32


این بود گوشه ای از مدارک اهل سنت مبنی بر صحت حدیث فوق.   به نظر شما با وجود این همه سند و مدرک ( که کاملا  به صورت اختصار بیان شد ) آیا می توان در تواتر آن شک کرد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!

و یک نکته نغز و زیبا :

ابن حجر مکی در کتاب ( الصواعق المحرقه ) که در رد شیعه نوشته است در ص 212 ( چاپ الحقیقه در ترکیه به سال 1382 شمسی ) در قسمت ( الآیات الوارده فیهم ) آیه هفتم ( در شان اهل بیت ) می گوید :

و جاء من طرق عدیده یقوی بعضها بعضا ( انما مثل اهل بیتی فیکم کمثل سفینه نوح من رکبها نجا ) و فی روایه مسلم ( و من تخلف عنها غرق )  "

یعنی : و از طرق بسیار زیاد ، که هر یک دیگری را تایید می کند ، آمده است که : منحصرا مثال اهل بیت من در میان شما مانند کشتی نوح است که هر که بر آن سوار شود ، نجات می بابد.   و در روایتی که مسلم ( صاحب صحیح مسلم ) نقل کرده آمده است : و هر که از آنها تخلف کند ( اطاعت نکند ) غرق میشود .

حال این سوال مطرح است که :

 

چگونه در زمان ابن حجر مکی ، این روایت در صحیح مسلم موجود بوده است ولی در حال حاضر اثری از این حدیث در صحیح مسلم نیست ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!

منبع:وبلاگhttp://ya-zahra.blogsky.com/


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
اهل سنت، اسناد حدیث ( سفینه نوح ) در اهل سنت، حدیث سفینه نوح
چرا صدق الله العظیم!!!!؟

چرا صدق الله العظیم!!!!؟

در قرآن کریم،دو عبارت (صدق الله) و (الله العلی العظیم) وجود دارد که قاریان قرآن به تاسی از این دو عبارت قرآنی، در پایان قرائت خودشان می گویند:صدق الله العلی العظیم. اما اگر دقت کرده باشید،در کشورهای سنی مذهب فقط عبارت صدق الله العظیم بیان می شود و البته علت آن را در این می دانند که تشیع با به کار بردن این جمله می خواهد علی(ع) را در ردیف خدا قرار دهد!!! هر قدر توضیح می دهیم که این عبارات از آیات قرآنی اخذ شده و کلمهء (علی) در اینجا صفت است( نه یک اسم خاص به معنای فرزند ابوطالب) که با ال به لفظ جلالهء الله و صفت عظیم متصل شده و تتابع اضافات به وجود آورده است و هیچ ربطی به پسر ابوطالب ندارد،گوششان بدهکار نیست...


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
صدق الله العظیم
دلیل شیعه در ذکر «حى على خیرالعمل» در اذان چیست؟

دلیل شیعه در ذکر «حى على خیرالعمل» در اذان چیست؟ و در نقد شیوه اهل سنت به حذف این فقره از اذان به چه دلایلى استدلال می‏کنند؟

  پاسخ مسلمانان در این که در اذان بعد از «حیّ على الفلاح»، دو بار «حیّ على خیر العمل» گفته شود، اختلاف دارند. اهل سنت قائل به عدم جواز آن در اذان و اقامه‏اند. برخى نیز آن را مکروه می‏دانند، ولى اهل بیت(ع) و شیعیانشان، این قسمت را جزء اذان و اقامه می‏دانند، که بدون آن اذان باطل است. از آن جا که اذان و اقامه از موضوعاتى است که مسلمین روزى چندین بار با آن سر و کار دارند، شایسته بررسى است.

دلیل شیعه در ذکر «حى على خیرالعمل» در اذان چیست؟ و در نقد شیوه اهل سنت به حذف این فقره از اذان به چه دلایلى استدلال می‏کنند؟

  پاسخ مسلمانان در این که در اذان بعد از «حیّ على الفلاح»، دو بار «حیّ على خیر العمل» گفته شود، اختلاف دارند. اهل سنت قائل به عدم جواز آن در اذان و اقامه‏اند. برخى نیز آن را مکروه می‏دانند، ولى اهل بیت(ع) و شیعیانشان، این قسمت را جزء اذان و اقامه می‏دانند، که بدون آن اذان باطل است. از آن جا که اذان و اقامه از موضوعاتى است که مسلمین روزى چندین بار با آن سر و کار دارند، شایسته بررسى است. فتواهای علما امامیه علمای شیعه امامیه به تبع ادله‏اى که از رسول خدا(ص) و اهل بیت(ع) به آنها رسیده اتفاق نظر دارند که «حیّ على خیر العمل» جزء اذان و اقامه است و بدون آن؛ یکى از فصول؛ ساقط شده و اذان و اقامه باطل است. 1ـ سیّد مرتضى در الانتصار می‏گوید: «از جمله امورى که مختص به امامیه است این که در اذان و اقامه بعد از «حیّ على الفلاح» «حیّ على خیر العمل» گفته شود، و علت این مسئله، اجماع شیعه امامیه است. و عامه روایت کرده‏اند که مقاطعى از عصر پیامبر(ص) این فصل جزء اذان و اقامه بوده، ولى ادعا می‏کنند که حکم آن نسخ و رفع شده است. کسى که ادعاى نسخ می‏کند باید بر آن دلیل اقامه کند، که چنین دلیلى را هم نخواهد یافت.»[1] 2ـ علامه حلّى می‏گوید: «اهل سنت همگى از گفتن حیّ على خیر العمل، منع کرده‏اند ولی امامیه بر استحباب آن به دلیل تواتر آن از ائمه(ع) اتفاق نظر دارند.»[2] 3ـ صاحب جواهر می‏فرماید: «بنابر قول اشهر نزد ما از حیث فتوا ـ ولو شهرت روایى عظیم نباشد تا ادعاى اجماع با آن ممکن باشد ـ حیّ على خیر العمل جزء اذان است، بلکه در «مدارک» آورده است: جزئیّت مذهب اصحاب امامیه است که در آن خلافى نیست. در تذکره و نهایة الاحکام به علماى امامیه نسبت داده شد. در ذکرى به عموم اصحاب، نسبت داده شده است. در مسالک آمده که طائفه امامیه و اصحاب در آن اختلاف ندارند. در ظاهر غنیه این چنین است: اصحاب اجماع دارند در این که فصول اذان هجده فصل است نه بیشتر و نه کمتر: چهار مرتبه تکبیر، شهادت به توحید، شهادت به رسالت، سپس گفتن «حیّ علی الصلاة» و «حیّ على خیر الفلاح»، آن‏گاه «حیّ على خیر العمل» و سپس «تکبیر» و بعد از آن «لاإله إلاّ الله» و هر کدام از این فصول دو مرتبه ذکر می‏شود...»[3] ادله جزئیّت «حیّ على خیر العمل» برای جزئیّت این فقره در اذان می‏توان به ادلّه‏اى تمسک کرد: 1ـ اتفاق مسلمین بر اصل مشروعیّت از امور مسلّمى که در آن شکّى نیست، جزئیّت «حیّ على خیر العمل» در اذان در عهد رسول خدا(‍ص) است؛ زیرا همانگونه که در روایات شیعه امامیّه و زیدیّه و اسماعیلیّه به آن اشاره شده، اهل سنّت نیز آن را با طرق خود نقل کرده‏اند. و نیز از جماعت زیادی از صحابه نقل شده که آنرا در اذان خود می‏آورند. هر چند برخى از اهل سنّت ادعا کرده‏اند که رسول خدا(ص) به بلال امر نمود تا از اذان حذف کرده و به جاى آن جمله «الصلاة خیر من النوم» را قرار دهد. و به تعبیر دیگر برخى قائلند که این فقره از اذان نسخ شده و به جاى آن فقره دیگرى قرار گرفته است. آنان در اینکه ناسخ کیست اختلاف دارند، برخى ناسخ را شخص رسول خدا(ص) معرفى کرده‏اند که به بلال دستور داد تا آن را حذف کرده و به جایش «الصلاة خیر من النوم» قرار دهد، ولى برخى دیگر نسبت به شخص ناسخ سکوت اختیار کرده‏اند. از برخى روایات استفاده می‏شود که رسول خدا(ص) بلال را امر نمود تا «حیّ على خیر العمل» را در اذان بیاورد، و بلال نیز تا زمان وفات رسول خدا(ص) اینگونه اذان می‏گفت.[4] بررسی ادله اهل سنّت بر عدم جزئیّت عمده ادلّه اهل سنّت بر عدم جزئیّت «حیّ على خیر العمل» در اذان در سه نقطه خلاصه می‏شود: 1ـ مصادر حدیثى معتبر تأکید بر ثبوت «حیّ على خیر العمل» ندارد، و «سنن الکبری» بیهقی، و «المصنف» ابن ابى شیبه از مصادر دست دوم است. 2ـ راویان احادیثى که اشاره به جزئیّت کرده‏اند از ضعفا هستند، لذا روایاتشان از درجه اعتبار ساقط است. 3ـ از روایات استفاده می‏شود که برخى از صحابه در اذن خود «حیّ على خیر العمل» را ذکر می‏کرده‏اند، ولى نزد ما تنها عمل و قول پیامبر(ص) حجّت است. نقد ادلّه: اوّلاً: اینکه در صحیحین ذکر نشده دلیل بر عدم صحّت آن نیست؛ زیرا به اتّفاق اهل سنّت احادیث صحیح تنها در صحیحین نیست بلکه چه بسیار احادیث صحیح السندى که در صحیحین وجود ندارد، بلکه در کتب نه‏گانه آنها نیز نامیده است. ثانیاً: اگر این فقره از اذان نسخ شده بود هرگز نباید بر على بن ابى طالب و اولاد او مخفی شده باشد؛ زیرا آنان کسانى هستند که مطابق حدیث «ثقلین»، اقتداى به آنها سبب هدایت و در حدیث «سفینه» کشتى نجات امّت از ضلالت و گمراهى معرفى شده‏اند. ثالثاً: از مجموعه روایات استفاده می‏شود که «حیّ على الصلاة» در عصر رسول خدا(ص) جزء اذان بوده و حتّى مطابق برخى از روایات تا هنگام وفات آن حضرت در اذان گفته می‏شده است. و لذا این خود شاهد بر آن است که این فقره از اذان سنتى ثابت در اذان به شمار می‏آید. و در صورت شک در نسخ حکم آن می‏توانیم استصحاب جزئیت کرده و حکم به بقاء آن نماییم، زیرا نسخ دلیل قطعى می‏خواهد. و نسبت به دلیل دوّم می‏گوییم: اوّلاً: باید ملاحظه شود که میزان و ضابطه در جرح و تعدیل راویان این احادیث از جانب رجالیین چه بوده است، آیا به جهت مخالفت در مذهب است، یا جهت واقعى داشته است؟ ثانیاً: بر فرض تسلیم که راویان اینگونه احادیث ضعیف باشند، ولى کثرت و تعدّد طرق این احادیث، می‏تواند آنها را به سرحدّ اعتبار برساند؛ زیرا مطابق اصطلاح حدیثى که نزد شیعه و اهل مورد قبول است احادیث می‏توانند یکدیگر را تقویت کنند.[5] از باب نمونه مشاهده می‏کنیم که اهل سنّت به حدیث نبوی: «على الید ما اخذت حتّى تؤدیه»[6] علی رغم ضعف سند آن عمل کرده‏اند. حدیثى که تنها مرجع آن سمرة بن جندب است. ثالثاً: جماعت بسیارى از علماى شیعه امامیّه و اسماعیلیه و زیدیه به طریق صحیح و حسن، جزئیّت «حیّ على خیر العمل» را در زمان پیامبر(ص) نقل کرده‏اند، جزئى که هرگز در زمان رسول خدا(ص) نسخ نشد. لذا می‏توانیم روایات ضعیف در مصادر اهل سنّت را با طرق صحیح و حسنى که در مصادر شیعه وارد شده تأیید و تقویت نماییم. و این مطلب با اطلاع بر سیاسى بودن حذف آن در مدرسه خلفا بر شما واضح‏تر می‏گردد. نسبت به اشکال سّوم می‏گوییم: اوّلاً: اهل سنّت، به عمل صحابه توجّه خاصى داشته و آن را حجّت می‏دانند، و در فتاواى خود آن را مرجع و مصدر حکم معرّفى کرده‏اند، گرچه ما براى عمل صحابه اعتبارى در حدّ حجیّت موضوعى قائل نیستیم. ثانیاً: قبلاً اشاره کردیم که «حیّ على خیر العمل» در عصر رسول خدا(ص) جزء اذان بوده و بلال در اذان قرائت می‏کرده است، و تا هنگام وفات حضرت نیز نسخ نشده است، و لذا می‏توان با استصحاب جزئیّت آن را به رسول خدا(ص) نسبت داد. 2ـ اذان صحابه و اهل بیت(ع) کسی که مطالعه‏اى در کتب سیره و تاریخ و حدیث داشته باشد پى به اسامى عده‏اى از صحابه و تابعین و تابعین تابعین و اهل بیت رسول خدا(ص) می‏برد که همگى در اذان خود: «حیّ على خیر العمل» را قرائت می‏کرده‏اند. گرچه از برخى روایات استفاده می‏شود که آنان در نماز صبح این فقره را ذکر می‏کردند، ولى از برخى روایات دیگر استفاده می‏شود که این فقره شامل اذان براى همه نمازها بوده است. اینک به اسامى برخى از آنان به صورت فهرست‏وار اشاره می‏کنیم: 1ـ بلال بن رباح حبشى (ت 20 ه‍( در «کنز العمال» آمده است: «بلال همیشه در اذان صبح «حیّ على خیر العمل» می‏گفت.»[7] پیامبر(ص) فرمود: «بهترین اعمال شما نماز است. آنگاه امر کرد بلال را تا در اذان «حیّ علی خیر العمل» بگوید.»[8] 2ـ على بن ابى طالب(ع) (ت 40 ه‍( امام مؤیّد بالله زیدى در کتاب «شرح تجرید» به سند خود از امام علی(ع) نقل می‏کند که فرمود: از رسول خدا(ص) شنیدم که می‏فرمود: «بهترین اعمال شما نماز است. آنگاه بلال را امر فرمود تا در اذان «حیّ على خیر العمل» بگوید.»[9] 3ـ ابورافع: حافظ علوى زیدى به سند خود از ابی‏رافع نقل کرده که هرگاه رسول خدا(ص) در اذان به «حیّ على خیر العمل» می‏رسید، «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» می‏گفت.[10] 4ـ عقیل بن ابی‏طالب: همو به سند خود از عبیده سلمانى نقل می‏کند: عقیل بن ابی‏طالب تا زنده بود در اذان: «حیّ على خیر العمل» می‏گفت.[11] 5ـ حسن بن على بن ابی‏طالب(ع) قاسم بن محمّد از بزرگان زیدیه نقل می‏کند: «... اتفاق است بر این که ابن عمر و حسن و حسین(ع) و بلال و جماعتى از صحابه در اذان خود «حیّ على خیر العمل» را می‏گفتند.»[12] 6ـ ابو محذوره (ت 59 ه‍( محمّد بن منصور در کتاب «الجامع» به سند صحیح از ابى محذورة یکى از مؤذنین رسول خدا(ص) نقل کرده که گفت: رسول خدا(ص) مرا امر نمود تا در اذن: «حیّ على خیر العمل» بگویم.[13] 7ـ حسین بن على بن ابی‏طالب قبلاً به روایت آن اشاره شد.[14] 8ـ زید بن ارقم: شوکانی در «نیل الاوطار» از محبّ طبرى در کتاب «إحکام الأحکام» نقل می‏کند که زید بن ارقم در اذان خود «حیّ على خیر العمل» را قرائت می‏کرده است.[15] 9ـ عبدالله بن عباس: حافظ علوى به سند خود از عبیده سلمانى نقل می‏کند که دائماً على بن ابی‏طالب و حسن و حسین و عقیل بن ابی‏طالب و ابن عباس و عبدالله بن جعفر و محمّد بن حنیفه تا زنده بوده‏اند در اذان خود «حیّ على خیر العمل» را قرائت می‏کرده‏اند.[16] 10ـ عبدالله بن عمر (ت 73 ه‍( محمّد بن سیرین درباره ابن عمر نقل می‏کند که او دائماً در اذان خود «حیّ على خیر العمل» می‏گفته است.[17] عبدالرزاق در «المصنف» به سند خود نقل کرده که ابن عمر هرگاه در اذان خود به «حیّ علی الفلاح» می‏رسید بعد از آن «حیّ على خیر العمل» می‏گفته است.[18] زید بن محمّد از نافع نقل می‏کند که ابن عمر هرگاه اذان می‏گفت در آن: «حیّ على خیر العمل» را نیز قرائت می‏نمود.[19] درباره عبدالله بن عمر از طرق مختلف در مصادر اهل سنّت و زیدیه این مطلب به اثبات رسیده است. 11ـ جابر بن عبدالله: حافظ علوى به سند خود از جابر بن عبدالله نقل کرده که در عصر رسول خدا(ص) مؤذّن بعد از «حیّ على الفلاح»، «حیّ على خیر العمل» می‏گفته است، تا اینکه در عهد خلافت عمر بن خطاب، از طرف خلیفه از آن نهى شد، به جهت آنکه مردم نسبت به جهاد سست نگردند.[20] 12ـ عبدالله بن جعفر همو به سند خود از عبیده سلمانى نقل می‏کند که عبدالله بن جعفر بن ابی‏طالب تا زنده بود دائماً در اذان خود «حیّ على خیر العمل» می‏گفته است.[21] 13ـ محمّد بن على بن ابی‏طالب: همو به سند خود از محمّد بن بشر نقل می‏کند که شخصى به نزد محمّد بن حنیفه آمد و عرض کرد: به ما خبر رسیده که تشریع اذان به خوابى بوده که شخصى از انصار دیده و قصّه آنرا بر رسول خد نقل کرده است، آنگاه حضرت بلال را امر کرده تا به فقرات آن اذان بگوید. محمّد بن حنیفه فرمود: شخص جاهل از مردم چنین اینگونه حرف می‏زند، همانا امر اذان بالاتر از این است. هنگامى که رسول خدا(ص) به معراج رفت شنید که فرشته‏اى می‏گوید: «الله اکبر، الله اکبر»، تا آنکه فرمود: سپس فرشته گفت: «حیّ على خیر العمل»....[22] 14ـ انس بن مالک حافظ علوى زیدى به سند خود از انس بن مالک نقل می‏کند که رسول خدا(ص) فرمود: «... آنگاه جبرئیل بلند شد و انگشت سبّابه خود را در گوش راست خود قرار داده و شروع به قرائت فقرات اذان دوتا دوتا کرد. در یکى از فقرات آن گفت: «حیّ على خیر العمل»...[23] 15ـ على بن حسین بن علی(ع) ابن ابی‏شیبه و بیهقى و دیگران به سند خود از مسلم بن ابی‏مریم نقل می‏کنند که على بن الحسین(ع) دائماً در اذان به «حیّ على الفلاح» که می‏رسید بعد از آن «حیّ على خیر العمل» می‏گفت...[24] این مضمون به طرق فراوانى در مصادر مختلف رسیده است. 16ـ أبوأمامة بن سهل بن حنیف (ت 100 ه‍( محبّ طبرى ـ امام شافعیه در عصر خود ـ در کتاب «إحکام الأحکام» نقل می‏کند که ابوامامه هرگاه که اذان می‏گفت: «حیّ على خیر العمل» را فراموش نمی‏کرد.[25] بیهقی می‏گوید: از ابى أمامه روایت شده که او «حیّ على خیر العمل» را در اذان قرائت می‏کرده است.[26] ابن حزم می‏گوید: به سند صحیح نقل شده که ابن عمر و ابى امامة بن سهل بن حنیف در اذان نماز «حیّ على خیر العمل» می‏گفته‏اند.[27] 17ـ محمّد بن على الباقر(ع) حافظ علوى به سند خود از ابی‏الجارود نقل می‏کند که ابی‏جعفر باقر(ع) دائماً در اذان و اقامه «حیّ على خیر العمل» می‏گفت.[28] و نیز از امام باقر(ع) به بیست و دو طریق از جمله طریق جابر جعفى از امام باقر(ع) نقل کرده که فرمود: «در اذان من و پدرانم: پیامبر(ص) و علیّ و حسن و حسین و على بن الحسین(ع): «حیّ على خیر العمل، حیّ على خیر العمل» است.[29] 18ـ زید بن على (ت 121 ه‍( همو از طریق طیبة بن حیان نقل می‏کند که: زید بن على دائماً به مؤذن امر می‏کرد تا در اذان خود «حیّ على خیر العمل» بگوید.[30] 19ـ یحیى بن زید بن علیّ (ت 125 ه‍( همو به سند خود از حسان نقل می‏کند: «من براى یحیى بن زید در خراسان اذان می‏گفتم، مرا امر کرد که در اذان بگویم: «حیّ على خیر العمل، حیّ على خیر العمل».[31] 20ـ محمّد بن زید بن علی: همو به سند خود از احمد بن مفضل نقل کرده که محمّد بن زید بن علیّ در اذان خود «حیّ على خیر العمل» را دوبار می‏گفته است.[32] 21ـ محمّد بن عمر بن على بن ابی‏طالب (ت 135) همو به سند خود از عبدالله بن محمّد بن عمر بن ابی‏طالب نقل می‏کند که پدرش در اذان «حیّ على خیر العمل» می‏گفته است.[33] 22ـ جعفر بن محمّد الصادق(ع) و نیز از معاویه بن عمّار نقل می‏کند که شنیدم از جعفربن محمّد که در اذان «حیّ على خیر العمل» می‏گفت.[34] 23ـ حسین بن على صاحب فخّ (ت 169 ه‍( و نیز به سند خود از عنترة بن حسین عصافى نقل می‏کند که حسین بن على صاحب فخّ در اذان «حیّ على خیر العمل» می‏گفت.[35] 24ـ موسى بن جعفر الکاظم(ع) شیخ صدوق(ره) به سند خود از ابن ابی‏عمیر نقل کرده که فرمود: از امام رضا(ع) از «حیّ على خیر العمل» سؤال کردم که به چه جهت عامّه آن را از اذان حذف کردند؟ حضرت فرمود: علّت ظاهرى آن را می‏پرسى یا علّت باطنى آن را؟ عرض کردم: هر دو را می‏پرسم. حضرت فرمود: امّا علّت ظاهری، به جهت آن بود که مردم با توجّه بسیار به نماز جهاد را رها نکنند. و امّا علت باطنى آن این است که بهترین عمل ولایت است، و کسى که امر به حذف «حیّ على خیر العمل» نموده قصدش دور کردن مردم از ولایت بوده است.[36] 25ـ على بن موسى الرضا(ع) و نیز به سندش از فضل بن شاذان از امام رضا(ع) درباره اذان نقل کرده که حضرت فرمود: «همانا اذان نداى به نماز در وسط اذان و دعوت به رستگارى و بهترین عمل است...»[37] 26ـ حسن بن یحیى بن حسین بن زید بن على (ت 260 ه‍( حافظ علوى زیدى به سند خود از حسن بن یحیى نقل می‏کند: «آل رسول خدا(ص) اجماع کرده‏اند بر اینکه در اذان و اقامه «حیّ على خیر العمل» بگویند.[38] 3ـ اجماع عترت از مجموعه روایات فریقین استفاده می‏شود که اجماع اهل بیت بر جزئیّت «حیّ على خیر العمل» در اذان و اقامه بوده است. در حاشیه دسوقى آمده است: «علیّ(ع) در اذان و اقامه «حیّ على خیر العمل» می‏گفت، و جزئیّت این جمله مذهب شیعه است.»[39] حافظ علوى می‏گوید: على بن ابی‏طالب و حسن و حسین و عقیل بن ابی‏طالب و ابن عباس و عبدالله بن جعفر و محمّد بن حنیفه تا زنده بودند «حیّ على خیر العمل» را در اذان می‏گفتند و معتقد بودند که همیشه در اذان بوده است.[40] علاّمه صلاح بن أحمد بن مهدى می‏گوید: «اهل بیت اجماع نموده‏اند بر جزئیّت «حیّ على خیر العمل» در اذان.»[41] چرا بلال بعد از پیامبر اذان نگفت؟ از تاریخ استفاده می‏شود که بلال بعد از پیامبر اکرم(ص) براى احدى غیر از اهل بیت(ع) اذان نگفت. و براى آنکه دستگاه خلافت غاصب او را مجبور به اذان تحریف شده نکند به شام رفت و تا آخر عمر خود در آن دیار ماند.[42] اوزاعی نقل می‏کند که بلال به نزد عمر بن خطاب آمد و به او گفت: نماز نماز، چند بار تکرار کرد. عمر به او گفت: ما از تو به وقت نماز داناتریم. بلال به عمر گفت: هر آینه من داناترم به وقت از تو، زیرا تو از الاغ اهلت گمراه‏تری.[43] از اینجا استفاده می‏شود که نزاع سیاسى شدیدى بین بلال از طرفى و ابوبکر و عمر و اتباع این دو از طرف دیگر بوده است. از او تقاضا کردند که: «حیّ على خیر العمل» را از اذان حذف کرده و به جاى آن «الصلاة خیر من النوم» را قرار دهد او قبول نکرد، لذا او را رها کرده و متّهم به ضعف دید چشم و گیر داشتن زبان کردند و به جاى او سعد قرظ و ابی‏محذوره را براى اذان انتخاب نمودند. و از طرفى احادیثى را جعل کرده به بلال نسبت دادند که او در اذان «الصلاة خیر من النوم» می‏گفته است. بلال از آنجا که وضعیّت سیاسى موجود در آن زمان را خوب درک می‏کرده است و براى آنکه اذان او تأیید دستگاه خلافت نشود، مدینه را ترک کرده و به شام هجرت می‏کند. قوشجی حنفى در شرح تجرید می‏گوید: «عمربن خطاب در خطبه‏اى خطاب به مردم گفت: اى مردم! سه چیز در عهد رسول خدا بوده ولى من از آنها نهى کرده و حرام می‏کنم و هر کس انجام دهد او را عقاب می‏نمایم: متعه زنان، حجّ تمتّع و حیّ على خیر العمل».[44] علمای زیدیه اتفاق دارند بر اینکه مانع از «حیّ على خیر العمل» کسى جز عمر بن خطاب نبوده است.[45] حلبی می‏گوید: «به سند صحیح رسیده که «حیّ على خیر العمل» در عهد رسول خدا(ص) جزء اذان بوده است تا آنکه در زمان عمر از آن منع شد.»[46] تفتازانی در حاشیه خود بر شرح عضد بر «مختصر الاصول» ابن حاجب می‏گوید: «حیّ على خیر العمل» در عهد رسول خدا(ص) جزء اذان بود، و این عمر بود که مردم را از قرائت آن منع کرد تا اینکه با اشتغال به نماز از جهاد باز نایستند.»[47] شوکانی می‏گوید: «به طریق صحیح به اثبات رسیده که «حیّ على خیر العمل» در عهد رسول خدا(ص) جزء اذان بوده و در مأذنه‏ها می‏شده است تا زمان عمر که از آن منع شد.»[48] از آنجا که اصل قرائت به آن در زمان رسول خدا(ص) ثابت بوده و دلیلى بر نسخ آن به امر رسول خدا نیست لذا می‏توان جزئیّت آن را به استصحاب نیز ثابت نمود. اجتهاد عمر!! اجتهاد و علتى که براى نهى عمر از گفتن «حیّ على خیر العمل» در اذان نقل می‏کنند این است که او به جهت آن که مردم با اشتغال فراوان به نماز از جهاد باز نمانند، از «حیّ على خیر العمل» نهى کرده است. این اجتهاد به دلایلى ناقص است، زیرا: اوّلاً: در زمان رسول خدا(ص) ضرورت جهاد و دفاع، نسبت به زمان عمر بن خطاب بیشتر احساس می‏شده است؛ در حالى که رسول خدا(ص) نه تنها از آن نهى نکرده، بلکه به آن امر نموده است. ثانیاً: بر فرض که عمر به این جهت نهى از «حیّ على خیر العمل» کرده باشد؛ لکن مقطعى بوده و دائمى نیست. به عبارت دیگر، حکم ولائى است نه اصلى و دائمی، و همیشه موقع جهاد نیست. اکنون باید پرسید که چرا اهل سنت به کلّى ـ چه در حال جهاد و چه در صلح ـ «حیّ على خیر العمل» را از اذان برداشته و بعد از «حیّ على الفلاح» نمی‏گویند؟ شیعه‏شناسی و پاسخ به شبهات، على اصغر رضوانی، ج 2، صص: 363ـ375  
پی‌نوشت‌ها: 1 . الانتصار، مسأله 35. 2 . تذکرة الفقهاء، ج 3، ص 42. 3 . جواهر الکلام، ج 9، ص 81 و 82. 4 . وسائل الشیعه، ج 5، ص 416، الأذان بحیّ على خیر العمل، حافظ علوی، زیدی، ص 91. 5 . نصب الرایه، ج 1، ص 93. 6 . مسند احمد، ج 5، ص 8، 12، 13... 7 . کنز العمال، ج 8، ص 342، ح 23174، مجمع الزوائد، ج 1، ص 330. 8 . البحر الزخار، ج 2، ص 191، الشفاء ج 1، ص 260. 9 . جواهر الأخبار و الأثار، ج 2، ص 191، الاعتصام بحب الله المتین، ج 1، ص 209. 10 . الأذان بحیّ على خیر العمل، ص 28، الاعتصام، ج 1، ص 289. 11 . همان، ص 54. 12 . الاعتصام بحبل الله المتین، ص 307، الروض النضیر، ج 1، ص 542. 13 . میزان الاعتدال، ج 1، ص 139، لسان المیزان، ج 1، ص 268، البحر الزخّار، ج 2، ص 192. 14 . الاعتصام، ص 307. 15 . نیل الأوطار، ج 2، ص 44. 16 . الاذان بحیّ على خیر العمل، ص 54. 17 . السنن الکبری، بیهقی، ج 1، ص 425. 18 . المصنف، ج 1، ص 460، ح 1786. 19 . الإعتصام، ج 1، ص 295. 20 . الأذان بحیّ على خیر العمل، ص 30، الاعتصام، ج 1، ص 291. 21 . همان، ص 54، الاعتصام، ج 1، ص 294. 22 . الأذان، ص 57، الاعتصام، ج 1، ص 285. 23 . همان، ص 26، الاعتصام، ج 1، ص 288ـ289. 24 . المصنّف، ج 1، ص 195، السنن الکبری، ج 1، ص 425، مسند زید بن علی، ص 83 و... 25 . الاعتصام، ج 1، ص 309، الروض النضیر، ج 1، ص 541. 26 . سنن بیهقی، ج 2، ص 425. 27 . المحلّی، ج 3ف ص 160. 28 . الأذان، ص 78ـ82. 29 . همان، ص 54. 30 . همان، ص 37، ح 172 و 173. 31 . همان، ص 86، الاعتصام، ج 1، ص 381. 32 . همان، ص 88. 33 . همان، ص 84. 34 . همان، ص 85. 35 . همان، ص 89. 36 . علل الشرایع، ص 368، ج 4، باب 89. 37 . من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 300، ح 914. 38 . الأذان، ص 91. 39 . حاشیه دسوقی، ج 1، ص 193. 40 . الأذان، ص 109، الاعتصام، ج 1، ص 294. 41 . شرح الهدایه، ص 294. 42 . تاریخ دمشق، ج 7، ص 136، رقم 493، تهذیب الکمال، ج 4، ص 289، اسدالغالبه، ج 1، ص 208. 43 . مختصر تاریخ دمشق، ج 5، ص 266ـ267. 44 . شرح تجرید، قوشجی، ص 374. 45 . رجوع شود به کتاب الإحکام، ج 1، ص 84، الأذان، ص 79 و... 46 . السیرة الحلبیة، ج 2، ص 98. 47 . مبادیء الفقه الإسلامی، ص 32. 48 .نیل الأوطار، ج 2 ص 32.

به نقل از سایت آل البیت


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
دلیل شیعه در ذکر «حى على خیرالعمل» در اذان چیست؟
آیا آیه 28 سوره غافر در شأن ابوبکر نازل شده است

آیا ‌آیه 28 سوره غافر در شأن ابوبکر نازل شده است

اصل آیه قرآن کریم :

وَ قَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَن یَقُولَ رَبىّ‏َِ اللَّهُ وَ قَدْ جَاءَکُم بِالْبَیِّنَتِ مِن رَّبِّکُمْ وَ إِن یَکُ کَذِبًا فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَ إِن یَکُ صَادِقًا یُصِبْکُم بَعْضُ الَّذِى یَعِدُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یهَْدِى مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّاب‏ . غافر / 28 .

و مرد مؤمنى از آل فرعون که ایمان خود را پنهان مى‏داشت گفت: آیا مى‏خواهید مردى را بکشید بخاطر اینکه مى‏گوید: پروردگار من «اللَّه» است، در حالى که دلایل روشنى از سوى پروردگارتان براى شما آورده است؟! اگر دروغگو باشد، دروغش دامن خودش را خواهد گرفت و اگر راستگو باشد، (لا اقل) بعضى از عذابهایى را که وعده مى‏دهد به شما خواهد رسید خداوند کسى را که اسرافکار و بسیار دروغگوست هدایت نمى‏کند .

متأسفانه کار جعل حدیث در زمان بنی امیه ؛ به خصوص معاویة بن أبی سفیان به حدی رسیده بود که هیچ فضیلتی از فضائل امیر المؤمنین علیه السلام باقی نماند ؛ مگر این که مشابه همان را برای خلفای سه گانه نقل کردند .

حتی به این اندازه نیز اکتفا نکردند ؛ بلکه حتی فضائلی که برای دیگر پیامبران و پیروان صدیق آن‌ها نقل شده را نیز در حق خلفای سه گانه جعل کردند .

از جمله در ذیل آیه فوق ، مشابه همین فضیلیتی را که قرآن صراحتاً برای حبیب نجار ، مؤمن آل فرعون برشمرده است ، برای ابوبکر نقل کرده‌اند ؛ چنانچه بخاری در صحیح خودش می‌نویسد :

حَدَّثَنِی عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَیْرِ قَالَ سَأَلْتُ ابْنَ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ أَخْبِرْنِی بِأَشَدِّ شَیْءٍ صَنَعَهُ الْمُشْرِکُونَ بِالنَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ بَیْنَا النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی فِی حِجْرِ الْکَعْبَةِ إِذْ أَقْبَلَ عُقْبَةُ بْنُ أَبِی مُعَیْطٍ فَوَضَعَ ثَوْبَهُ فِی عُنُقِهِ فَخَنَقَهُ خَنْقًا شَدِیدًا فَأَقْبَلَ أَبُو بَکْرٍ حَتَّى أَخَذَ بِمَنْکِبِهِ وَدَفَعَهُ عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ « أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ » الْآیَةَ .

تَابَعَهُ ابْنُ إِسْحَاقَ حَدَّثَنِی یَحْیَى بْنُ عُرْوَةَ عَنْ عُرْوَةَ قُلْتُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو وَقَالَ عَبْدَةُ عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِیهِ قِیلَ لِعَمْرِو بْنِ الْعَاصِ وَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو عَنْ أَبِی سَلَمَةَ حَدَّثَنِی عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ .

صحیح البخاری ، البخاری ، ج 4 ، ص 239 – 240 .

عروة بن زبیر می‌گوید : از پسر عمرو عاص پرسیدم : بدترین کاری که مشرکان در حق پیامبر خدا روا داشتند چه بود ؟ گفت : روزی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در داخل حجر اسماعیل مشغول نماز بود ، عقبة بن معیط وارد مسجد الحرام شد ،‌ دید پیامبر نماز می‌خواند ، پارچه‌ای دور گردن آ‌ن حضرت افکند و با شدّت آن را می‌پیچید ،‌ ابوبکر تا این صحنه را دید بازوانش را گرفت و وی را از پیامبر دور کرد و گفت : آیا می‌خواهی کسی را بکشی که می‌گوید : پروردگار و آفریننده من خدا است ؟

عروة بن زبیر و عمرو عاص ،‌ عضو گروه جعل حدیث و از دشمنان امیر المؤمنین علیه السلام :

در سند این روایت دو نفر وجود دارد که هر دو از دشمنان امیر المؤمنین علیه السلام،  یکی عمرو بن عاص و دیگری عروة بن زبیر .

عروة بن زبیر و عمرو بن عاص از جاعلان حدیث و عضو گروه جعل حدیث معاویه بوده‌اند ؛ از این رو نمی‌توان به حدیث چنین اشخاصی اعتماد کرد ؛ چنانچه ابن أبی الحدید شافعی در شرح نهج البلاغه ، ج4 ، ص 63 به نقل از استادش ابو جعفر اسکافی می‌نویسد :

أن معاویة وضع قوما من الصحابة وقوما من التابعین على روایة أخبار قبیحة فی علی علیه السلام ، تقتضی الطعن فیه والبراءة منه ، وجعل لهم على ذلک جعلا یرغب فی مثله ، فاختلقوا ما أرضاه ، منهم أبو هریرة وعمرو بن العاص والمغیرة بن شعبة ، ومن التابعین عروة بن الزبیر .

معاویه ، گروهی از صحابه و تابعین را گماشت تا روایات و احادیث دروغینی که بیانگر نقض و بیزاری جستن از علی (علیه السلام) باشد ، بسازند . و حقوقتی هم برای آنان مقرر کرد که از این افراد ابوهریره ، عمروعاص ،‌ مغیرة بن شعبة ، از اصحاب و عروة بن زبیر از تابعان می باشد .

بعد از آن دو نمونه از جعلیات عروه بن زبیر نقل می‌کند :

روى الزهری أن عروة بن الزبیر حدثه ، قال : حدثتنی عائشة قالت : کنت عند رسول الله إذ أقبل العباس وعلى ، فقال : یا عائشة ، إن هذین یموتان على غیر ملتی أو قال دینی .

زهری روایت کرده است که عروة بن زبیر برای او نقل کرد که عایشه به من گفت : من پیش رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بودم ، در همان عباس و علی علیه السلام وارد شد . رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود : « ای عایشه ! این دو نفر در حالی از دنیا می‌رود که بر غیر ملت و یا دین من هستند » .

وروى عبد الرزاق عن معمر ، قال : کان عند الزهری حدیثان عن عروة عن عائشة فی علی علیه السلام ، فسألته عنهما یوما ، فقال : ما تصنع بهما وبحدیثهما ! الله أعلم بهما ، إنی لأتهمهما فی بنی هاشم . قال : فأما الحدیث الأول ، فقد ذکرناه ، وأما الحدیث الثانی فهو أن عروة زعم أن عائشة حدثته ، قالت : کنت عند النبی صلى الله علیه وسلم إذ أقبل العباس وعلى ، فقال : ( یا عائشة ، إن سرک أن تنظری إلى رجلین من أهل النار فانظری إلى هذین قد طلعا ) ، فنظرت ، فإذا العباس وعلی بن أبی طالب .

عبد الرزاق از معمر نقل کرده است که گفت : نزد زهری دو حدیث به نقل از عروه و از عایشه در باره علی وجود داشت ، و لذا من از وی در باره آن دو حدیث سؤال کردم ، گفت : با این دو حدیث و راویان آن چه کار بکنم ، خدا از آن دو نفر آگاه‌تر است ، من رابطه این دو نفر را با به بنی هاشم خوب نمی‌دانم .

اما حدیث اول که گذشت (روایت قبلی) و اما حدیث دوم این است که : عروة می‌گوید : از عایشه شنیدم که گفت : نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بودم ، فرمود : ای عایشه ! اگر دوست داری دو نفر از اهل آتش را ببینی ، پس به این دو نفر بنگر ، نگاه کردم دیدم عباس و علی وارد شدند .

با این حال چگونه می‌شود که به حدیث چنین فردی اعتماد کرد ؛ با این که می‌دانیم یکی از نشانه های نفاق که شیعه و سنی بر آن اتفاق دارند ، دشمنی با امیر المؤمنین علیه السلام است . مسلم نیشابوری در صحیحش می‌نویسد :

عَنْ زِرٍّ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّهُ لَعَهْدُ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَیَّ أَنْ لَا یُحِبَّنِی إِلَّا مُؤْمِنٌ وَلَا یُبْغِضَنِی إِلَّا مُنَافِقٌ .

صحیح مسلم ، ج1 ، ص60،61 و ... .

قسم به خدایی که دانه را شکافت و مردمان را آفرید ، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به من یادآوری فرمود که مرا جز مؤمن کس دیگری دوست نمی‌دارد و به غیر از منافق کس دیگری با من دشمنی نمی‌ورزد .

از طرف دیگر روایات متعددی در هر حد تواتر از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که آن حضرت فرمود :

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ آیَةُ الْمُنَافِقِ ثَلَاثٌ إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ وَإِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَإِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ .

صحیح بخاری ، ج1، ص14 ، کتاب الایمان ، باب علامة المنافقین و صحیح مسلم ، ج1، ص56 ، کتاب الایمان ، باب خصال المنافق و... .

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : منافق سه نشانه دارد : در هنگام سخن گفتن دروغ می گوید ، وقتی وعده می‌دهد ، تخلف می‌کند ، وقتی امانتی به وی می‌سپاری خیانت می‌کند .

وضعیت عمرو بن عاص اصلاً نیازی به بررسی ندارد ، کسی در دشمنی او با امیر المؤمنین شبهه‌ای ندارد و طبق قاعده قبلی روایات وی را نیز می‌توان رد کرد .

تعارض با روایت دیگری از عایشه :

این روایت ، با روایت دیگری از طریق عروة بن زبیر ، از عایشه دختر ابی بکر که اتفاقا در صحیح بخاری نیز آمده است ، در تعارض است . بخاری در صحیحش می‌نویسد :

حَدَّثَنِى عُرْوَةُ أَنَّ عَائِشَةَ - رضى الله عنها - زَوْجَ النَّبِىِّ - صلى الله علیه وسلم - حَدَّثَتْهُ أَنَّهَا قَالَتْ لِلنَّبِىِّ - صلى الله علیه وسلم - هَلْ أَتَى عَلَیْکَ یَوْمٌ کَانَ أَشَدَّ مِنْ یَوْمِ أُحُدٍ قَالَ « لَقَدْ لَقِیتُ مِنْ قَوْمِکِ مَا لَقِیتُ ، وَکَانَ أَشَدُّ مَا لَقِیتُ مِنْهُمْ یَوْمَ الْعَقَبَةِ ، إِذْ عَرَضْتُ نَفْسِى عَلَى ابْنِ عَبْدِ یَالِیلَ بْنِ عَبْدِ کُلاَلٍ ، فَلَمْ یُجِبْنِى إِلَى مَا أَرَدْتُ ، فَانْطَلَقْتُ وَأَنَا مَهْمُومٌ عَلَى وَجْهِى ، فَلَمْ أَسْتَفِقْ إِلاَّ وَأَنَا بِقَرْنِ الثَّعَالِبِ ، فَرَفَعْتُ رَأْسِى ، فَإِذَا أَنَا بِسَحَابَةٍ قَدْ أَظَلَّتْنِى ...

صحیح البخاری ، ج4 ،‌ ص83 .

عروه از عایشه همسر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) نقل می‌کند که گفت : از پیامبر خدا پرسیدم : آیا روزی سخت‌تر از روز احد برای شما پیش آمده است ؟

فرمود : از افراد فامیل تو بیش از اندازه آزار و اذیت دیدم که بدترین آن در حادثه جمره عقبه بود ، همان هنگامی که من به علی بن عبد یالیل شکایت کردم (تا با سفارش به افراد قومت دست از آزارها بردارند) ولی جوابی جز بی مهری و بی اعتنایی نشنیدم و لذا غمگین و ناراحت حرکت کردم تا رسیدم به قرن الثعالب ( مکانی نزدیک مکه که میقات اهل نجد است) به آسمان نگاه کردم ، ابری دیدم که بر من سایه افکنده بود ...

طبق روایت قبلی ، سخت‌ترین روز پیامبر گرامی اسلام ، روزی بوده است که به قول برخی از مفسرین اهل سنت ، عقبة بن معیط می‌خواست پارچه‌ای دور گردن پیامبر بپیچد و آن حضرت را به شهادت برساند که ابوبکر به داد آن حضرت رسید و ایشان را از دست مشرکان نجات داد !!! ؛ اما طبق این روایت ، سخت ترین روز پیامبر ، روز عقبه بوده که افراد قوم عایشه آن حضرت را آزار و اذیت می‌کرده‌اند و... .

از طرفی می‌دانیم که پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) سخنی نمی‌گوید که سخن قبلی وی را نقض کند ؛ پس یا سخت ترین روز ، روزی بوده است که ابوبکر به داد پیامبر رسیده ! یا روزی بوده افرا قوم عایشه او را اذیت می‌کرده‌اند .

در نتیجه این دو روایت با یگدیگر متعارض هستند و تعارضا تساقطا .

به نقل از سایت ولی عصر(عج)


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
شیعه، سنی، آیه 28 سوره غافر در شأن ابوبکر نازل شده است، ابوبکر
ربنا با صدای قاری نوجوان سید علیرضا موسوی نفر نخست مسابقات قرائت

ربنا با صدای قاری نوجوان سید علیرضا موسوی نفر نخست مسابقات قرائت قرآن:

ربنا با صدای قاری نوجوان سید علیرضا موسوی نفر نخست مسابقات قرائت قرآن

حجم فایل : 3:21مگابایت | لینک دانلود : دانلود کنید

منبع:سایت شیعه ها


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
ربنا با صدای سید علیرضا موسوی، ربنا با صدای قاری نوجوان سید علیرضا موسوی، سید علیرضا موسوی، علیرضا موسوی، قاری نوجوان
شاملو: من از مردم متنفرم

شاملو: من از مردم متنفرم

دوم مرداد، سالروز مرگ احمد شاملو است. برخی از اصلاح طلبان او را «قوی ترین نماد روشنفکری ایران» شمرده اند. (روزنامه ایران، 9/5/79) و اصولاً از نظر روشنفکران و مطبوعات آنان، احمد شاملو «مردمی ترین شاعر فارسی» محسوب می شود (ماهنامه آدینه، نوروز 1368، مقاله آنها که نامشان سر زبان ها بود).

به گزارش رجانیوز به نقل از ایران، اما شاید جالب باشد که نظرات خود این «شاعر مردمی» را در باره مردم بدانیم. شاملو در مصاحبه ای با مجله فردوسی در سال 1345 نظراتش در این باب را مطرح کرده است که فارغ از هر توضیحی آنها را مرور می کنیم. احمد شاملو در این مصاحبه گفته است:

«شعرها یا خوبند یا مزخرف. اگر مزخرفند که چاپ کردن ندارند، و اگر خوبند، که حیف شعر خوب برای مردم. ... مردمی که یک زمان خوف انگیزترین عشق من بودند، مرا از گند، عفونت و نفرت سرشار کرده اند. چقدر آرزو می کردم که زندگانی ام-به هر اندازه کوتاه- سرشار از زیبایی باشد. افسوس می خورم که گند و تاریکی ابتذال و اندوه همه چیز را در خود فرو برده است. ... تنها آرزویی که برایم باقی مانده این است که پس از مردن، لاشه مرا در گورستان عمومی دفن نکنند. بگذارید دست کم پس از مرگ، آرزوی من، به دور ماندن از مردم و پلیدی‌هایشان، بر آید. مردمی که از ایشان متنفرم. ... من وظیفه ای برای خود در قبال این مردم نمی شناسم.»

(مصاحبه احمد شاملو با مجله فردوسی، شماره 757، 13 فروردین 1345)


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
شاملو، احمدشاملو
<   <<   21   22   23      >
***
*****
مطالب جذاب
کشکول شیخ بهایی دفتراول
کشکول شیخ بهایی دفتردوم
کشکول شیخ بهایی دفترسوم
کشکول شیخ بهایی دفترچهارم
کشکول شیخ بهایی دفترپنجم
داستان های آموزنده
خواندنی های شگفت آور
آیا می دانید؟....حتما بخوانید
عدد 13 را مبارک می‌دانم
زندگینامه پیامبراسلام(ص)
بخش سریال نرم افزارها
چند روش برای تقویت مغز
سرگذشت اسکنر مقدونی
نگاهی به دیوار چین..............
حر شهدای جنگ که بود؟؟؟
چرا نام ائمه در قرآن نیامده؟.......
قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا(ص)
چهل نکته درباره حرم امام رضا(ع)
فیلترینگ و نظارت بر اینترنت درجهان
تونل توحید در مقایسه با تونل خرم-زال
بیو گرافی شیطان رجیم ........
بومی‌سازی یک سامانه موشکی
کارت هوشمند سوخت................
یورش به حوزه 117 ...............
مادرشهیدی که بازیگر شد
ناگفته‌های دیدار نمایندگان‌کاندیداها با رهبری
سورپریز پارتی های زهره کاظمی
افشای ابعاد تازه‌ای از "فتنه‌ بزرگ"
با موزیلا فایرفکس باشید
دانلودکتب فیزیک پیام نور
دانلود کتب کامپیوتر پیام نور
دانلودکتب ریاضی پیام نور
دانلودکتب صنایع پیام نور
دانلودکتب آمار پیام نور
بمب اتم چیست ؟
سایت های کاربردی
قضاوت با شما
آموزش آپدیت نود32 واسمارت سچریتی
motherboard چیست و چه کاری انجام می دهد ؟
CPU چگونه ساخته میشود؟
عکس هایی از دختر میرحسین موسوی
مصر به روایت کاریکاتور
تنظیمات موزیلا فایر فکس
وهن مسجد مقدس جمکران در سایت منتسب به موسسه تنظیم
تصاویرهتاکین به امام هادی در فیس بوک
گفت‌وگوی رجانیوز با ابوشریف از اولین فرماندهان سپا
آثار و خواص تمام یک‌صد و چهارده سوره قرآن کریم
«علی مع الحق والحق مع علی»
تاریخچه وهابیت
متن کامل خطبه پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم
متن کامل غدیر خم (عربی)
متن نامه عمر بن خطاب به معاویه
خلاصه‌ای از زندگانی حضرت فاطمه(س)
علمای معتبر اهل سنتی که شیعه شده اند
این واقعیت ها شما را شگفت زنده می کنند!
فشارخون بالا
آشنایی با اصحاب ایرانی ائمه(ع)
من هم در اغتشاشات 88 بودم
دانلودسخنرانی های دکتر عباسی
سخن بزرگان
با خرد است که آدمیان به ستیغ دانش می رسند . [امام علی علیه السلام]
عضویت
 
اوقات شرعی