سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانلود ، آموزش ، فول آلبوم، نرم افزار، مباحث شیعه وسنی،عکس وتصویر، با انواع خواندنی های جذاب ومطالب متفرقه دیگر

آمار
امروز 839
 دیروز 49
 کل  1170190
لینک دوستان
فرزانگان امیدوار
شقایقهای کالپوش
TOWER SIAH POOSH
کانون فرهنگی شهدا
****شهرستان بجنورد****
.: شهر عشق :.
بوی سیب
منطقه آزاد
انسان جاری
برادران شهید هاشمی
اواز قطره
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
کلبه تنهایی
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
این نیز بگذرد ...
xXx عکسدونی xXx
نمی دونم بخدا موندم
آرمان
گرگ و میش
از فرش تا عرش
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
چاهورز اسپورت و دیدنیهای ان
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
.:؛ حقوق و حقوقدانان ؛:.
جیگر نامه
صدفم چشم به راهتم برگرد
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
همه رقم مفت!!!!!
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
مدیا ای آر
تسنیم
عشق نردبانی برای لمس رویا ها
شاخه شکسته
تنهایی من
حروفهای زیبای انگلیسی
عشق طلاست
موج سوم
فقط به عشق تو سمیرا من این دنیا را دوست دارم
عشق بی انتها
صفاسیتی
دکتر علی حاجی ستوده
پسران جوان
آموزش های لینوکس
آموزش های مایکروسافت
سیسکو
آموزش انتقال صدا و تصویر
آموزش ستاره شناسی
موبایل مجانی
دفاع مقدس
آموزش وبلاگ نویسی
آموزشی
مرکز دانلود مهندسی عمران
بهترین دانلود ها
دانلود بهترین فیلم های 2008
آموزش خیاطی
آموزش آشپزی
آموزش داستان نویسی
آموزش برق
آموزش رانندگی
آموزش آرایشگری
آموزش تعمیر موبایل
آموزش بازیگری
آموزش مکانیک خودرو
مجله اینترنتی خانواده گی
سایت کودک و نوجوان شبکه آموزش -آموزش نقاشی
آموزش قرآن
آموزش عربی
آموزش انگلیس
آموزش فرانسه
مجموعه آموزش چینی
آموزش در ورزش
آموزش شوهرداری
برنامه نود90
ایسنا ورزشی
پخش زنده فوتبال
اخبار دانشگاه ازاد - ازمون
دانشگاه خلیج فارس بوشهر
دانشگاه پیام نور بوشهر - همه واحد ها
دانشگاه پیام نور واحد بوشهر
انتخاب رشته پیام نور
نمرات پیام نور
مجازی و غیر مجازی
کتابهای پیام نور
بازارکار
ثبت نام کارت هوشمند سوخت - موتور سیکلت
رهگیری کارت هوشمند ماشین - پست
گاز سوز کردن ماشین
کارت سوخت گازوییل
بانک الکترونیک صادرات
همراه اول
ایرانسل
پخش زنده تلویزیون
سروش سیما
نظر سنجی صدا و سیما
تیتراژ تلویزی.ن
تیتراژ تلویزیون
اس ام اس
مجلس
شیخ انصاریان
شهید آوینی
مهدویت
سازمان شنجش
دیکشنری آنلاین
مقالات | خدمات مهندسی و صنایع برق ایران
بانک بان
مرکز عمران ایران
دانلود نرم افزار های حسابداری
استاندارهای حسابداری
وام
گروه مستند سراج
دایرکتوری وبلاگ های ایرانی
ورزش بانوان یا خیابانگردی
سامانه ارسال ایمیل تبلیغاتی
تک شاخ
طراح وب سایت
«چی شد چادری شدم؟»
سایت حمایه الشعب البحرینی
متّقی هندی در کنزالعمال میگوید:

متّقی هندی در کنزالعمال می‌گوید:
«المهدی من عترتی من ولد فاطمة ( د ، م عن أم سلمة )» 1
مهدی از عترت من و از فرزندان فاطمه است
وی در ابتدای کتابش بیان‌کرده که منظور از رمز «م» یعنی  «صحیح مسلم» لیکن این روایت در حال حاضر در کتاب «صحیح مسلم» موجود نیست و بر اساس این شواهد، روایت فوق از کتاب «صحیح مسلم» حذف‌شده‌است.
به نظر شما چرا؟


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
متّقی هندی، کنزالعمال، المهدی من عترتی من ولد فاطمة
نسب خانوادگی جناب ابوبکر

نسب خانوادگی جناب ابوبکر
مقدمه:
امروز قصد دارم در مورد نسب جناب ابوبکر بن ابی قحافه سخن بگویم
نام: عبدالله
کنیه: ابوبکر
نام پدر: عثمان
نام مادر: سلمی

بهتر هست مطلب رو طبق منابع اهل سنت بیان کنم
ابن أثیر جزرى در کتاب اسد الغابة در شرح حال ابوبکر مى‌نویسد:
وأُمه أُم الخَیْر سَلْمَى بنت صخر بن عامر بن کعب بن سعد بن تیم بن مرة، وهی ابنة عَمّ أبی قحافة، وقیل: اسمها: لیلى بنت صخر بن عامر. قاله محمد بن سعد، وقال غیره: اسمها سلمى بنت صخر بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تَیْم. وهذا لیس بشیءٍ؛ فإنها تکون ابنةَ أخیه، ولم تکن العربُ تنکح بنات الإخوة. والأول أصح....
وقد اختلف فی اسمه، فقیل: کان عبدَ الکعبة فسماه رسول الله صلى الله علیه وسلّم عبد الله. وقیل: إن أهله سموه عبد الله. ویقال له: عتیق أیضاً
نام مادر ابوبکر ام الخیر دختر صخر بن عامر بن کعب که دختر عمه ابو قحافه مى‌شده بوده، برخى گفته‌اند که اسم او لیلى بن صخر بوده، این مطلب را محمد بن سعد گفته، دیگران گفته‌اند که اسم مادر ابوبکر سلمى دختر صخر دختر عامر بن عمر بوده؛ ولى این سخن بى‌ارزشى است؛ چرا که او دختر برادر ابوقحافه بوده و در عرب رسم نبوده که کسى با دختر برادرش ازدواج کند،  دیدگاه اول صحیح‌تر است.
و همچنین در باره نام خود ابوبکر اختلاف شده است؛ برخى گفته‌اند که اسم او عبد الکعبه بوده؛ پس رسول خدا او را عبد الله نامید، برخى گفته‌اند که خانواده‌اش او را عبد الله نامیدند؛ و گفته شده که اسم او عتیق نیز بوده است
نکته جالب در گفته ابن أثیر این است که مى‌گوید: برخى گفته‌اند مادر ابوبکر دختر عمویش بوده؛ یعنى ابوقحافه با دختر برادرش ازدواج کرده است؛ اما در ادامه این نظر را بى‌ارزش دانسته و مى‌گوید که در عرب چنین چیزى نبوده است
أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3   ص 315، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م
معرفی پدر و مادر ابوبکر در منابع اهل سنت:
أم أبى بکر أم الخیر سلمى بنت صخر بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم ابن مرة بن لؤی ین غالب بن فهر بن مالک
عبدالله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم . وأمه أم الخیر ، واسمها سلمى بنت صخر بن عامر بن کعب بن سعد
مجمع الزوائد - الهیثمی - ج 9 - ص 40- دار الکتب العلمیة
مجمع الزوائد - الهیثمی - ج 9 - ص 40- دار الکتب العلمیة
عمدة القاری - العینی - ج 15 - ص 280- دار إحیاء التراث العربی
المعجم الکبیر - الطبرانی - ج 1 - ص 51 – 52- دار إحیاء التراث العربی
المعجم الکبیر - الطبرانی - ج 9 - ص 40- دار إحیاء التراث العربی
تفسیر القرطبی - القرطبی - ج 16 - ص 194 – 195- دار إحیاء التراث العربی
الطبقات الکبرى - محمد بن سعد - ج 3 - ص 169- دار صادر
تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 30 - ص 14- دار الفکر
أسد الغابة - ابن الأثیر - ج 3 - ص 205- دار الکتاب العربی
البته شاید دوستان اهل سنت بگویند آقا این کذب هست.
باید عرض کنم بزرگواران نمیشه اینجوری که گفت چون:
اولا: بسیاری از کتب علمای شما و علمای شما زیر سوال می روند که چرا به ابوبکر تهمت زده اند
ثانیا: جناب طبرانی روایتی ذکر می کنند با این معنا:: از عروه نقل شده است که اسم ابوبکر، عبد الله بن عثمان بن عامر بن عمرو بود، در جنگ بدر به همراه رسول خدا (ص) حضور داشت، و مادرش سلمى بنت صخر بن عامر بن عمرو... نام داشت::
در انتهای روایت چنین می گویند:
رواه الطبرانی وإسناده حسن
این روایت را طبرانى نقل کرده و سند آن حسن است.
المعجم الکبیر، ج 1   ص 51، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة،1404هـ – 1983م
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9   ص 40، ناشر: دار الریان للتراث/‏ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – 1407هـ
شاید برای شما مخاطب گرامی روشن نشده باشد
پدر و مادر جناب ابوبکر در عامر بن عمرو یکی هستند. درسته؟
آقای عامر دو تا پسر داشته
یکی به اسم عثمان
یکی به اسم صخر
جناب صخر یه دختر دارند به اسم سلمی
که عثمان یعنی برادرشون باهاش ازدواج می کند
و عبدالله ((ابوبکر)) متولد می شود

منبع :گفتگوی آرام میان شیعه وسنی


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
نسب خانوادگی جناب ابوبکر
رابطه جناب عایشه و عثمان

رابطه جناب عایشه و عثمان
امروز قصد دارم رابطه ام المومنین عایشه را با جناب عثمان بن عفان بررسی کنم
الف: ام المومنین عایشه
طبری و ابن اثیر و سایر علمای سلف اهل سنت  نوشته اند: عایشه با تعبیر از عثمان به نعثل می گفت: اقتلوا نعثلا فقد کفر. یعنی بکشید نعثل (عثمان) را، قطعا او کافر شده است.
تاریخ الطبری - الطبری - ج 3 - ص 477
الکامل فی التاریخ - ابن الأثیر - ج 3 - ص 206
شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید - ج 6 - ص 215
الامامة والسیاسة - ابن قتیبة الدینوری ، تحقیق الزینی - ج 1 - ص 51-موسسه الحلبی
ب: عثمان بن عفان
عبدالرزاق در مصنف خود چنین می نویسد:
ثم أقیمت الصلاة فتقدم عثمان فصلى فلما کبر قامت امرأة من حجرتها فقالت أیها الناس اسمعوا قال ثم تکلمت فذکرت رسول الله صلى الله علیه وسلم وما بعثه الله به ثم قالت ترکتم أمر الله وخالفتم رسوله أو نحو هذا ثم صمتت فتکلمت أخرى مثل ذلک فإذا هی عائشة وحفصة قال فلما سلم عثمان أقبل على الناس فقال إن هاتان الفتانتان فتنتا الناس فی صلاتهم وإلا تنتهیان أو لاسبنکما ما حل لی السباب ...
نماز برپا شد و عثمان جلو رفته و تکبیر گفت ؛ در این هنگام زنی از حجره خویش ایستاده و گفت : ای مردم بشنوید و سپس در مورد رسول خدا ’ سخن گفته و گفت اوامر رسول خدا ’ را ترک کردید و با وی مخالفت کردید و... سپس سکوت کرد ؛ سپس دیگری ایستاده و همین سخنان را گفت ؛ و آن دو زن عائشه و حفصه بودند ؛ وقتی که عثمان سلام نماز را داد گفت : این دو زن فتنه گر مردم را در نماز به فتنه انداختند و اگر از این کار دست برندارند هر دشنامی که به ذهنم برسد به ایشان خواهم داد !!!
المصنف - عبد الرزاق الصنعانی - ج 11 - ص 355 – 356- تحقیق وتخریج وتعلیق:حبیب الرحمن الأعظمی، منشورات المجلس العلمی
در انتها: نظر جناب سرخسی در مورد طعن اصحاب
جناب سرخسی عالم بزرگ اهل سنت پیرامون طعن به اصحاب چنین عقیده دارد.
أصول السرخسی - أبو بکر السرخسی - ج 2 - ص 134- دار الکتب العلمیة
فمن طعن فیهم فهو ملحد منابذ للاسلام دواؤه السیف إن لم یتب
(( کسی که طعن بزند به اصحاب پس همانا ملحدی هست که خویش را به اسلام نسبت داده است. دوای او شمشیر هست اگر توبه نکرد))
حالا اگر چنین هست که جناب سرخسی گفته اند باشد. حکم ام المومنین عایشه و جناب عثمان چیست؟؟

منبع:گفتگویآرام میان شیعه وسنی


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
رابطه جناب عایشه و عثمان
عیادت ابوبکر وعمر از فاطمه زهرا

عیادت ابوبکر وعمر از فاطمه زهرا
سلیم بن قیس هلالی روایت کرده است : هنگامی که حضرت فاطمه زهرا(س) در بستر بیماری بود ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند به عیادت حضرت بروند آنگاه به نزد امیر المومنین آمده و اجازه ورود خواستند حضرت مطلب را خدمت حضرت فاطمه عرض کردند حضرت فاطمه به آن دو اجازه ورود داد آنگاه ابوبکر بر بالین دخت مکرم پیامبر(ص) آمده عرض کرد : ما به بدی خود اعتراف می کنیم از ما درگذر خداوند از تو درگذرد بدیهای ما را ببخش خداوند تو را ببخشاید!!!!! آنگاه حضرت فاطمه خطاب به آن دو فرمود: شما را به خدا قسم می دهم آیا از پدرم شنیدید که می فرمود فاطمه سیده زنان اهل بهشت است و هر کس او را بیازارد مرا آزرده است؟! آن دو گفتند آری به خدا قسم این سخن را از پدرت شنیدیم !! آنگاه حضرت دست به آسمان بلند کرده فرمودند : خدایا ابوبکر و عمر مرا آزردند آن دو به من ظلم کردند تو جزای آنها را بده به خدا قسم که از آن دو راضی نمی شوم تا پدرم را ملاقات کنم و آنچه ان دو با من کردند را به پدرم بگویم . در آن زمان ابوبکر با صدای بلند گریه کرده و وای و ویل بر پا کرد پس از آن عمر بر ابوبکر خشمگین شده و گفت از نفرین زنی اینگونه ناراحت شده وای و ویل می کنی !!!!!


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
عیادت ابوبکر وعمر از فاطمه زهرا
حالا اهل سنت پاسخگو باشند

خداوند کریم در باره فرار از جنگ مى‌فرماید:یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَار. وَ مَن یُوَلِّهِمْ یَوْمَئذٍ دُبُرَهُ إِلا مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیزًِّا إِلىَ‏ فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ مَأْوَئهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ المَْصِیر. الأنفال / 15 و 16.

اى افرادى که ایمان آورده‏اید! هنگامى که با انبوه کافران در میدان نبرد رو برو شدید، به آن‌ها پشت نکنید (و فرار ننمایید)!. و هر کس در آن هنگام به آن‌ها پشت کند، مگر آن که هدفش کناره‏گیرى از میدان براى حمله مجدد، و یا به قصد پیوستن به گروهى (از مجاهدان) بوده باشد، (چنین کسى) به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جایگاه او جهنم، و چه بد جایگاهى است!.
حالا اهل سنت پاسخگو باشند که خلیفه اشان ابوبکر وعمر بن خطاب وقتی از جنگ فرار می کنند حکمشان چیست؟؟؟

خلیفه دوم در زمان خلافتش، خطبه‌اى خوانده و در این خطبه اعتراف کرده است که یکى از فرار کنندگان از جنگ بوده است.
 محمد بن جریر طبرى در تفسیرش مى‌نویسد:
خَطَبَ عُمَرُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، فَقَرَأَ آلَ عِمْرَانَ، فَلَمَّا انْتَهَى إِلى قَوْلِهِ: «إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ»، قَالَ: لَمَّا کَانَ یَوْمُ أُحُدٍ هَزَمْنَاهُمْ فَفَرَرْتُ حَتَّى صَعِدْتُ الْجَبَلَ، فَلَقَدْ رَأَیْتُنِی أَنْزُو کَأَنَّنِی أَرْوَى، وَالنَّاسُ یَقُولُونَ: قُتِلَ مُحَمَّدٌ، فَقُلْتُ: لاَ أَجِدُ أَحَدَاً یَقُولُ قُتِلَ مُحَمَّدٌ إِلاَّ قَتَلْتُهُ، حَتَّى اجْتَمَعْنَا عَلى الْجَبَلِ، فَنَزَلَتْ: ) إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ.
عمر در روز جمعه هنگام خطبه خواندن، سوره آل عمران را مى‌خواند تا رسید به این آیه: «آنان که روز برخورد دو لشکر به شما پشت کرده و گریختند » سپس گفت: روز اُحُد پس از آن که شکست خوردیم، من فرار کردم و از کوه بالا مى‌رفتم به طورى که احساس کردم که همانند بزکوهى پرش و خیزش دارم و به شدت تشنه شده بودم، شنیدم مردى مى‌گفت: محمد کشته شد، ‌‌گفتم: هر کس بگوید محمد کشته شد، او را مى‌کشم، به کوه پناه آورده و همه بالاى کوه جمع شدیم، در این هنگام بود که این آیه نازل شد.
الطبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 4، ص 144، ناشر: دار الفکر، بیروت – 1405هـ؛
الأندلسی، أبو محمد عبد الحق بن غالب بن عطیة، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج 1، ص 529، تحقیق: عبد السلام عبد الشافی محمد، ناشر: دار الکتب العلمیة - لبنان، الطبعة: الاولى، 1413هـ- 1993م؛
السیوطی، الحافظ جلال الدین، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج 14، ص 529 و....
فخر رازى از بزرگترین عالمان اهل سنت مى‌نویسد:
ومن المنهزمین عمر، الا أنه لم یکن فی أوائل المنهزمین ولم یبعد، بل ثبت على الجبل إلى أن صعد النبی صلى الله علیه وسلم.
از فراریان صحنه جنگ، عمر بود؛ البته جزء نخستین فراریان نبود، بالاى کوه ماند تا پیامبر هم به آن‌ها پیوست.
الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای604هـ)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج 9، ص 42، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

فرار عثمان در جنگ احد:
ابن عبد البر از عالمان بزرگ اهل سنت مى‌نویسد:
وفر عثمان بن عفان وعقبة بن عثمان وسعد بن عثمان رجلان من الأنصار ثم من بنی زریق حتى بلغوا الجلعب جبلا بناحیة المدینة فأقاموا به ثلاثا ثم رجعوا إلى رسول الله علیه السلام....
عثمان بن عفان و دو نفر از انصار به نام‌هاى عقبة بن عثمان و سعد بن عثمان و افرادى از بنى زریق گریختند تا به کوه جلعب در اطراف مدینه رسیدند و سه شبانه روز در آن جا ماندند، سپس نزد پیامبر (ص) بازگشتند....
إبن عبد البر، یوسف بن عبد الله بن محمد (متوفای463هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 3، ص 1074، تحقیق علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ.
الصفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک (متوفای764هـ)، الوافی بالوفیات، ج 20، ص 61، تحقیق: أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى، ناشر: دار إحیاء التراث - بیروت - 1420هـ- 2000م.
القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 4، ص 28 29،، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
فرار ابوبکر و عمر در جنگ خیبر:
سیوطى و بسیارى از بزرگان اهل سنت نقل کرده‌اند:
عَنْ عَلِیَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: سَارَ رَسُولُ اللَّهِ إِلى خَیْبَرَ، فَلَمَّا أَتَاهَا رَسُولُ اللَّهِ بَعَثَ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَمَعَهُ النَّاسُ إِلى مَدِینَتِهِمْ وَإِلى قَصْرِهِمْ فَقَاتَلُوهُمْ، فَلَمْ یَلْبَثُوا أَنْ هَزَمُوا عُمَرَ وَأَصْحَابَهُ، فَجَاءَ یَجْبُنُهُمْ وَیَجْبُنُونَهُ، فَسَاءَ ذالِکَ رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ: لأبُعَثَنَّ عَلَیْهِمْ رَجُلاً یُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولُهُ، وَیُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، یُقَاتِلُهُمْ حَتَّى یَفْتَحَ اللَّهُ لَهُ، لَیْسَ بِفَرَّارٍ، فَتَطَاوَلَ النَّاسُ لَهَا، وَمَدُّوا أَعْنَاقَهُمْ یَرُونَهُ أَنْفُسَهُمْ رَجَاءَ مَا قَالَ، فَمَکَثَ رَسُولُ اللَّهِ سَاعَةً فَقَال: أَیْنَ عَلِیٌّ؟ فَقَالُوا: هُوَ أَرْمَدُ، قَالَ: ادْعُوهُ لِی، فَلَمَّا أَتَیْتُهُ فَتَحَ عَیْنِی، ثُمَّ تَفَلَ فِیهَا، ثُمَّ أَعْطَانِی اللوَاءَ فَانْطَلَقْتُ بِهِ سَعْیَاً خَشْیَةَ أَنْ یُحْدِثَ رَسُولُ اللَّهِ فِیهَا حَدَثَاً أَوْ فِیَّ، حَتَّى أَتَیْتُهُمْ فَقَاتَلْتُهُمْ، فَبَرَزَ مَرْحَبٌ یَرْتَجِزُ، وَبَرَزْتُ لَهُ أَرْتَجِزُ کَمَا یَرْتَجِزُ حَتَّى الْتَقَیْنَا، فَقَتَلَهُ اللَّهُ بِیَدِی، وَانْهَزَمَ أَصْحَابُهُ، فَتَحَصَّنُوا وَأَغْلَقُوا الْبَابَ، فَأَتَیْنَا الْبَابَ، فَلَمْ أَزَلْ أُعَالِجُهُ حَتَّى فَتَحَهُ اللَّهُ ). ( ش، والْبزار، وسندُهُ حَسَنٌ ).
علی علیه السلام مى‌فرمود: رسول خدا (ص) به طرف خیبر رفت، عمر را با گروهى به طرف اهل خیبر فرستاد تا با آنان بجنگند، مدتى نگذشته بود که عمر و یارانش گریختند. پس از بازگشت، عمر یارانش را متهم به ترسیدن مى‌کرد و آن‌ها عمر را. پیامبر ناراحت شد و فرمود: مردى را به این جنگ خواهم فرستاد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند. او با خیبریان خواهد جنگید تا پیروز شود.
حاضران گردنها را دراز کردند تا ببیند چه کسى این سعادت را به دست مى‌آورد، رسول خدا (ص) لحظه‌اى مکث کرد سپس فرمود: علی کجاست؟ گفتند او چشم درد دارد. فرمود او را صدا بزنید، هنگامى که محضر پیامبر (ص) آمدم، آب دهانش را بر چشمم مالید، پرچم را به دستم داد، به سرعت حرکت کردم تا تصمیم دیگرى بر تغییر من ایجاد نشود، با دشمن وارد جنگ شدم، مرحَب به میدان آمد و رجز مى‌خواند، من نیز به میدان رفتم و رجز خواندم تا با یکدیگر درگیر شدیم، سر انجام خداوند این پهلوان نامى یهود را به دست من از بین برد، یارانش متفرق شدند و به طرف قلعه عقب نشینى کردند و درها را بستند، پشت درِ ورودى قلعه آمدم و آن قدر پافشارى کردم تا خداوند آن را گشود. سند این حدیث «حسن» است.
إبن أبی شیبة الکوفی، أبو بکر عبد الله بن محمد (متوفای235 هـ)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 7، ص 396، ح 36894، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.
البزار، أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفای292هـ)، البحر الزخار، ج 11، ص 327، ح5140، تحقیق: د. محفوظ الرحمن زین الله، ناشر: مؤسسة علوم القرآن، مکتبة العلوم والحکم - بیروت، المدینة، الطبعة: الأولى، 1409هـ.
جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، الحافظ جلال الدین السیوطی، ج 16، ص 135، ح 7406 و کتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ابن أبی شیبة الکوفی، و البحر الزخار (مسند بزار) أحمد بن عمرو البزار (متوفای 292هـ)، و...
فرار عمر در جنگ حنین:
محمد بن اسماعیل بخارى در صحیحش مى‌نویسد:
عَنْ أَبِی قَتَادَةَ رضى الله عنه قَالَ خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم عَامَ حُنَیْن، فَلَمَّا الْتَقَیْنَا کَانَتْ لِلْمُسْلِمِینَ جَوْلَة ٌ، فَرَأَیْتُ رَجُلاً مِنَ الْمُشْرِکِینَ عَلاَ رَجُلاً مِنَ الْمُسْلِمِینَ، فَاسْتَدَرْتُ حَتَّى أَتَیْتُهُ مِنْ وَرَائِهِ حَتَّى ضَرَبْتُهُ بِالسَّیْفِ عَلَى حَبْلِ عَاتِقِهِ، فَأَقْبَلَ عَلَىَّ فَضَمَّنِی ضَمَّةً وَجَدْتُ مِنْهَا رِیحَ الْمَوْتِ، ثُمَّ أَدْرَکَهُ الْمَوْتُ فَأَرْسَلَنِی، فَلَحِقْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ فَقُلْتُ مَا بَالُ النَّاسِ قَالَ أَمْرُ اللَّهِ، ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ رَجَعُوا....
ابوقتاده مى‌گوید: سالى که جنگ حنین اتفاق افتاد، همراه رسول خدا (ص) بودم، هنگامى که دو لشکر روبروى هم قرار گرفتند، مسلمانان فرار مى‌کردند، سپس بر مى‌گشتند.
مردى از مشرکان را دیدم که با یک مسلمان مى‌جنگید، آن دو را دور زدم تا از پشت شمشیرى بین گردن و شانه‌اش وارد کردم، آن مرد مشرک برگشت و مرا به خودش چسپاند و فشار داد، بوى مرگ را احساس کردم، مرا رها کرد و بر زمین افتاد و مرد. عمر را ملاقات کردم، گفتم چرا مردم فرار مى‌کنند ؟ گفت امر و دستور خداوند این است.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 4 ص 58، ح3142، کتاب فرض الخمس، ب 18، باب مَنْ لَمْ یُخَمِّسِ الأَسْلاَبَ و ج 5 ص 100، کتاب المغازى، ب 54، باب قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ( وَیَوْمَ حُنَیْن...، ح 4321، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ – 1987م.
ابوبکرهیچ کار مثبتی در جنگ‌ها نکرده است:
در پایان مناسب است که به تصریح ابن أبی‌الحدید به نقل از استادش ابوجعفر اسکافى اشاره کنیم که مى‌گوید:
وهو أضعف المسلمین جناناً، وأقلهم عند العرب ترةً، لم یرم قط بسهم، ولا سل سیفاً، ولا أراق دماً.
أبو بکر از نظر عقل از تمام مسلمانان ضعیف تر و نزد عرب از نظر شجاعت کمترین بود، نه تیرى انداخت و نه شمشیرى کشید و نه خونى را ریخت.
إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 13، ص 170، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.
الجاحظ، أبى عثمان عمرو بن بحر (متوفای255هـ)، العثمانیة، ص230، ناشر: دار الکتب العربی ـ مصر.


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
فرار عمر از جنگ، فرار ابوبکر از جنگ
آیا عمر بن خطاب داماد امیرالمومنین (ع) بوده؟ + دانلود

آیا عمر بن خطاب داماد امیرالمومنین (ع) بوده؟  دانلود

دانلود کنید حجم790 کیلو         


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
دانلود، آیا عمر بن خطاب داماد امیرالمومنین (ع) بوده؟
تعریف خدا نزد اهل سنت

راستی رها کردن اهل بیت علیهم السلام ورفتن به در خانه خلفا وراویانی مثل ابوهریره ومحدثینی مثل بخاری ومسلم که از دشمنان اهل بیت هستند چه قدر برای برادران اهل تسنن ما گران تمام شده است.
به چند نمونه زیر توجه فرمایید:
1- خداوند در آسمان است وهر شب پایین میاید
2- خدا انگشت دارد .
1- خداوند در آسمان است وهر شب پایین میاید
صحیح البخاری- الجمعة - الدعاء فی الصلاة .. - رقم الحدیث : ( 1077 )
2- خدا انگشت دارد .
صحیح البخاری- تفسیر القرآن - قوله: وما قدروا الله حق قدره - رقم الحدیث : ( 4437 )
3-خدا در قیامت پایش را روی جهنم میگذارد(هشت روایت)
صحیح البخاری- تفسیر القرآن – قوله: وتقول هل من مزید-رقم الحدیث : ( 4470 )
4- ….
5- خدا در روز قیامت رویت میشود .
صحیح البخاری- التوحید - قولالله تعالى: وجوه یومئذ ناضرة إلىربها ناظرة -رقم الحدیث : ( 6882 )
6-خدا می خندد
صحیح البخاری- الأذان - فضل السجود-رقم الحدیث : ( 764 )
7-خدا می خندد وشهید وقاتلش را در بهشت داخل میکند.
صحیح البخاری- الجهاد والسیر - الکافر یقتل مسلم…. -رقم الحدیث : ( 2614 )
8- خدا هر شب به اسمان دنیا پایین میآید
صحیح البخاری- الجمعة - الدعاء فی الصلاة .. - رقم الحدیث : ( 1077 )

9-خدا شلوار دارد.
صحیح البخاری - تفسیر القرآن – وتقطعوا أرحامکم - رقم الحدیث : ( 4455 )
10-خدا چشم دارد ولوچ نیست.
صحیح البخاری- الجهاد والسیر - کیف یعرض الإسلام…- رقم الحدیث : ( 2829 )
11-خدا خانه دارد ودر آن ساکن میشود.
صحیح البخاری - التوحید – قول الله تعالى : وجوه یومئذ ناضرة إلی ربها ناظرة -رقم الحدیث : ( 6886


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
تعریف خدا نزد اهل سنت
صحاح سته اهل سنت

در ابتدا میخواهم عرض کنم که صحاح سته اهل سنت معتبر ترین کتابهای اهل سنت میباشند که به شرح زیر میباشند.
1ـ صحیح بخاری، تألیف محمد بن اسماعیل بخاری، متوفّی 256 هجری، 9 جزء در 3 مجلّد.
2ـ صحیح مسلم، تألیف مسلم بن حجاج نیشابوری، متوفّی 261 هجری، 5 جلد که جلد پنجم آن فهرست است.
3ـ سنن ابن ماجه، تألیف حافظ ابو عبداللّه‏ محمد بن یزید قزوینی، متوفّی 275 هجری، 2 جلد.
4ـ سنن ترمذی، تألیف ابو عیسی محمد بن عیسی بن سورة، متوفّی 279 هجری، 5 جلد.
5ـ سنن ابی‏داود، تألیف حافظ ابو داود سلیمان بن اشعث سجستانی ازدی، متوفّی 275 هجری، 4 جلد در دو مجلّد.
6ـ سنن نسائی، تألیف ابوعبدالرحمن احمدبن شعیب بن علی نسائی، متوفّی 303 هجری، 8 جلد در 4 مجلد.

این کتابها مخصوصا دو کتاب اول را اهل سنت چشم بسته قبول دارند. نویسندگان این کتابها همه ایرانی الاصل هستند. که ما ایرانی ها خود انها را قبول نداریم و معتقدیم با افکار زشتشان و بیان کردن احادیثی زشت نه تنها به خدا بلکه به فرستاده اش حضرت محمد را بی شرمی و تهمت و اسرائیلیات را به بی نهایت رسانده اند. و جالب اینجاست که اگر کسی میخواهد با اسلام اشنا شود برادران اهل سنت ما میگویند برو کتابهای بخاری و مسلم را مطالعه کن ؛ به نظر شما ان شخص بعد از خواندن اسرائیلیات این کتابها به ریش مسلمانان بااین خدایشان و پیامبرشان نمیخندد یا ملحد و لائیک بودن را به مسلمانی ترجیح نمیدهد.
اسرائیلیات و کتاب بخاری را در پستهای زیر بیان کردیم حال نوبت به صحیح مسلم میرسد و در زیر چند نمونه از خزعبلات صحیح مسلم را بررسی میکنیم. ( البته دوستش جناب بخاری هم بیشتر این خزعبلات را اورده است )
نمونه اول : در کتاب صحیح مسلم و بخاری که می فرمائید أصح الکتب بعد از قرآن است، نقل می کند از قول عایشه که:
کان رسول الله (صلی الله علیه و سلم) مضطجعا فی بیتی کاشفا عن فخذیه أو ساقیه، فستأذن ابوبکر، فأذن له و هو علی تلک الحال؛ فتحدث ثم استأذن عمر، فأذن له و هو کذلک؛ فتحدث ثم استأذن عثمان، فجلس رسول الله (صلی الله علیه و سلم) و سوی ثیابه؛ قال محمد و لا أقول ذلک فی یوم واحد فتحدث؛ فلما خرج، قالت عایشة: یا رسول الله! دخل أبوبکر، فلم تهتش له و لم تباله؛ ثم دخل عمر، فلم تهتش له و لم تباله؛ ثم دخل عثمان، فجلست و سویت ثیابک؛ فقال الا استحیى من رجل تستحی منه الملائکة.
رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) آن روز که نوبت من بود، در خانه خوابیده بود، بطوری که ران حضرت کاملا نمایان بود؛ آقای ابوبکر آمد و گفت یا رسول الله اجازه داخل شدن می دهید و رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) اجازه داد، و ران رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) هم همینطور باز بود؛ با او صحبت کرد و بعد آقای عمر اجازه ورود خواست و رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) اجازه داد و رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) در همان حال بود؛ با او هم صحبت کرد و در این هنگام جناب عثمان هم آمد و رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) تا عثمان را دید، بلند شد و نشست و لباسش را درست کرد و رانهایش را پنهان کرد؛ سپس آنها با هم صحبت داشتند و بعد رفتند؛ از رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) پرسیدم که وقتی ابوبکر داخل شد، عکس العمل و اهمیتی نشان ندادی و رانهایت همانطور بود؛ بعد از آن عمر آمد و باز هم اهمیتی ندادی؛ اما چرا وقتی عثمان آمد، بلند شدی و نشستی و لباس هایت را روی رانت کشیدی؟ رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) گفت: عایشه! آیا خجالت نکشم از مردی که ملائکه از او خجالت می کشند؟!
صحیح مسلم، ج7، ص117، ح6103
حالا چرا پیامبر از پدر عایشه ، خلیفه اول خجالت نمیکشد نمدانیم یا از جناب عمر هم همین طور ؛ ولی از عثمان خجالت میکشد.
نمونه دوم : ام حرام، همسر عبادةبن صامت بود و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می رفت منزل او و ام حرام غذا درست می کرد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می خورد، یک روزی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سر خود را گذاشتند روی زانوی ام حرام و او سر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را تفتیش می کرد و شپش های سر او را جدا می کرد.
صحیح مسلم، ج6، ص49
حال پیامبر در خانه یک نامحرم چه کار میکند دلیلش چیست ؟ سر خود را گذاشتند روی زانوی یک نامحرم ایا اشکال !!! ندارد ؟ در سرش شپش است جستجو میکند ؟ مگر نه اینکه پیامبر فرمود نظافت نشانه ایمان است.ایا خلق عظیم یا اسوه حسنه برادران اهل سنت همچین فردی میباشد ؟
نمونه سوم : آقای عبدالله بن عمر می گوید:
إرتقیت یوما علی ظهر بیت لنا، فرأیت رسول الله علی لبنتین مستقبلا بیت المقدس لحاجته.
ما همسایه رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) بودیم و یک روز رفتم پشت بام و خانه های همسایه ها را نگاه می کردم و خانه رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) را دید می زدم، دیدم رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) دو خشت آجر گذاشته و رو به بیت المقدس دارد قضای حاجت می کند.
صحیح مسلم، ج1، ص185
حالا چرا یک صحابه بالای پشت بامها را دید میزد بماند .
نمونه چهارم : فرود آمدن خداوند از عرش به زمین:
عن أبی هریرة عن رسول اللّه صلّى اللّه علیه وسلّم قال: ینزِل اللّه إلى السماء الدنیا کلّ لیلة حین یمضی ثلث اللیل الأوّل; فیقول: أنا الملک، أنا الملک، من ذا الذی یدعونی فأستجیب له، من ذا الذی یسألنی فأعطیه، من ذا الذی یستغفرنی فأغفر له، فلا یزال کذلک حتى یضیء الفجر.
خداوند هر شب در بخش پایانى شب، به آسمان زمین فرود مى آید و تا طلوع فجر ندا مى کند: چه کسى است که مرا بخواند و از من چیزى بخواهد و طلب بخشش کند، تا خواسته هاى وى را بر آورده نمایم.
صحیح مسلم، ج 2، ص175

نمونه پنجم : تخفیف دادن نماز 50 رکعتی به 5 رکعت
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در شب معراج وقتی به آسمانها سیر داده شد، دستور یافت که امّت او باید در هر شبانه روز 50 نماز بخوانند. چون ازنزد خدا برگشت (!) در راه به حضرت موسی علیه السلام برخورد (البتّه توجّه داشته باشید که حضرتش هنگام معراج، در سر راه خود با تنی چند از انبیاء الهی برخورد داشت، حال چه شد که هنگام برگشت فقط با حضرت موسی علیه السلام برخورد میکند، نمیدانیم!) موسی علیهالسلام پرسید: چه آوردی؟ فرمود: دستور 50 نماز. گفت: من قوم خود را تجربه کردم و میدانم امّت تو طاقت ندارند آن را به جا بیاورند برگرد به سوی خدا و از او تخفیف بگیر. (گوئیا قوم یهود نیز نمازشان مثل نماز مسلمانان بود!) حضرت برگشت و عرضه داشت که خدایا! امّت من طاقت ندارند، تخفیف بده. (یعنی او از ابتدا نمیدانست که امّتش طاقت ندارند و چون حضرت موسی علیهالسلام تذکّر داد آنگاه دانست که امّتش نمیتوانند 50 نماز بخوانند و همینطور تا 5 نماز!) خداوند 5 نماز از آن کم کرد. برگشت و چون نزد حضرت موسی علیه السلام رسید (عجیب است هیچیک از پیامبران از او نپرسیدند که چرا دوباره ـ و چندباره ـ برگشتی ! گوئیا در برگشت، هر یک به جایی دیگر رفته بودند و فقط حضرت موسی علیه السلام سر جای خود بود!) پرسید: چه آوردی؟ حضرت جواب داد که 5 نماز تخفیف داده شد. او همان مطلب گذشته را تکرار کرد و این رفت و آمد آنقدر تکرار شد (یعنی هر بار 5 نماز کم شد) تا به 5 نماز رسید. موسی علیه السلام گفت: من قوم خود را آزمودم و میدانم امّت تو طاقت ندارند. زیرا آنها ضعیفترند. برگرد و تخفیف بگیر. حضرت فرمود: دیگر خجالت میکشم از بس رفتم و آمدم (لابد خسته شد!) ـ و در بعض روایات حضرت رفت و ا ز خدا به همان صورت درخواست کرد ولی خدا قبول نکرد.
صحیح مسلم، ج 1، ص 51 ـ 145، کتاب الایمان، باب 74، ح 259 و 263 و 264?
نمونه ششم : حضرت موسى سیلى بر صورت عزرائیل مى نوازد:
قریب به این اسطوره، قضیّه اى است که ابوهریره نقل مى کند که حضرت موسى هنگام قبض روح، چنان سیلى به صورت عزرائیل نواخت که چشم او از حدقه بیرون پرید، و او به خداوند از دست حضرت موسى شکایت نمود وگفت: اگر موسى مورد عنایت تو نبود، من هم با وى به سختى برخورد مى کردم.
عن أبی هریرة، قال: أرسل ملک الموت إلى موسى (علیه السلام) فلمّا جاءه صکّه ففقأ عینه، فرجع إلى ربّه فقال أرسلتنی إلى عبد لا یرید الموت، قال: فردّ اللّه إلیه عینه.
صحیح مسلم، ج 7، ص100، کتاب الفضائل باب فضائل موسى
نمونه هفتم : خداوند اسمان و زمین را در هفت روز افرید !!!
صحیح مسلم ج 8 ص 127
اما قرآن میگوید در سته ایام ( شش روز ) اعراف /
منبع: دل آسمانی


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
صحاح سته اهل سنت
اوج هنر امیرالمومنین (علیه السلام) خطبه ی بدون هیچ نقطه

الحمدُ لِلّهِ أهلِ الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أکرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ. الواحدُ الاحدُ الأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ. سَلَّطَ المُلوکَ وَ أعداها، وَ أهلَکَ العُداةَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَکارِمَ وَ أسراها، وَ سَمَکَ السَّماءَ وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ دَحاها، وَ مَدَّها وَ سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ أعطاکُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحکَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ الأعلامَ وَ أرساها.
الاِلاهُ الأوَّلُ لا مُعادِلَ لَهُ، وَلا رادَّ لِحُکمِهِ، لا إلهَ إلّا هُوَ، المَلِکُ السَّلام، المُصَوِّرُ العَلامُ، الحاکِمُ الوَدودُ، المُطَهِّرُ الطّاهِرُ، المَحمودُ أمرُهُ، المَعمورُ حَرَمُهُ، المَأمولُ کَرَمُهُ. عَلَّمَکُم کَلامَهُ، وَ أراکُم أعلامَهُ، وَ حَصَّلَ لَکُم أحکامَهُ، وَ حَلَّلَ حَلالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرامَهُ. وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً الرِّسالَةَ، وَ رَسولَهُ المُکَرَّمَ المُسَدَّدَ، ألطُّهرَ المُطَهَّرَ. أسعَدَ اللهُ الاُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤدُدِهِ، وَ سَدادِ أمرِهِ، وَ کَمالِ مُرادِهِ. أطهَرُ وُلدِ آدَمَ مَولوداً، وَ أسطَعُهُم سُعوداً، وَ أطوَلُهُم عَموداً، وَ أرواهُم عوداً، وَ أصَحُّهُم عُهوداً، وَ أکرَمُهُم مُرداً وَ کُهولاً. صَلاةُ اللهِ لَهُ لِآلِهِ الأطهارِ مُسَلَّمَةً مُکَرَّرَةً مَعدودَةً، وَ لِآلِ وُدِّهِمُ الکِرامِ مُحَصَّلَةً مُرَدَّدَةً ما دامَ لِالسَّماءِ أمرٌ مَرسومٌ وَ حَدٌّ مَعلومٌ. أرسَلَهُ رَحمَةً لَکُم، وَ طَهارَةً لِأعمالِکُم، وَ هُدوءَ دارِکُم وَ دُحورَ، عارِکُم وَ صَلاحَ أحوالِکُم، وَ طاعَةً لِلّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصمَةً لَکُم وَ رَحمَةً.

اِسمَعوا لَهُ وَ راعوا أمرَهُ، حَلِّلوا ما حَلَّلَ، وَ حَرِّموا ما حَرَّمَ، وَ اعمِدوا – رَحِمَکُمُ اللهُ – لِدَوامِ العَمَلِ، وَ ادحَروا الحِرصَ، وَ اعدِموا الکَسَلَ، وَ ادروا السَّلامَةَ وَ حِراسَةَ مُلکِ وَ رَوعَها، وَ هَلَعَ الصُّدورِ وَ حُلولَ کَلِّها وَ هَمِّها. هَلَکَ وَ اللهِ أهلُ الاِصرارِ، وَ ما وَلَدَ والِدٌ لِلاِسرارِ، کَم مُؤَمِّلٍ أمَّلَ ما أهلَکَهُ، وَ کَم مالٍ وَ سِلاحٍ أعَدَّ صارَ لِلأعداءِ عُدَّةً وَ عُمدَةً. اَللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ وَ دَوامُهُ، وَ المُلکُ وَ کَمالُهُ، لااِلهَ إلّا هُوَ، وَسِعَ کُلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وَ سَدَّدَ کُلُّ حُکمٍ حُکمُهُ، وَ حَدَرَ کُلَّ عِلمٍ عِلمُهُ. عَصَمَکُمُ وَ لَوّاکُم، وَ دَوامَ السَّلامَةِ أولاکُم، وَ لِلطّاعَةِ سَدَّدَکُم، وَ لِلاِسلامِ هَداکُم، وَ رَحِمَکُم وَ سَمِعَ دُعاءَکُم، وَ طَهَّرَ أعمالَکُم، وَ أصلَحَ أحوالَکُم.
وَ أسألُهُ لَکُم دَوامَ السَّلامَةِ، وَ کَمالَ السَّعادَةِ، وَ الآلاءَ الدّارَةَ، وَ الاَحوالَ السّارَّةَ، وَ الحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ.
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الْمَلِکِ الْمَحْمودِ الْمالِکِ الْوَدودِ، مُصَوِّرِ کُلِّ مَوْلودٍ وَ مَآلِ کُلِّ مَطْرودٍ. ساطِحِ الْمِهادِ وَ مُوَطِّدِ الْاَطْوادِ وَ مُرْسِلِ الْاَمْطارِ وَ مُسَهِّلِ الْاَوْطارِ، عالِمِ الْاَسْرارِ وَ مُدْرِکِها وَ مُدَمِّرِ الاَمْلاکِ وَ مُهْلِکِها وَ مُکَوِّرِ الدُّهورِ وَ مُکَرِّرِها وَ مُورِدِ الْاُمورِ وَ مُصْدِرِها، عَمَّ سَماحُهُ وَ کَمُلَ رُکامُهُ وَ هَمَلَ وَ طاوَعَ السُّؤالَ وَ الْاَمَلَ وَ اَوْسَعَ الرَّمَلَ وَ اَرْمَلَ.
اَحمَدُهُ حَمْداً مَمْدوداً مَداهُ وَ اُوَحِّدُهُ کَما وَحَّدَ الاَوّاهُ، وَ هُوَ اللهُ لا اِلهَ لِلاُمَمِ سِواهُ وَ لا صادِعَ لِما عَدَّلَهُ وَ سَوّاهُ. اَرْسَلَ مُحَمَّداً عَلَماً لِلْاِسْلامِ وَ اِماماً لِلْحُکّامِ، مُسَدِّداً لِلرَّعاعِ وَ مُعَطِّلَ اَحْکامِ وَدٍّ وَ سُواعٍ، اَعْلَمَ وَعَلَّمَ وَ حَکَمَ وَ اَحْکَمَ وَ اَصَّلَ الْاُصولَ وَ مَهَّدَ وَ اَکَّدَ الوُعودَ وَ اَوْعَدَ، اَوْصَلَ اللهَ لَهَ الاِکْرامَ وَ اَوْدَعَ روحَهَ السَّلامَ وَ رَحِمَ آلَهُ وَ اَهْلَهُ الْکِرامَ، مالَمَعَ رِئآلٌ وَ مَلَعَ رالٌ وَ طَلَعَ هِلالَ وَ سُمِعَ اِهْلالٌ.اِعْمَلوا -رَعاکُمُ اللهُ- اَصْلَحَ الْاَعْمالِ وَ اسْلُکوا مَسالِکَ الْحَلالِ وَ اطرَحوا الْحَرامَ وَ دَعوهُ وَاسمَعوا اَمرَ اللهِ وَ عوهُ وَ صِلوا الْاَرْحامَ وَ راعوها وَ عاصوا الْاَهْواءَ وَ اَردَعوها وَ صاهِروا اَهْلَ الصَّلاحِ وَ الْوَرَعِ وَ صارِموا رَهْطَ اللَّهْوِ وَ الطَّمَعِ وَ مُصاهِرُکُمْ اَطْهَرُ الْاَحْرارِ مولِداً وَ اَسْراهُمْ سؤدُداً وَ اَحْلاهُمْ مَورِداً وَ ها؛ هُوَ اَمَّکُمْ وَ حَلَّ حَرَمَکُمْ مُملِکاً عَروسَکُم المُکَرَّمَةَ وَ ماهَرَ لَها کَما مَهَرَ رَسولُ اللهِ اُمَّ سَلَمَةَ وَ هُوَ اَکْرَمُ صِهْرٍ اَوْدَعَ الْاَوْلادَ وَ مَلَکَ ما اَرادَ وَ ما سَها مُمَلِّکُهُ وَ لا وَهِمَ وَ لا وُکِسَ مُلاحِمُهُ وَ لا وُصِمَ. اَسْئَلُ اللهَ لَکُم اِحمادَ وِصالِهِ وَ دَوامَ اِسْعادِهِ وَ اَلْهَمَ کُلّاً اِصْلاحَ حالِهِ وَ الْاِعْدادَ لِمَآلِهِ وَ مَعادِهِ، وَ لَهُ الْحَمْدُ السَّرْمَدُ وَ الْمَدْحُ لِرَسولِهِ اَحْمَدَ.


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
اوج هنر امیرالمومنین (علیه السلام) خطبه ی بدون هیچ نقطه
هنرنمایی حضرت علی (علیه السلام) خطبه ی بدون هیچ گونه الف

حَمدتُ مَن عَظُمَت مِنَّتُهُ، وَ سَبَغَت نِعمَتُهُ، وَ سَبَقَت رَحمَتُهُ، وَ تَمَّت کَلِمَتُهُ، وَ نَفَذَت مَشیَّتُهُ، وَ بَلَغَت حُجَّتُهُ، و عَدَلَت قَضیَّتُهُ، وَ حَمِدتُ حَمدَ مُقِرٍّ بِرُبوبیَّتِهِ، مُتَخَضِّعٍ لِعُبودیَّتِهِ، مُتَنَصِّلٍ مِن خَطیئتِهِ، مُعتَرِفٍ بِتَوحیَدِهِ، مُستَعیذٍ مِن وَعیدِهِ، مُؤَمِّلٍ مِن رَبِّهِ مَغفِرَةً تُنجیهِ، یَومَ یُشغَلُ عَن فَصیلَتِهِ وَ بَنیهِ، وَ نَستَعینُهُ، وَ نَستَرشِدُهُ، وَ نُؤمِنُ بِهِ، وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیهِ، وَ شَهِدتُ لَهُ بِضَمیرٍ مُخلِصٍ موقِنٍ، وَ فَرَّدَتُهُ تَفریدَ مُؤمِنٍ مُتقِنٍ، وَ وَحَّدَتُهُ تَوحیدَ عَبدٍ مُذعِنٍ لَیسَ لَهُ شَریکٌ فی مُلکِهِ، وَ لَم یَکُن لَهُ وَلیٌّ فی صُنعِهِ، جَلَّ عَن مُشیرٍ وَ وَزیرٍ، وَ تَنَزَّهَ عَن مِثلٍ وَ نَظیرٍ، عَلِمَ فَسَتَرَ، وَ بَطَنَ فَخَبَرَ، وَ مَلَکَ، فَقَهَرَ، وَعُصیَ فَغَفَرَ، وَ عُبِدَ فَشَکَرَ، وَ حَکَمَ فَعَدَلَ، وَ تَکَرَّمَ وَ تَفَضَّلَ، لَم یَزَل وَ لَم یَزولَ، وَ لیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ، وَهُوَ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ وَ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ، رَبٌّ مُتَفَرِّدٌ بِعِزَّتِهِ، مَتَمَلِّکٌ بِقُوَّتِهِ، مُتَقَدِّسٌ بِعُلُوِّهِ، مُتَکَبِّرٌ بِسُمُوِّهِ لَیسَ یُدرِکُهُ بَصَرٌ، وَ لَم یُحِط بِهِ نَظَرٌ، قَویٌ، مَنیعٌ، بَصیرٌ، سَمیعٌ، علیٌّ، حَکیمٌ، رَئوفٌ، رَحیمٌ، عَزیزٌ، عَلیمٌ، عَجَزَ فی وَصفِهِ مَن یَصِفُهُ، وَ ضَلَّ فی نَعتِهِ مَن یَعرِفُهُ، قَرُبَ فَبَعُدَ، وَ بَعُدَ فَقَرُبَ، یُجیبُ دَعوَةَ مَن یَدعوهُ، وَ یَرزُقُ عَبدَهُ وَ یَحبوهُ، ذو لُطفٍ خَفیٍّ، وَ بَطشٍ قَویٍّ، وَ رَحمَةٍ موسِعَةٍ، وَ عُقوبَةٍ موجِعَةٍ، رَحمَتُهُ جَنَّةٌ عَریضَةٌ مونِقَةٌ، وَ عُقوبَتُهُ حَجیمٌ مؤصَدَةٌ موبِقَةٌ، وَ شَهِدتُ بِبَعثِ مُحَمَّدٍ عَبدِهِ وَ رَسولِهِ صَفیِّهِ وَ حَبیبِهِ وَ خَلیلِهِ، بَعَثَهُ فی خَیرِ عَصرٍ، وَ حینَ فَترَةٍ، وَ کُفرٍ، رَحمَةً لِعَبیدِهِ، وَ مِنَّةً لِمَزیدِهِ، خَتَمَ بِهِ نُبُوَّتَهُ، وَ قَوّی بِهِ حُجَّتَهُ، فَوَعَظَ، وَ نَصَحَ، وَ بَلَّغَ، وَ کَدَحَ، رَؤفٌ بِکُلِّ مُؤمِنٍ، رَحیمٌ، ولیٌّ، سَخیٌّ، ذَکیٌّ، رَضیٌّ، عَلَیهِ رَحمَةٌ، وَ تَسلیمٌ، وَ بَرَکَةٌ، وَ تَعظیمٌ، وَ تَکریمٌ مِن رَبٍّ غَفورٍ رَحیمٍ، قَریبٍ مُجیبٍ، وَصیَّتُکُم مَعشَرَ مَن حَضَرَنی، بِتَقوی رَبِّکُم، وَ ذَکَّرتُکُم بِسُنَّةِ نَبیِّکُم، فَعَلَیکُم بِرَهبَةٍ تُسَکِّنُ قُلوبَکُم، وَ خَشیَةٍ تَذری دُموعَکُم، وَ تَقیَّةٍ تُنجیکُم یَومَ یُذهِلُکُم، وَ تُبلیکُم یَومَ یَفوزُ فیهِ مَن ثَقُلَ وَزنَ حَسَنَتِهِ، وَ خَفَّ وَزنَ سَیِّئَتِهِ، وَ لتَکُن مَسئَلَتُکُم مَسئَلَةَ ذُلٍّ، وَ خُضوعٍ، وَ شُکرٍ، وَ خُشوعٍ، وَ تَوبَةٍ، وَ نَزوعٍ، وَ نَدَمٍ وَ رُجوعٍ، وَ لیَغتَنِم کُلُّ مُغتَنَمٍ مِنکُم، صِحَّتَهُ قَبلَ سُقمِهِ، وَ شَیبَتَهُ قَبلَ هِرَمِهِ، وَ سِعَتَهُ قَبلَ عَدَمِهِ، وَ خَلوَتَهُ قَبلَ شُغلِهِ، وَ حَضَرَهُ قَبلَ سَفَرِهِ، قَبلَ هُوَ یَکبُرُ، وَ یَهرَمُ، وَیَمرَضُ، وَ یَسقَمُ، وَ یُمِلُّهُ طَبیبُهُ، وَ یُعرِضُ عَنهُ جَیِبُهُ، وَ یَتَغَیَّرَ عَقلُهُ، وَ لیَقطِعُ عُمرُهُ، ثُمَّ قیلَ هُوَ مَوَعوکَ، وَ جِسمُهُ مَنهوکٌ، قَد جَدَّ فی نَزعٍ شَدیدٍ، وَ حَضَرَهُ کُلُّ قریبٍ وَ بَعیدٍ، فَشَخَصَ بِبَصَرِهِ، وَ طَمَحَ بِنَظَرِهِ، وَ رَشَحَ جَبینُهُ، وَ سَکَنَ حَنینُهُ، وَ جُذِبَت نَفسُهُ، وَ نُکِبَت عِرسُهُ، وَ حُفِرَ رَمسُهُ، وَ یُتِمَّ مِنهُ وُلدُهُ، وَ تَفَرَقَ عَنهُ عَدَدُهُ، وَ قُسِّمَ جَمعُهُ، وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ سَمعُهُ، وَ کُفِّنَ، وَ مُدِّدَ، وَ وُجِّهَ، وَ جُرِّدَ، وَ غُسِّلَ، وَ عُرِیَ، وَ نُشِفَ، وَ سُجِیَ، وَ بُسِطَ لَهُ، وَ نُشِرَ عَلَیهِ کَفَنُهُ، وَ شُدَّ مِنهُ ذَقَنُهُ، وَ قُمِّصَ، وَ عُمِّمَ، وَ لُفَّ، وَ وُدِعَّ، وَ سُلِّمَ، وَ حُمَلِ فَوقَ سَریرٍ، وَ صُلِّیَ عَلَیهِ بِتَکبیرٍ، وَ نُقِلَ مِن دورٍ مُزَخرَفَةٍ، وَ قُصورٍ مُشَیَّدَةٍ، وَ حَجُرٍ مُنَضَّدَةٍ، فَجُعِلَ فی ضَریحٍ مَلحودَةٍ، ضَیِّقٍ مَرصوصٍ بِلبنٍ، مَنضودٍ، مُسَقَّفٍ بِجُلمودٍ، وَ هیلَ عَلیهِ حَفَرُهُ، وَ حُثِیَ عَلیهِ مَدَرُهُ، فَتَحَقَّقَ حَذَرُهُ، وَ نُسِیَ خَبَرُهُ وَ رَجَعَ عَنهُ وَلیُّهُ، وَ نَدیمُهُ، وَ نَسیبُهُ، وَ حَمیمُهُ، وَ تَبَدَّلَ بِهِ قرینُهُ، وَ حَبیبُهُ، وَ صَفیُّهُ، وَ نَدیمُهُ فَهُوَ حَشوُ قَبرٍ، وَ رَهینُ قَفرٍ، یَسعی فی جِسمِهِ دودُ قَبرِهِ وَ یَسیلُ صَدیدُهُ مِن مِنخَرِهِ، یُسحَقُ ثَوبُهُ وَ لَحمُهُ، وَ یُنشَفُ دَمُهُ، وَ یُدَقُّ عَظمُهُ، حَتّی یَومَ حَشرِهِ، فَیُنشَرُ مِن قَبرِهِ، وَ یُنفَخُ فِی الصّورِ، وَ یُدعی لِحَشرٍ وَ نُشورٍ، فَثَمَّ بُعثِرَت قُبورٌ، وَ حُصِّلَت صُدورٌ، وَ جیء بِکُلِّ نَبیٍّ، وَ صِدّیقٍ، وَ شَهیدٍ، وَ مِنطیقٍ، وَ تَوَلّی لِفَصلِ حُکمِهِ رَبٌّ قدیرٌ، بِعَبیدِهِ خَبیرٌ وَ بَصیرٌ، فَکَم مِن زَفرَةٍ تُضنیهِ، وَ حَسرَةٍ تُنضیهِ، فی مَوقِفٍ مَهولٍ عَظیمٍ، وَ مَشهَدٍ جَلیلٍ جَسیمٍ، بَینَ یَدَی مَلِکٍ کَریمٍ، بِکُلِّ صَغیرَةٍ وَ کَبیرَةٍ عَلیمٍٍ، حینَئِذٍ یُلجِمُهُ عَرَقُهُ، وَ یَحفِزُهُ قَلَقُهُ، عَبرَتُهُ غَیرُ مَرحومَةٍ، وَ صَرخَتُهُ غَیرُ مَسموعَةٍ، وَ حُجَّتُهُ غَیرُ مَقبولَةٍ، وَ تَؤلُ صَحیفَتُهُ، وَ تُبَیَّنُ جَریرَتُهُ، وَ نَطَقَ کُلُّ عُضوٍ مِنهُ بِسوءِ عَمَلِهِ وَ شَهِدَ عَینُهُ بِنَظَرِهِ وَ یَدُهُ بِبَطشِهِ وَ رِجلُهُ بِخَطوِهِ وَ جِلدُهُ بِمَسِّهِ وَ فَرجُهُ بِلَمسِهِ وَ یُهَدِّدَهُ مُنکَرٌ وَ نَکیرٌ وَ کَشَفَ عَنهُ بَصیرٌ فَسُلسِلَ جیدُهُ وَ غُلَّت یَدُهُ وَ سیقَ یُسحَبُ وَحدَهُ فَوَرَدَ جَهَنَّمَ بِکَربٍ شَدیدٍ وَ ظَلَّ یُعَذَّبُ فی جَحیمٍ وَ یُسقی شَربَةٌ مِن حَمیمٍ تَشوی وَجهَهُ وَ تَسلخُ جَلدَهُ یَضرِبُهُ زَبینَتُهُ بِمَقمَعٍ مِن حدیدٍ یَعودُ جِلدُهُ بَعدَ نَضجِهِ بِجلدٍ جدیدٍ یَستَغیثُ فَیُعرِضُ عَنهُ خَزَنَةُ جَهَنَّمُ وَ یَستَصرخُ فَیَلبَثُ حُقبَهُ بِنَدَمٍ نَعوذُ بِرَبٍّ قَدیرٍ مِن شَرِّ کُلِّ مَصیرٍ وَ نَسئَلُهُ عَفوَ مَن رَضیَ عَنهُ وَ مَغفِرَةَ مَن قَبِلَ مِنهُ فَهُوَ وَلیُّ مَسئَلَتی وَ مُنحُجِ طَلِبَتی فَمَن زُحزِحَ عَن تَعذیبِ رَبِّهِ سَکَنَ فی جَنَّتِهِ بِقُربِهِ وَ خُلِّدَ فی قُصورِ مُشَیَّدةٍ وَ مُکِّنَ مِن حورٍ عینٍ وَ حَفَدَةٍ وَ طیفَ عَلَیهِ بِکُئوسٍ وَ سَکَنَ حَظیرَةَ فِردَوسٍ، وَ تَقَلَّبَ فی نَعیمٍ، وَ سُقِیَ مِن تَسنیمٍ وَ شَرِبَ مِن عَینٍ سَلسَبیلٍ، مَمزوجَةٍ بِزَنجَبیلٍ مَختومَةً بِمِسکٍ عَبیرٍ مُستَدیمٍ لِلحُبورٍ مُستَشعِرٍ لِلسّرورِ یَشرَبُ مِن خُمورٍ فی رَوضٍ مُشرِقٍ مُغدِقٍ لَیسَ یَصدَعُ مَن شَرِبَهُ وَ لَیسَ یَنزیفُ هذِهِ مَنزِلَةُ مَن خَشِیَ رَبَّهُ وَ حَذَّر نَفسَهُ وَ تِلکَ عُقوبَةُ مَن عَصی مُنشِئَهُ وَ سَوَّلَت لَهُ نَفسُهُ مَعصیَةَ مُبدیهِ ذلِکَ قَولٌ فَصلٌ وَ حُکمٌ عَدلٌ خَیرُ قَصَصٍ قَصَّ وَ وَعظٍ بِهِ نَصَّ تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ نَزَلَ بِهِ روحُ قُدُسٍ مُبینٍ عَلی نَبیٍّ مُهتَدٍ مَکینٍ صَلَّت عَلَیهِ رُسُلٌ سَفَرَةٌ مُکَرَّمونَ بَرَرَةٌ عُذتُ بِرَبٍ رَحیمٍ مِن شَرِّ کُلِّ رَجیمٍ فَلیَتَضَرَّع مُتَضَرِّعُکُم وَ لیَبتَهِل مُبتَهِلُکُم فَنَستَغفِرُ رَبَّ کُلِّ مَربوبِ لی وَ لَکُم.


نظرات شما | لینک ثابت مطلب
هنرنمایی حضرت علی (علیه السلام) خطبه ی بدون هیچ گونه الف
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
***
*****
مطالب جذاب
کشکول شیخ بهایی دفتراول
کشکول شیخ بهایی دفتردوم
کشکول شیخ بهایی دفترسوم
کشکول شیخ بهایی دفترچهارم
کشکول شیخ بهایی دفترپنجم
داستان های آموزنده
خواندنی های شگفت آور
آیا می دانید؟....حتما بخوانید
عدد 13 را مبارک می‌دانم
زندگینامه پیامبراسلام(ص)
بخش سریال نرم افزارها
چند روش برای تقویت مغز
سرگذشت اسکنر مقدونی
نگاهی به دیوار چین..............
حر شهدای جنگ که بود؟؟؟
چرا نام ائمه در قرآن نیامده؟.......
قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا(ص)
چهل نکته درباره حرم امام رضا(ع)
فیلترینگ و نظارت بر اینترنت درجهان
تونل توحید در مقایسه با تونل خرم-زال
بیو گرافی شیطان رجیم ........
بومی‌سازی یک سامانه موشکی
کارت هوشمند سوخت................
یورش به حوزه 117 ...............
مادرشهیدی که بازیگر شد
ناگفته‌های دیدار نمایندگان‌کاندیداها با رهبری
سورپریز پارتی های زهره کاظمی
افشای ابعاد تازه‌ای از "فتنه‌ بزرگ"
با موزیلا فایرفکس باشید
دانلودکتب فیزیک پیام نور
دانلود کتب کامپیوتر پیام نور
دانلودکتب ریاضی پیام نور
دانلودکتب صنایع پیام نور
دانلودکتب آمار پیام نور
بمب اتم چیست ؟
سایت های کاربردی
قضاوت با شما
آموزش آپدیت نود32 واسمارت سچریتی
motherboard چیست و چه کاری انجام می دهد ؟
CPU چگونه ساخته میشود؟
عکس هایی از دختر میرحسین موسوی
مصر به روایت کاریکاتور
تنظیمات موزیلا فایر فکس
وهن مسجد مقدس جمکران در سایت منتسب به موسسه تنظیم
تصاویرهتاکین به امام هادی در فیس بوک
گفت‌وگوی رجانیوز با ابوشریف از اولین فرماندهان سپا
آثار و خواص تمام یک‌صد و چهارده سوره قرآن کریم
«علی مع الحق والحق مع علی»
تاریخچه وهابیت
متن کامل خطبه پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم
متن کامل غدیر خم (عربی)
متن نامه عمر بن خطاب به معاویه
خلاصه‌ای از زندگانی حضرت فاطمه(س)
علمای معتبر اهل سنتی که شیعه شده اند
این واقعیت ها شما را شگفت زنده می کنند!
فشارخون بالا
آشنایی با اصحاب ایرانی ائمه(ع)
من هم در اغتشاشات 88 بودم
دانلودسخنرانی های دکتر عباسی
سخن بزرگان
آنکه سرگرمی اش فراوان شد، خردش کم گردید . [امام علی علیه السلام]
عضویت
 
اوقات شرعی